منم میخواستم همینو بگم... احتمالا کاروان بوده...
Printable View
منم میخواستم همینو بگم... احتمالا کاروان بوده...
دوست عزیز 3 تا جلو خودرو 3 تا عقب خودرو....عجیبه؟نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
اسمایل قش از خندهنقل قول:
این داستان بود ؟ خاطره بود ؟ چی بود ؟ :18:نقل قول:
هر چی بود به سوتی نمی خورد یا شایدم من نفهمیدم .
میشه توضیح بدی . ممنون
6 نفر توی یه ماشین جریمه تون نکردن .نقل قول:
شاید هم نیسان بود .:31: شوخی
آقا داستان نبود که...خداییش تک تک چیزایی که تعریف کردم عین واقعیت بود.نقل قول:
نقل قول:نقل قول:نقل قول:نقل قول:نقل قول:نقل قول:داداشم با دوستش جلو و دومادمون هم رانندگی میکرد. من و بابام و خواهرم عقب:31: توی سمند جامیشه. داداشم و دوستش جاق نیستن:31: در ضمن جایی هم نرفته بودیم که پلیسا گیر بدن.:31:نقل قول:
بعدشم همه زدن زیر خنده و بابام یه نگاه عاقلا در صفیحی به کرد!!!:19: دیگه فهمیدم که فاتحم خوندس اما خدارو شکر فهمید دست خودم نبود!!!
نقل قول:
مال منم تاحالا همش واقعی بوده:31:
با دقت نخوندی ماجرا رو!!!نقل قول:
وقتی شماره یه نفر را تو گوشیت داشته باشی اگه به صورت دستی شما ره را وارد کنی وقتی دکمه call را میزنی اسم طرف رو گوشیت مینویسه.....
طرف شماره یارو رو داشت...اینهمه دنبال شمارش میگشت:دی
وقتی پیدا کرد و به صورت دستی شماره را وارد کرد و دکمه call را زد.....اسم یارو رو گوشیش افتاد:دی
چند روز پیش با چند تا از رفقا رفته بودیم بیرون...گوشی یکی از رفقا زنگ خورد .....گوشی رو برداشت و شروع کرد به حرف زدن ....سر وصدا اونجا زیاد بود ....رفیقم خواست به طرف مقابل بگه یه خورده بلند تر صحبت کن که یکدفعه گفت :یه خورده بزرگتر صحبت کن ....تا نیم ساعت داشتیم به کار رفیقم می خندیدیم.....از اون موقع هر وقت زنگ میزنیم وباهاش صحبت میکنیم بهش میگیم :میشه یه خورده بزرگتر صحبت کنی؟
یه IQ دیگه هم پیدا شد!!!نقل قول:
والله هیچکی نفهمیده بود اینو. :11:
یه سوتی از یه نفر!!
امروز با دوستام رفته بودیم بیرون. یه پسره میخواس جلومون لاف بیاد(چون دوست منو دوست داشت و اونم قبول نکرده بود که باهاش دوست شه) بعد این رو دیدم. پسره برای اینکه لاف بیاد گوشیش رو اورد جلوی گوشش و گفت: ((سلام عزیزم. خوبی. چه خبر. خیلی دوستت دارم عزیزم.)) که یهو گوشیش زنگ زد!!!!
ما هم یهو هممون زدیم زیر خنده!!!
بچه که بودم یه می رفتیم باغ عموم
اونجا یه عموم یدونه بز داشت که خیلی جنگی بود مخصوصا من که طرفش =میرفتم بهش یونچه بدم بهم حمله میکرد
یه بار اومدم در خونشو باز کردم ببینمش یهو حمله کرد طرفم منم پا گذاشتم به فرار و هبرو که رفتی
خلاصه ما بدو و بزه بدو من از ترس بزه جرات نمیکردم پشت سرمو نگاه کنم ولی با گوشه چشم میدیدم که پا بپای من داره میدوه
خلاصه یه 10 دقیقه ای دیودم و بعد خوردم زمین و با ترس پشت سرم رو نگاه کردم و در جا خشکم زد . دیدم یه بوته خار گنده چسبیده به پاچه شلوارم و من فکر میکردم بزه !! اونطرف رو نگاه کردم دیدم بزه کاه و یونچه ش رو خورده و داره مات و مبهوت به من نگاه میکنه اینجوری::18:
دمت گرم ... من یک بار سگ رو اینطوری فرض کردم ... :دینقل قول:
بچه که بودم یه می رفتیم باغ عموم
اونجا یه عموم یدونه بز داشت که خیلی جنگی بود مخصوصا من که طرفش =میرفتم بهش یونچه بدم بهم حمله میکرد
یه بار اومدم در خونشو باز کردم ببینمش یهو حمله کرد طرفم منم پا گذاشتم به فرار و هبرو که رفتی
خلاصه ما بدو و بزه بدو من از ترس بزه جرات نمیکردم پشت سرمو نگاه کنم ولی با گوشه چشم میدیدم که پا بپای من داره میدوه
خلاصه یه 10 دقیقه ای دیودم و بعد خوردم زمین و با ترس پشت سرم رو نگاه کردم و در جا خشکم زد . دیدم یه بوته خار گنده چسبیده به پاچه شلوارم و من فکر میکردم بزه !! اونطرف رو نگاه کردم دیدم بزه کاه و یونچه ش رو خورده و داره مات و مبهوت به من نگاه میکنه اینجوری: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باحال بود ... من یک بار زنگ زدم به دوستم بعد صدای تلفن اومد ولی مخابرات مشکل داشته مثل اینکه تماس رو قطع کرده بود .. ولی کسی تو کوچه نبود ..نقل قول:
امروز با دوستام رفته بودیم بیرون. یه پسره میخواس جلومون لاف بیاد(چون دوست منو دوست داشت و اونم قبول نکرده بود که باهاش دوست شه) بعد این رو دیدم. پسره برای اینکه لاف بیاد گوشیش رو اورد جلوی گوشش و گفت: ((سلام عزیزم. خوبی. چه خبر. خیلی دوستت دارم عزیزم.)) که یهو گوشیش زنگ زد!!!!
ما هم یهو هممون زدیم زیر خنده!!!
سوتی تکراری بود. اینم یه سوتی از من...نقل قول:
عموم اینا میخواستن برن مسافرت... کلید خونشون رو دادن به من که شبها برم بخوابم. عموم به من سپرد که مواظب آکواریوم باشم و به ماهیا غذا بدم. یه آکواریوم بزرگ داشتن که پر از ماهی های گرون قیمت بود. شب اول من رفتم به اینا غذا بدم بد دیدم دماسنج 24 درجه نشون میده نمیدونم چرا احساس کردم ماهی ها سردشونه بخاری شو یه کم زیاد کردم بعد نیم ساعت دیدم دماسنج اصلا تکون نخورد .دیدم اینجوری نمیشه بخاری رو گذاشتم آخر که زودتر گرم بشه بعد از اینکه گرم شد دوباره کمش کنم. بعد اومدم نشستم جلو تلویزیون و خوابم برد صبح هم سریع لباس پوشیدم رفتم خونمون دیگه آکواریوم یادم رفت. شبش اومدم دیدم از رو آب بخار بلند میشه و ماهی ها همه روی آب شناور هستن و روغنشون در اومد روی آب :دی اومدم درستش کنم گفتم آبش رو عوض میکنم چند تا ماهی میخرم میندازم توش. نصف آبش رو خالی کردم اومدم آکواریوم رو بلند کنم از رو اوپن یهو کمرم گرفت از دستم افتاد شکست تمام آشپزخونه رو آب گرفت... کلا سه روز رفتن من خونشون رو به گند کشیدم. دیگه بعد از اون هیچ کس به من کلید خونش رو نداد :(
تو به اين ميگي سوتي؟:18:نقل قول:
فاجعه به بار آوردي در حد تيم ملي بعد بهش ميگه سوتي:13:
واااااااااااااااااااااااا اااااااااااای ...نقل قول:
عموم اینا میخواستن برن مسافرت... کلید خونشون رو دادن به من که شبها برم بخوابم. عموم به من سپرد که مواظب آکواریوم باشم و به ماهیا غذا بدم. یه آکواریوم بزرگ داشتن که پر از ماهی های گرون قیمت بود. شب اول من رفتم به اینا غذا بدم بد دیدم دماسنج 24 درجه نشون میده نمیدونم چرا احساس کردم ماهی ها سردشونه بخاری شو یه کم زیاد کردم بعد نیم ساعت دیدم دماسنج اصلا تکون نخورد .دیدم اینجوری نمیشه بخاری رو گذاشتم آخر که زودتر گرم بشه بعد از اینکه گرم شد دوباره کمش کنم. بعد اومدم نشستم جلو تلویزیون و خوابم برد صبح هم سریع لباس پوشیدم رفتم خونمون دیگه آکواریوم یادم رفت. شبش اومدم دیدم از رو آب بخار بلند میشه و ماهی ها همه روی آب شناور هستن و روغنشون در اومد روی آب :دی اومدم درستش کنم گفتم آبش رو عوض میکنم چند تا ماهی میخرم میندازم توش. نصف آبش رو خالی کردم اومدم آکواریوم رو بلند کنم از رو اوپن یهو کمرم گرفت از دستم افتاد شکست تمام آشپزخونه رو آب گرفت... کلا سه روز رفتن من خونشون رو به گند کشیدم. دیگه بعد از اون هیچ کس به من کلید خونش رو نداد :(
چه فاجعه ای.
اگه برای من این اتفاق بیفته فرار میکنم.
اگه من جای عموت بودم میکشتمت:21:نقل قول:
خوب یه چی بالاتر از سوتی بود ولی اینجوریه دیگه سوتی های من درجه شون بالاست...نقل قول:
کجا فرار میکردم آخه ؟ تا صبح دهنم سرویس شد همه جا رو تمیز کردم. داشتم فکر میکردم اگه اومدن بگم آکواریوم چی شد که اینجا یه سوتی فکری هم دادم. یه لحظه به ذهنم رسید اگه اومدن بگم آکواریوم رو دزد برد :18: بعد دوباره مغزم به کار افتاد که کدوم دزد احمقی پیدا میشه آکواریوم بدزده ؟نقل قول:
عموم اینا که اومدن اولین چیزی که پرسیدن این بود پس آکواریوم کوووو ؟ آخه خانوادگی به اون آکواریوم علاقه خاصی داشتن. منم جریان رو به عموم گفتم یک ساعت داشت میخندید زن عموم ولی خیلی ناراحت شد. آبروی منم برد همه جا رفت گفت....
نه بابا عموم علاقه خاصی به من داره چیزی بهم نگفت فقط آبروم رفت دیگه...نقل قول:
نقل قول:
خیلی خلاصه خوش شانسی معلوم شد از این بچه لوسای فامیلی که کاری بهت ندارن هر کاری بکنی قربون صدقتم میرن:31:
اینم یکی دیگه جدیده ماله دیروزه... من یه دوست دارم که شماره موبایلش خیلی شبیه شماره موبایل منه. فقط جای عددا فرق داره. خلاصه من همیشه قاطی میکنم. مثلا هر وقت زنگ میزنه من اینجوری میشم :18: چند ثانیه ای فکر میکنم که من چجوری به خودم زنگ زدم یا یه بار شماره خودمو جای شماره اون تو گوشیم سیو میکردم و بعد یه دفعه خواستم تست کنم ببینم اس ام اس سند میشه یا نه واسه خودم یه اس ام اس فرستادم دیدم یه اس ام اس با اسم دوستم اومد و من برای چند دقیقه داشتم فکر میکردم که چجوری شد من به خودم اس ام اس دادم همون اس ام اس از طرف دوستم اومد و داشتم ربطش میدادم به مشکلات شبکه مخابرات و ... تا اینکه فهمیدم چه سوتی دادم.
اما سوتی اصلی رو دیروز دادم. داشتم با ماشین میرفتم تو خونه . یه دختره بد جوری آمار داد. منم سریعا دور زدم و یه کم جلوتر رفتم تو یه کوچه پارک کردم دیدم اومد تو کوچه ... بعد اومد لب پنجره ماشین بهش گفتم سوار شه ولی گفت عجله داره باید بره خونه بعد بهم گفت شمارت رو نمیدی ؟ منم هول کرده بودم شماره دوستم رو گفتم اون تو گوشیش سیو کرد گفت یه ربع دیگه بهت زنگ میزنم. تا شب منتظر موندم اما زنگ نزد کلی فحش و بد و بیراه نثارش کردم. امروز دوستم رو دیدم گفت یه دختره از دیروز تا حالا دهن منو سرویس کرده هی زنگ میزنه میگه شما همونی نیستی که با ماشین تو فلان خیابون و .... منم هی میگم نه ... بازم زنگ میزنه آخرش بستمش فحش دیگه زنگ نزد. منو میگی سریع گوشی رو از دستش قاپیدم رفتم تو کال رکورد دیدم دختره با دبیت زنگ زده :41: به دوستم گفتم اگه بازم زنگ زد شماره منو بده بهش اما با اون فحشهایی که دوستم میگفت بهش دادم فکر نکنم دیگه عمرا زنگ بزنه.
تقریبا یه جورایی ...نقل قول:
خیلی خلاصه خوش شانسی معلوم شد از این بچه لوسای فامیلی که کاری بهت ندارن هر کاری بکنی قربون صدقتم میرن
نقل قول:
ایول پس شما هم اهل رسوندن دختران بی پناه به سر منزل مقصودید
بابا ایول :10::46:نقل قول:
تو اصل خنده ای داداش .:11::27:
ما رو دعوت کن یه دو سه روزی با هم باشیم کمی بخندم شاد بشم روحیه ام عوض بشه.:10::8:
یه سوتی دیگه از ما
سر کلاس ریاضی نشسته بودیم ... معلم ازم خواست که تمرین رو حل کنم .. حل کردم ولی معلم کتابم رو گرفت ..... تمرین هایی رو که گفته بود حل کنید رو حل نکرده بودم .. کتابم رو ازم گرفت و گفت برو بشین ... بعدش به بغل دستیم گفت: "کتابت رو بده" دوستم جواب داد:" نیاوردم!" به بعدی گفت تو کتابت رو بده .. اونم گفت نیاوردم ... یه دفعه عصابانی شد و لیست رو درآورد و می خواست کتابای همه رو نگاه کنه ... بعد که به من رسید گفت: کو کتابت
منم گفتم :" اجازه دادیم دستتون" :27::27::27: ... کله کلاس رفت روی هوا .... معلممون که بچه مثبت بود نفهمید چی شده بود فقط ساکت موند ...
من بودم حداقل ماهی پلو درست می کردمنقل قول:
****
داشتم از منزل بیرون می رفتم همسایه در چارچوب ایستاده بود ، از دور گفتم : آقای ... من می رم بیرون با خودم کلید نمی برم ، در رو نبندید هیچی همینو گفتم و محکم در رو بستم:18:
وقتی برگشتم خونه همسایه ام تو همون چارچوب ایستاده بود و بلند می خندید :"تو خودت می گی در رو نبد بعد محکمتر از همیشه می بندیش":31:
---
یک فکسی رسید که شما رو برای فلان جلسه در محل" همایشهای صدا و سیما " دعوت کردیم برای فلان چیز
خب تابستون بود و محوطه ی جام جم هم خنک و پر از سبزه و درخت بود
تا من محل جلسه رو پیدا کنم از بازرسی حراست رد بشم سرمای عجیبی خوردم
آب از بینیم سرازیر بود و فقط دو تا دستمال کاغذی داشتم و دیگر هیچ :19:
جاتون خال چون دیر کرده بودم دقیقا روبروی خانمهای جلسه و روبروی دوربین "تنها جای خالی " نشستم و جلسه بسیار ساکت برگزار می شد و همه هم چشم در چشم همدیگر :21:
تازه قرار بود من متنی رو که شب قبل آماده کرده بودم بخونم ! :19:
فیلمبردار هم دقیقا روی من زوم می کرد و در آستانه ی درب خروجی هم خانمی مشغول نُت برداری جلسه بود ، خلاصه اینکه با اون سرماخوردگی آبروی ما رفت اونهم مستند " فیلم جلسه" من با دوستم " آقای دکتر" با هم دعوت شده بودیم ؛ از اون به بعد ایشون هر وقت سمینار یا همایشی بر قرار بود بشوخی بمن می گفت : آقای ... می آی بریم جلسه :27::18:
هی چقدر خجالت آور بود حتی خاطره اش :41:
:46:
امضای منم فک کنم از July 2007 تا الان توش سوتی بوده و هنوزم هست!
آخ آخ چه قدر تو بدشانسی:31:نقل قول:
نقل قول:
واقعا سخت بود فهمیدنش . اصلا از اون جمله ی بالایی نمی شه این جمله ی پایینی رو استنباط کرد . :13:
بحث رسوندن بی سرپناها شد و بحث مسافرکشی بدون مزد و مواجب با خدمات پس از فروش. گفتم منم یک سوتی این مایه ای بدم:
یه بار همینطوری داشتم میچرخیدم دیدم 3 تا دختر منتظر تاکسی هستن. البته مسیرش تاکسی نمیومد پس منتظر چی بودن خدا میدونه.
منم که در کارهای خیر پیش قدم میشم رفتم جلوشون و بدون یک کلمه حرف زدن منتظر شدم تا خودشون سوار شن. (کلاس کار رو رعایت میکنم)
خلاصه اینا اومدن و مثل منگلا تو ماشینو نگاه کردن (پراید مدل 76 باید هم دیدنی باشه) و بدون اینکه سوار بشن رفتن. تا جایی هم که رفتن پشت سرشونو نگاه کردن.
منم بیخیال شدم و رفتم. جلوی در خونه خواستم پیاده بشم دیدم در قفل بوده. نمیدونم چرا خجالت کشیدم.
آقا یه سوال فنی؟؟؟از اون جایی که گفتین بخاری آکواریوم رو زیاد کردین ،الان دیگه بخاری همه آکواریوم ها اتوماتیک هستند و تا 32 درجه هم بیشتر ندارن.یعنی اگه روی حد آخرش که 32 درجه هست تنظیمش کنی هر وقت به اون درجه رسید اتوماتیک بخاری خاموش میشه.در ضمن روی اون درجه ماهی ها تازه حال میکنن...موندم که چطور ماهی ها با این درجه مردن؟؟؟نقل قول:
ماشالا چقدر تو iq هستینقل قول:
واقعا سخت بود فهمیدنش . اصلا از اون جمله ی بالایی نمی شه این جمله ی پایینی رو استنباط کرد . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست عزیز خودت میگی الان... من منظورم الان نبود وگرنه خودم آکواریوم دارم و میدونم چی میگی... اما بخاری آکواریوم اینا ترموستات نداشت تایمر داشت و وقتی آخر میزاشتی یه سره روشن میموند...نقل قول:
سلام
امروز با خواهرم رفته بودیم گوشی من رو عوض کنیم با یه مدل بالا. اما دست دوم. بعد که یه گوشی گرفتیم من تمام شماره هایی که روی سیم کارتم بود رو روش کپی کردم. بعد دیدم که از گوشیه زیاد خوشم نیومده و بعد رفتم پسش دادم!!!!
:31: :21: :27: :18:نقل قول:
این داستان اکواریم و ماهی ها را من در فیلم دیوس دیگلو دیدم ببینم بازیگرش تو بودی یا مارا فیلم کردی
سوتی از این داغ تر نمیشه :نقل قول:
الان داشتم این پستی که نقل قول کردمو میخوندم دیدم یه مورچه رو LCD داره راه میره چند بار زدمش بعد فهمیدم که امضاشه :31:
خیلی سوتیت باحال بوودنقل قول:
کلی خندیدم
:39:
ماشالله به تو که زیاد فیلم میبینی و اسمهای عجیب غریب بلدی. خوب که چی مثلا ؟ الان خیلی با خودت حال کردی ؟ من اون فیلم مزخرف با اون اسم مسخره ش رو ندیدم و علاقه ای هم به کارگردانی ندارم که بخوام شما رو فیلم کنم. شما اگه خیلی دوست داری فیلم بشی برو تو یه کلاس بازیگری ثبت نام کن یا اینکه با یه هنرپیشه معروف ازدواج کن شاید یکی پیدا شد فیلمت کرد. فقط مواظب باش فیلمت پخش نشه.....نقل قول:
این داستان اکواریم و ماهی ها را من در فیلم دیوس دیگلو دیدم ببینم بازیگرش تو بودی یا مارا فیلم کردی