خون شد دل بی قرارم امشب
خون می چکد از دوچشم زارم امشب
بستم دولبم زشکوه و درد امشب
شاید که دلش به رحم آید امشب
با این همه اشک دیده ام آب نشد
... آه از دل سنگ خاره او امشب
لب فروبند شنو صدای قلبش خسرو
شاید شنوی زمزمه عشق ووفایی امشب