به نظر منم همینطوره.یعنی اول فکر کنیم ببینیم برای چی میخوایم ازدواج کنیم.نه اینکه چون همه ازدواج میکنن ما هم بریم ازدواج کنیم.
Printable View
به نظر منم همینطوره.یعنی اول فکر کنیم ببینیم برای چی میخوایم ازدواج کنیم.نه اینکه چون همه ازدواج میکنن ما هم بریم ازدواج کنیم.
مشکل بسیاری خونه / ماشین و پول است .
بعد می دونی این که می گن اعتماد نیست قضیه اش چیه ؟ پسره همزمان با 10 تا دختره و 1000 تا کار کرده بعد می خواد یه دختر افتاب مهتاب ندیده گیرش بیاد .
نگران نباشید ادم هر چی باشه و هر کاری کرده همان جوری گیرش می اد .
مطمئننا همینطوره.زن خوب باعث ارامش هست و مردهایی که زن خوب گیرشون میاد در زندگی سریعتر نسبت به مجردها رشد میکنند و همچنین پخته تر عمل میکنند.البته زن پرتوقع و قر قرو دقیقا بر عکس این عمل رو انجام میده. که خوب به نظر من زن خوب هم این دوره زمونه کم گیر میاد.نقل قول:
بله دقیقا همینطوره من هم که الان چند ساله دارم کار میکنم دقیقا به همین موضوع پی بردم.نقل قول:
من البته ترجیح میدم تا حدود سن 35 یا شاید کمتر مجرد بمونم
اهدافی دارم که اگه بخوام الان تو این سن (24) ازدواج کنم احتمالا به خاطر مشغله فکری که ازدواج برام بوجود میاره شاید هیچوقت نتونم بهشون برسم.دوست دارم حالا حالاها برای تخصص و علاقه مندیهایی که دارم کار کنم و یاد بگیرم
بعدش که تا حدودی به اهداف تحصیلی و کاریم رسیدم انشالله آستین بالا میزنیم
تایید میشه از سن 30 به بعد میشه به ازدواج فکر کرد و از 32 تا 34 سالگی کار رو یک سره کرد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
البته فکر کنم اگر سن 35 سال رو رد کنیم بهتره دیگه قید ازدواج رو بزنیم البته نظرشخصیم هست شاید اشتباه باشه و تا 40 سالگی :sq_14: هم فرصت باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پر کردن خلا عاطفی با ازدواج یا کارهای مشابه اون کار درستی هست یا نه ؟
احساس وابستگی میاره و بلطبع شکست و ضربه برای طرفیننقل قول:
واقعا همسر مناسب من چه کسی است؟!
با کسی ازدواج کنید که عاقل باشد، مومن باشد، صادق باشد، تا حدی زیبا باشد، از خانواده ای اصیل باشد، خوش اخلاق باشد، متعهد باشد، سالم باشد، نجیب باشد، قانع باشد، تحصیل کرده باشد، سازگار باشد، و .... البته همه این معیارها بسیار خوب و پسندیده هستند، اما مشکل اینجاست که چنین انسانی تقریبا هر صد سال یک بار ممکن است روی زمین دیده شود!
ظاهرا معیارهای ما برای انتخاب همسر چندان کاربردی نیست. شاید به همین دلیل است که گاهی در انتخاب همسر اینقدر اشتباه می کنیم. من به اینها می گویم معیارهای استاندارد. اما معیارهای استاندارد برای چه کسانی خوب است؟ برای آدم های استاندارد. اگر شما همان یک نفر هستید که صد سال یک بار دیده می شود، می توانید با همین معیارها برای انتخاب همسر اقدام کنید و دیگر نیازی به خواندن ادامه این مطلب ندارید.
اما در مورد اکثریت جامعه که افرادی عادی مثل من و شما هستند، منطقی ترین معیار انتخاب همسر می تواند این باشد:
با کسی ازدواج کنید که مثل خودتان باشد.
بگذارید با یک مثال شروع کنیم: در دوران مدرسه بهترین و صمیمی ترین دوست شما که واقعا از بودن با او لذت می بردید چه کسی بود؟ بهترین شاگرد کلاس؟ یا کسی که بیشتر از همه به خودتان شبیه بود؟ مطمئنا گزینه دوم را انتخاب می کنید. در موردازدواج هم همین است. شما می خواهید با کسی ازدواج کنید که بتوانید با او کنار بیایید، زندگی کنید، صمیمی شوید و همدیگر را درک کنید؛ نه کسی که تبلور تمام خوبی های دنیاست.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من نظر سنجی رو تازه دیدم واقع گزینه هایی که الان اول و دوم هستن مهم ترین دلایل هستن ! ( دیگه این همه بحث هم نداره )
چرا خانم ها هيچ نظري نميدن؟ يعني اين فروم هيچ کاربر خانمي ندارد؟
کلا خلاهاي عاطفي و نه جنسي,را چجوري ميشه تو کشوري مثل ايران که روابط راحت و آزاد نيست پر کرد؟
هر آدم سالمي احتياج به يک همدم و مونس داره.
بالاخره هر سکه دو رو داره و ممکنه يک رابطه شکست هم داشته باشه.اين درست نيست که اصلا رابطه را بخاطر ترس از شکست شروع نکنيم.
