ولی من میگم سلام
روز و شب خواب نمي آيد بچشم غم پرست
بسکه در بيماري هجر تو گريانم چو شمع
Printable View
ولی من میگم سلام
روز و شب خواب نمي آيد بچشم غم پرست
بسکه در بيماري هجر تو گريانم چو شمع
تو نیز خواهی آمد
ای ماهی تپنده تاراب خون هنوز
و باغهای دنیا را خواهی دید
پشت حصار های بلند دنیا
دریاهای دنیا
کشتی نشستگان و کشتی شکستگان دنیا
و تشنگان ساحل دریا را
خواهی دید
اما
هشدار ای نیامده
که سیب را نچینی
از باغهای دنیا
که ماهیان رنگی چالاک
چشم ترا به دام نیندازند
هشدار
زیرا تو نیز چون ما از روزنه
باید به یک تماشا دلخوش کنی
و یک سبوی نیمه پر از دریا
منوچهر آتشی
آمد موج الست کشتی قالب ببست-------باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست
توي صحنه غريب زندگي
هممون در نقش يك بازيگريم
با هميم تو بازياي روزگار
از درون هم ولي بي خبريـم
زندگي تولد يه خاطره س
انگاري شروع يك نمايشه
كاشكي از دنيا و اين خاطره ها
سهم ما تموم خوبيها بشه
همه شهر ز تشویش دلم آگاهند تو هنوزم که هنوزست ز من بی خبریولی ایدوست به چشمان قشنگت سو گند بعد تو دل نسپارم به نگاه دگری
یا اگر در کنج تنهایی مرا
مرغک شب ناله ای بردارد از اقصای شب
اندهی واهی مرا
می کشد در بر چنان پیراهنم .
عجب شعر قشنگی بود ها ؟( همه شهر .....)
مريزيد بر گور من جز شراب
مياريد در ماتمم جز رباب
مبادا عزيزان که در مرگ من
بنالد به جز مطرب و چنگ زن
اره خیلی شعر قشنگی بود
خودم سروده بودم!!!!
نسكافه را تايپ كن
خانم منشي
با سينه هايي نه چندان برجسته
شهوت كلمه ها را در چاك پيراهنش پنهان مي كند
موتور سوارها بار كلمات را در خورجين هاي رنگ و رو رفته شان
و سينه هاي خس گرفته
عكس هاي ميدان آزادي را به پياده رو ها تف مي كنن
پس شاعر بودی رو نمی کردی ؟
نواي عشق بر افروختي چنان در دل
که در زمان علم صبر سر نگون کردي
قابلیت های دیگه ای هم دارم
نون میگیرم
ظرف میشورم و ...
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد