اينم از ما:
براي نجات انسانها با خداي شياطين به نام موندوس درگير مي شود ودر يک نبرد سخت او را شکست داده و به سياهچال مي اندازد. مردم که ميبينند او بر خوي شيطاني خود غليه کرده او را مي پذيرند.اسپارداپس از مدت کوتاهي عاشق يکي از انسانها شده وبا اوازدواج مي کند و صاحب دو پسر مي شود که نام آنها را دانته و رجيل مي گذارداين آرامش ادامه پيدا مي کند تا زماني که يکي از افراد خيانت مي کند و موندوس را نجات داده و از ساهچال بيرون مي آورد. موندوس در يک حمله غافلگيرانه اسپاردا را اسير کردهو به سياهچال مي اندازد.امااين کار او را راضي نمي کند.او براي تکميل انتقام خود تصميم مي گيرد همسر و دو ÷سر اسپاردا را در مقابل چشمان اسپاردا بکشد.او موفق به کشتن همسر اسپاردا مي شود.
امادانته يکي از پسران اسپارداموفق به فرار مي شود و موندوس تصميم مي گيردورجيل را به خدمت خود در آوردبنابر اين دو برادر از هم جدا مي شوندوتنها را ه شناخت آنها گردنبندي جادويي است که نصف آن بر گردن دانته و نصف آن بر گردن ورجيل است. تما به مرور داستان ورق مي خوردوبا گذر زمان دانته به مردي که به شکار شياطين مي پردازد تبديل مي شود.داستان نسخه چهارم بعد از نسخه اول و دوم اتفاق مي افتد و بر خلاف نسخه هاي قبل اين بار ÷يرامون شخصيتي غير از دانته در جريان است. پسر جوان و جوياي نامي به نام نرو. هزاران سال پس از شورش اسپاردابراي نجات نسل بشر يک سازمان مذهبي تاسيس شده و موسسان تصميم مي گيررند تا زمين را از شراهريمنان و موجودات شيطاني با قي مانده از سرزمين
تاريکي پاک کنندمحل اقامت آن ها در کليسايي در شهر فورتو نا بود. اين سازمان از نخبه ترين شواليه هاي پاکدامن ساخته شده بود. يک روز يک شواليه جوان به نام نرو گواهي هايي مبني بر کشتارهاي بي رحمانه اي که توسط سلحشوري جوان انجام شده بودند را آشکار کرد.اين سلحشور جوان کسي نبود جز دانته حالانرو مامور شده بود که دانته را نابود سازد تا به فکرکسب قدرت وباز کردن... اين بازي با گرافيک فوق العاده اش بي شک يکي از بهترين عناوين سال خواهد بود...
تنها بازي که امسال بهم چسبيد همين بازي بود خيلي باهاش حال کردم تو اين دو روزه که خريدمش
اين نرو خيلي جذابه من خيلي از خوشم مياد:40: