Printable View
آقای پیشی !!!
ما که از روز 3 شنبه اعلام کرده بودیم شما خودت گفتی نه 5 شنبه می تونی بیای نه جمعه
ما هم به خیال اینکه نمیای صحبتی نکردیم
باز هم اگه مقصر ما بودیم عذر میخوایم (به قول یکی از بچه ها شدیداّ)
ظاهرا باید خودم گزارش رو بنویسم
پست بعدی بنده رو بخونین
خب سلام
همونجور که گفتم ظاهرا باید خودم گزارش رو بنویسم
خب پس بسم ا...
از دیشب شروع می کنم
ساعت 5 عصر قرار درب سجاد یا همون ظلع غربی پارک ملت ساعت 5 عصر (شب، نصفه شب ؟)
از خونه که اومدم بیرون امیر شیردل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به من اس ام اس داده میگه شما کجایین براش فرستادم 5 فکر می کنم طفلک از ساعت 4 توی سرما مونده بوده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه بار هم که اومد اینقدر زود اومد که فکر کنم دفعه آخرش باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد باز توی راه بودم به من زنگ زد گفت من میرم (...)بعدش میام می بینمتون
خلاصه من اولین نفر بودم رسیدم به میلاد زنگ زدم گفتم آقا مجایی اون هم طبق معمول گفت 5 دقیقه دیگه می رسم
ولی اولین نفری که رسید نوید بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] با نوید یه خورده گپ زدیم و گرم صحبت بودیم و همچنین منتظر بچه ها که خیلی اتفاقی جلال رو دیدیم که داری به طرف ما میاد و بی خبر از همه جا بوده که ما رو اونجا دیده بود و از تو خیابون اومد به طرف ما من هم سلام و اوال پرسی و به نوید معرفیش کردم و قرار شد بمونه بچه ها رو ببینه
آقا میلاد هم نفری بعدی بود که بعد از 5 دقیقه ( شما بخونین 55 دقیقه ! ) رسید
و همینجور یکی یکی آقایون اومد محمود و امیر
از محمود بگم براتون که به من ساعت 4 و 55 دقیق اس ام اس داده که قرار کجاست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد از این دو نفر هم احسان اومد این آقا احسان ما هم طبق معمول اولین نفری بود که میاد سر قرار و از اون دور قیافه خوشحالش مشخص بود میدونم چقدر از دیدن من خوشحال میشه بش که منو دوست داره ولی اصلا با من روبوسی نمی کنه نمی دونم چرا هیچ کس دوست نداره با من روبوسی کنه ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چون قرار بود علی نامدار و امین هم بیان به امین زنگ زدم که گفت دارم میرم دنبال علی آقا و ما هم گفتیم ما میریم کافی شاپ پارک و بچه ها میان خودشون
توی راه همه با هم با صمیمیت تمام برخورد میکردن و از گل هم نازک تر به هم دیکه نمی گفتن و چون همدیگه رو 2 هفته ای بود ندیده بود (بعضی ها هم بیشتر) خیلی با هم مهربون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بودن این هم نتیجه اش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مشخص بود که قبلش خیلی تمرین کرده بودن که با هم دیگه حرفای عاشقانه بزنن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] من هم که داشتم با جلال جونم صحبت می کردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] البته خب من از اون دسته بچه هایی هستم که خیلی دلم میخاد بچه ها با هم مهربون باشن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که من نصیحتشون می کنم همیشه و میگم با هم برخوردتون خوب باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بالاخره رسیدیم لب رود تو جاجرود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (اه ببخشین دارم عباس قادری گوش میدم اشتباه شد) رسیدیم به کافی شاپ و رفتیم توی برای یه جمع 7 نفری البته تا اون موقع میزی نبود و مجبور شدیم اون جا رو بهم بریزیم و صندلی ها رو جابجا کنیم (قابل توجه عزیزان پی سی ورلی شهرهای دیگه که جمع ما در نهایت به 11 نفر رسید !) اینو گفتم