کاش چشمانت اینجا بود
شبم را خوش
روزم را به خیر می کرد
Printable View
کاش چشمانت اینجا بود
شبم را خوش
روزم را به خیر می کرد
این شعر واقعا زیباست
منکه لذت بردم از حقایقش
هرکی اومد تو زندگیم
می بردمش تا آسمون
یه روز میشد رفیق راه
فردا واسم بلای جون
نمیشه قلب عاشق رو
به دست هرکسی سپرد
نمیدونم بد می آورد
یا چوب سادگیش رو خورد
هرچیزی که به سرم اومد
تقصیر هیچکسی نبود
هرچی که بود پای خودم
تو قصه هام کسی نبود
هیچکسی عاشقم نشد
هیشکی سراغم نیومد
جواب کار خودمه
هرچی بلا سرم اومد
تقصیر هیچکسی نبود
هرچی که بود به پای من
فقط تو بعد از این نیا
میان لحظه های من
رفاقتت ماله خودت
منت نذار رو سر من
این قصه ها تموم شده
دیگه نیا دور و روم
لحظه ای که کنار من ایستاده ای
نوع نگاهت رو دوست داشتم
این
این چهره تو نبود
و نه سبک و سیاق تو
اون چیزی که می خواستم عشق لطیفت بود
تا همه گذشته ام را فراموش کنم
حالا بدون تو هیچ کاری نمی توانم بکنم
فقط می شناسم
فقط عشق رو می شناسم
بس که از عشق شمــــــــــــا گفت و
نشد باور تان . . .
دل بیچاره ی من مـــــــــــــــرد!
ولی غصه نخور . . .
دل زیـــــــــــاد است ! !
فــــــــــــــــــــــــ ــــــــدای سرتان . . .
خودم را
با تو طناب پیچ می کنم,
و دهانم را
با داغیه لبهایت می بندم
...
عاشقانه ترین گروگان گیری تاریخ را
به نام ما ثبت خواهند کرد...!!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه بی هوا خزیدی در خیالم
ای انتظار دیر یافته،
در گرگ و میش مه.
بازهم بیقرار شده ام
برای نگاهی، لبخندی ،حتی شکوه ای
که فقط از آن توباشد.
میخواهم احساس کنم
غرور این ثانیه های سرکش را،
می خواهم شماره کنم،
لحظات مبهم را، یکی، یکی
بشمارم آنقدر که سرگیجه بگیرد،
این آرامش خائن،
که دیریست پرسه میزند در ذهن من،
باخاطراتی بی قباله.
کاش می شد
در ازدحام این روزهای خاکستری،
تنها یکدم ، یک نفس
گوشه ای امن از آن ما می بود.
احساس می کنم
یکباره کوچ می کند کولی وار،
تمام وجودم در تکاپوی همان گوشه،
ومن بی هیچ شکوه ایی،
می نوازم
می خوانم
می نویسم ،آنقدر که گم می شوم
در سیاهی چشمان تو،
به پیش میروم با آخرین لبخندی
که به یادگار مانده،
از ایام نه چندان دور
می روم
تا دیگر بار پیدا شوم،
درچشمان تو
ویکباره فرو می افتم
در هیئت یکی اشک از چشمان تو.
شکایتی نیست عشق من
حکایت تمام همین بوده
من از چشم تو افتادم.............
من خیالم همه تو
مکنت و مالم همه تو
مایه ی تشنگی و آب زلالم همه تو
تو به کار است نگاهت همه شب
که مبادا مهتاب
ز سیه روزی این قافله خاموش شود
که مبادا نفس از خاطر این قوم فراموش شود
من سرورم همه تو
چشمه ی نورم همه تو
برسر کوی گذر حرف و سولم همه تو
من خیالم همه تو
من خیالم
همه تو ...
این عاشقانه ترین غزل را ..
با هر قیدی ...
که دوست میداری!...
بخــــــوان:
دوستت دارم !..:40:
من از تمام آسمان يك باران را می خواهم ؛
و از تمام زمین یکخیابان را ....
و از تمام تو یک دست که قفل شود در دست من ... !!!
قرار اولمان! تمام شب های نیامده!
سهم تو باشد به خیر کردنشان.
من صبح هایم را فروخته ام
به بهای اندکی که نمی گنجد به باور تو !
( لیلا )
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]