من تقريبا ميشه گفت تو اين تاپيك پستي ندادم و از اونجايي كه هر شب اين سريال داره پخش ميشه و ملت رو به مسخره گرفتند، اعصاب من سر سوتي ها و مسخره بازيهاش حسابي خورد ميشه و شده و خواهد شد.
البته يه سري از اين نقدها رو شايد دوستان ديگر گفته باشند.
ميريم سراغ نقد من: (البته اين نقد شخصي هست و نظر خودمه)
1- تعداد زياد بازيگرها نسبت به فيلمنامه فوق العاده ضعيف و آبكي. يه سري از بازيگرها اصلا الكي به اين سريال وارد شدند و خودتون ميدونيد كه كيا هستند.
2- قضيه ازدواج اون علي با دخترعموي سعيد اصلا ربطي به داستان فيلم نداره و فقط براي بالابردن وقت و زمان سريال هست.
3- يه سري از سكانسها اصلا ربطي به روند سريال ندارند. بعنوان مثال سكانس توپ بازي كردن وحيد در حياط خونه و اومدن عموش تو حياط و احوالپرسي با وحيد.
4- يه سري از اتفاقها تقريبا تو جهان واقعي بيمعني هستند و راحت ميشه حلشون كرد. مثل دعواي وحيد با دوستش سر چندتا دي وي دي آشغال كه همه جا پيدا ميشه و دوست وحيد ميتونست با اون 50 هزار تومان 2 يا 3 برابر اون فيلمها رو بگيره.
5- دور از جمع دوستان و كاربران انجمن، ولي هر پسر ابلهي كه ميخواد با دختري واقعا به قصد دوستي ازدواج كنه (حتي اصلا فقط دوستي) به عقلش خودش بايد برسه كه حداقل يكبار اون دختر رو از نظر اينكه با شخص غريبه اي هم دوست ميشه يا نه آزمايش كنه.
6- من نميدونم اينا با اين همه بدبختيشون چطوري بدون هيچ تصميم و خيلي فوري رفتند ماشين دنده اتوماتيك خريدند.
7- حاج آقا محسن خودش صبح تا شب با دوست دختر خودش (ليلا خانم) ميچرخه اونم همش با ماشين اصلا عيبي نداره. تا به آقا سعيد ميرسه ...... جيز ميشه اين كارها. يكي بايد محسن رو جمعش كنه.
8- من واقعا نميفهمم چطوري اينا همينكه گوشي موبايل رو ميگيرند دستشون و شماره ميگيرند همون لحظه بوق ميخوره و جالب اينجاست كه همون لحظه هم طرف جواب ميده.
9- آرم همه ماشينها بصورت خيلي ناشيانه كنده شده.
10- آقا محسن مثلا مرد خدا هستند، ولي هرجا كه ميرسه غيبت بيتا خانم رو ميكنند و همه بديهاش رو همه جا بازگو ميكنند.
11- اينقدر همه به اين سعيد گفتند بيتا دختر خوبي نيست و فلان و بهمان. ولي آقا سعيدِ قصه ما حتي يك ذره هم مشكوك نشدند.
12- اصلا به تلفن مغازه آقا محسن نميخوره كه پيامگير باشه. ولي من نميدونم چطوري براش پيام ميذارند.
13- وحيد كه كار نميكنه، سعيد كه كار نميكنه، محسنم كه همش مغازه رو بسته و راه افتاده دنبال سعيد يا كارهاي ليلا خانم. پس معلوم نيست اينا از كجا ميارن اينقدر خرج ميكنند و ميخورند؟
14- آقا محسن همين كه دكمه پيام تلفن مغازه رو ميزنه پيام شروع به پخش ميكنه بدون هيچ اعلامي. جالب هم اينجاست كه هميشه فقط يك پيام وجود داره و اون پيام هم خيلي خيلي خيلي مهم هست.
15- آقا محسن ما هرجا كه ميره شماره تلفن مغازه رو ميده. موبايل كه نداره. همه زنگ ميزنند تا پيام بذارند. (كه به اين وسيله يك سكانس الكي به فيلم اضافه بشه)
16- گوشي آقا فرهاد ما K750i هست (البته شايد هم W700 باشه چون درست نديدم) ولي نميدونم چه مدليش هست كه 300 هزار تومان پولش شده. شايد دوربينش 2 نيست.
17- توي سكانسي كه آقا محسن با ليلا خانم ميرند دنبال صبا توي خونه اون پيرزنه اصلا جلوي دوربين آيفون تصويري نبودند ولي صبا داشت تصويرشون رو ميديد.
18- وقتي سعيد و بيتا براي كار به كارگاه عمو ميرند، پسرعموي سعيد كه ميخواد فرم استخدام رو بهشون بده، كشو رو باز ميكنه و جالبيش اينجاست كه اصلا تو اون كشو كه مثلا يكي از كشو هاي مهم اون شركت هست يعني كشوي ميز رييس شركت هيچي نيست و فقط فقط فقط فقط 2تا فرم استخدام هست (البته براي تاكيد ميگم كه فقط 2تا فرم هست)
19- گوشي آقا فرهاد ما سوني اريكسون هست ولي زنگ نوكيا ميزنه (حالا آقا فرهاد با اين همه گرفتاري و غيره فكر ميكنيد فرصت بلوتوث بازي رو داره؟؟؟؟؟)
20- سكانسي كه بيتا ميخواست دنبال ساسان راه بيفته و تعقيبش كنه. همين كه ساسان با ماشين راه افتاد، يه تاكسي همون لحظه خالي و آماده اومد جلوي بيتا وايساد.
21- مركز تهيه غذا به اون بزرگي، فقط 2تا آشپز داره.
22- آشپزخانه صبا، ساندويچ و پيتزا هم داره.
23- تا حالا به منوي آشپزخانه صبا دقت كرديد؟؟؟ چلو كباب مخلوط (كباب + جوجه كباب) 2400 تومان ****** ساندويچ كوكتل 4000 تومان.
24- بچه صبا تحت هر شرايطي تقريبا ميشه گفت كه فقط خواب هست.
25- مشتری وقتي ميره تو مغازه يكنفر، خریدش را میکند، از فروشنده خداحافظی میکند و خارج میشود. البته در همین حین یک نفر وارد مغازه میشود و گفتگو بین بازیگران شروع میشود. و بين گفتگوها هيچوقت كسي نمياد تو مغازه.
26- سريال روند خيلي خيلي خيلي كند و آبكي داره و اصلا حتي يك اتفاق بخصوص توش نميوفته تا اندازه يك اپسيلون هيجان به بيننده بده.
27- در قسمت آخر و دقيقه نود هم شاهد اين ميشيم كه همه به هم ديگه ميرسند و همه مشكلات (چه پولي - چه اخلاقي - چه معنوي) به دست آقا محسن باز ميشه و آدم بدها ميرند زندان و باز هم آدم خوبها برنده ميشند و زندگي به كام همه شيرين ميشه.
در آخر هم ميخوام بگم... حرفي ندارم.