که همیجوری یه حالی به همه بچه های پی سی داده باشیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همونطور که گفتم آقا امین و علی آقا نامدار هم اومدن البته بعد از اینکه به من زنگ زدن گفتن کجایی و همجنین بعد از اینکه بچه ها دو تا قوری چای رو به سرعت هر چه تمام تر نوش جووووووون فرمودن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] البته خب خوردن چای دو دلیل داشت یه دلیل مهم و یه دلیل بی اهمیت دلیل بی اهمیت اینکه هوا خیلی سرد بود و می خواستیم گرم بشیم و دلیل دوم که خیلی هم مهم بود اینکه ما اصلا سوسول نیستم که بخوایم از این نوشیدنی های غیر اخلاقی نوش جان کنیم و گرنه چیزای دیگه ای هم برای گرم کردن بدن هامون موجود بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (فکر کنم فرا در کافی شاپ پارک تخته بشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
بعد از اون هم بچه ها چیپس خریدن که با زهم سر من مثل همیشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کلاه رفت من نتونستم چیپس بخورم به دلیل سرما خوردگی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آقا میلاد هم دوتا مهمون جدید خیلی خفن داشتن که اسم یکی سون رو یادم میاد بود صادق و اون یکی رو نمی دونم پیریه دیگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته باید بگم که این دو تا دوست جدیدمون خیلی کارشون درست بود یکیشون رتبه 7 کنکور نمی دونم چی
و اون یکی هم دانشجوی پزشکی!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش هم باز این دوتا زود تر از همه رفتن و من به دلیل طولانی شدن متن خیلی از مسادل رو نمی نویسم
البته بماند که خیلی چیزا هم جاش نیست و گرنه بچه ها خفه ام می کنن
آقایون تقریبا ساعت 7 بود که از هم جدا شدیم و قرار فردا رو درضمن گذاشتیم برای 7 صبح یکی از کله پزی های اینور شهر
خسته شدم دیگه
یکی جمعه رو یا خودم می نویسم یا یکی دیگه بنویسه
این بود انشای من
کلی خندیدم !
فقط میتونم بگم ایـــــــــــــول ! البته بعضی وقتها گفتن همون مسائل پشت پرده ، لذت خاصی داره ! ( البته اگه قبلش وصیت نامه و کارهای مربوط به دفن و کفن رو انجام داده باشیم ! )
-------------
خب . شاگرد بعدی بیاد و انشاء با موضوع : صبح جمعه ( هوای یخ ! ) ، کله پاچه و چند تا بچه سوسول رو بنویسه !!!
خب طرقه جان راهنمایی هم باید بکنی :happy: ؛ ولی فکر میکنم هرچی هست مربوط به سال 81 باشهنقل قول:
در ضمن بگو موضع شخصی است و یا موضوعی بوده که حدس زدنش برا ما ممکنه
------------------------------------
راستی بقیه بچه های پی سی هم میتونند شرکت کنند و یا اینکه فقط مربوط به مشهدیها است
شیردل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موضوع عمومیت داره بین بچه های تاپیک مشهد
سلام
اولین عکس مربوط میشه به یه شخص نا شناس که من هم هرچی فکر کردم نشناختمش نمی دونم شبهه روحه نمی دونم چیه
شما ها فکر کنین ببنین می شناسینش
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم عکس اعضای جدید
آقا بهنام ببخشین که فضولی کردم و پا توی کفش شما کردم
می بینی که به پای شما نمی رسم
دومین عکس دوستهای میلاد هستن که اسماشونو میلاد فراموش کرد به من بگه متاسفانه عکس واضح تری نداشتیم ازشون چون زود رفتن و فرصت نشد برای عکس گرفتن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم آقا جلال که هنوز به عضویت پی سی در نیومده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
برای قرار ملاقات بچه های مشهد قسمت کله پاچه هم مثل اینکه خودم باید دست به کار بشم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مثل اینکه بیکار تر از من پیدا نمیشه !!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی خب قبلش باید اعلام کنم که وقتی قرارها میشه قرار های عجیب و غریب اسمایلی های qsmile هم کم میارن و نمی تونن وصف حال ما رو بگن ولی خب من سعی خودم رو می کنم که به بهترین نحو از اینا استفاده کنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خب هونطور که همه میدونی قرار بود 7 صبح جمعه یکی از کله پزی های اینور شهر—چرا من اسمش رو نمی گم
چون این کله پزی هزینه تبلیغاتش رو پرداخت نکرده و خب تبلیغات هم که توی پی سی ممنونعه و امکان بسته شدن تاپیک وجود داره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
افراد حاضربه ترتیب حضور: میلاد – مهدی – جلال – ( امین- احسان – محمود و بهنام) این 4 تا با هم رسیدن
خب آقا میلاد که از هم زودتر رسیده بود (به گفته خودش ساعت 6.5) به بدبختی شب قیل امیر شیردل دچار شده بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش هم که من از دوردستها رسدم دیدم دو سه نفر در کله پزی تجمع فرمودن و یکی از بچه ها داره سیگار می کشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] با خودم گفتم ما که سیگاری نداشتیم توی جمعمون (برای اولین بار توی عمرم راست گفتم) خلاصه نزدیک که شدم خیالم راحت شد آخه دیدم یکی دیگه از مشتریهای جناب آقا کله پز هست که داره سیگار می کشه
با میلاد رفتیم توی نشستیم وجناب آقای کله پز واسمون دو عدد کاسه و مقداری نان بیاوردند و ما هم تذکرمان را خدمت ایشان ابلغ فرمودیم که بچه ها هستن و قراره که بیان و مشغول به عمل بسیار سخت نان ریز کردن شدیم
نان ریز کردن ما تمام شد ولی خب بچه ها هنوز نیامده بودن که سرمان گرم شد به مسائل متفرقه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حالا اگه گفتین این مایل متفرقه چیه جایزه دارین
بعد هم که جلال اومد و یه خورده باهاش صحبت کردیم و بچه ها 4 نفر باقی مونده سر رسیدن و از شانس خوب ما یه میز 6 نفره خالی شد وگرنه مجبور می شدیم جدا بشینیم بعدش امین یه صندلی آورد و نشست پیش ما
این امین همیشه از همه مظلوم تره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا کاسه های بقیه رو هم که آورد بچه ها نون ریز کردن توی کاسه ها و بعد هم باقی ماجرای خوردن کله پاچه که اولا به دلیل اینکه دهنتون آب نیفاه نمی گم دوما اینکه دلتون بشوزه که چرا نیومدین فقط تنها اتفاق قابل ذکر این بود که گاهی اوقات توی کاسه یا ظرف بعضی از بچه ها مقدار زیادی فلفل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مشاهده می شد که فکر کنم کار آقا بهنام بود
بعد هم که تموم شد و بچه ها به دلیل اینکه معده هاشون سنگین شده بود اصلا رقبت نمی کردن یه قدم پیاده راه برن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و همه از تنبلشون سر جاشون ایتاده بودن و با هم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه مون
مثل بچه های خوب
این رو هم یادم نره که مجید به همه ما ساعت 6 صبح اس ام اس داد که پاشین برین کله پاچه تموم میشه
وگرنه شاید همه ما خواب می موندیم و دیگه چیزی نبود برای گفتن و دل شما رو سوزوندن که ما هم با بیشتر خوردن کله پاچه جاشو حسابی خالی کردیم
بابا گزارش !
فقط میتونم بگم اگه همیشه اینجوری باشی ، شاید مدرک گزارش نویش رو بهت بدیم !
در ضمن ، دوستان در جریان باشن که جناب طرقه خان ! از این به بعد 24 ساعته آنلاین هستند ! حالا چطوریش بماند !
برای اون سوالت هم احتمالا اولیش سال نامزدیته و دومی سن نامزدت !!!
من از فردا به علت کشته شدن ( به قتل رسیدن به دست طرقه ) نمیام !
مهدی جان گزارش قشنگی بود منکه خودمو تو کله پزی احساس کردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]