البته من خودم هم بعد از اون ماجراي قبلي که گفتم اصلا ديگه به ازدواج فکر نميکنم( شايد بعدا نظرم تغيير کرد ) ولي فکر ميکنم بايد يک رابطه جديد را شروع کنم.
اگه شخص,مورد نظر چند سال از من بزرگتر باشه ايايجاد ا اين رابطه اشتباه هست؟؟
داداشه اگه دنبال خانمی برو فیسبوک!!
متأسفانه خانم ها تو انجمن های تخصصی خیلی خیلی کم هستند
tapa talked
این چیزا قانون خاصی ندارهنقل قول:
اگه شخص,مورد نظر چند سال از من بزرگتر باشه ايايجاد ا اين رابطه اشتباه هست؟؟
میبینی تو یه رابطه طرف بزرگتره ولی هیچ مشکلی نیست ولی یه جا هم میبینی مشکل سازه !
-----------------------------------------------------------------------
نقل قول:
کلا خلاهاي عاطفي و نه جنسي,را چجوري ميشه تو کشوري مثل ايران که روابط راحت و آزاد نيست پر کرد؟
آره ولی ...نقل قول:
هر آدم سالمي احتياج به يک همدم و مونس داره.
رجوع شود به امضا ...
درک و فهم و تجربیات یک انسان از سن او کاملا مجزاست فردی رو می بینید که سن زیادی هم نداره اما به اندزاه 4 نفر که دو برابر سنش رو دارند تجربه و درک داره و برعکسشنقل قول:
اگه شخص,مورد نظر چند سال از من بزرگتر باشه ايايجاد ا اين رابطه اشتباه هست؟؟
بزرگ یا کوچکتر بودن طرف مقابل توی یه رابطه چیز مهمی نیست اما شرط مهم درک و تفاهم هر دو طرف از هم و شرایط یکدیگر و شناخت روحیات یکدیگر مهمترین عوامل به نظر من هستش
شما اصلا متوجه عرايض بنده نشديد دنبال خانمي چيه؟ من ميگم چرا فقط اقايان دلايل ازدواج نکردنشون را ميگن.چرا خانم ها نمييان و دلايلشون را بگويند .ضمنا تو فيس بوک چون اکثرا با هويت حقيقي ميان در مورد چنين مسايلي کمتر حقيقت را ميگويند.نقل قول:
داداش فکر کنم سوءتفاهم شدهنقل قول:
البته من هم بدجور گفتم!! منظورم این بود که متاسفانه فعالیت خانم ها کلا تو فروم. ها کم هست من که خودم فقط به تعداد انگشتهای دست تو این فروم خانم میشناسم
tapa talked
سن درست ازدواج برای اقایان 23 هستش
یه سال زودتر یا بیشتر اشکال دارد
حالا هرچی که مانع ازدواج میشه این سن ازدواجو خراب میکنه
از سن 23 گذشت همه چی سخت میشه هرچی بالاتر برید بازم ذهن خسته میشه و عوامل مختلفی باعث میشه که از ازدواج به بهانهای مختلف در برید حتی فعالیتهای و روابط جنسی هم بهم میخوره اون لذت زندگی بهتون نمی چسبه وقتی از اون مرزعبور میکنید
پس خلاصه و مفید بگم اگه سن برسه به 28 خودبخود میبنی شدید 30 یا 35 انقدر پشیمان میشد که روزی هزار بار جسارتا به خدتان بدو بیرا میگید
چرا ازدواج نکردم حالا اگه بیان تو سن 30 یا 35 سالگی که الن اینطور شده ازدواج کنید و یه ازدواج موفق باشه انقدر به خودتون لعنت میفرستید که چرا زودتر ازدواج نکردم
این حرفای منو اونای که سن پایین دارند جسارتا متوجه نمیشن چون فکر و ذهنشون یه چیزو سرچ میکنه
بحرحال پول مسکن و خیلی چیزا همیشه بوده از مشکلات زندگی میباشد و ازاین بدتر هم ممکنه بشه حالا همه خواسته باشند بفکر پولدار شدن و مسکن داشتند و کار درست حسابی باشند
که عمر رفته عزیزان
پس درست ازدواج کنید که زن خوب شما رو به همه چی میرسونه ولی خدا بدشو قسمت نکنه زندگی تان سرنگون میشه
به امید سربلندی و زندگی شاد برای همه شما عزیزان
zxcvbnm12 جان فرمایشات شما متین
کسی منکر این حرفها نیستش که.من خودم 24 سالمه.پارسال قصد ازدواج با خانمی رو داشتم اما ایشون به دلایلی که اکثرا مالی بود ازم جدا شد
کی بدش میاد زود ازدواج کنه؟ اما مشکلات فراوانی که جلوی پامون هست باعث میشه سن ازدواج بره به بالای 30 سال واسه مردا و فکر کنم بالای 26 سال برای خانمها
سلام
چن وقت پیش که یه چند روزی توی خونه تنها بودم متوجه شدم که برای یه خونهی مرتب و همهچیسرجا(!) یه نفر باید تقریبن تمام-وقت توی خونه فعالیت کنه. مثلن برای یه غذای خوب باید یکی دوساعت و شایدم بیشتر وقت گذاشت.
در مورد عزیزانی که زن و مرد هر دو شاغل هستن می خوام بدونم که کیفیت زندگیشون چطوره؟ قضیه به همون خوردن غذای با کیفیت کم تر و شستن لباس ها بصورت هفتهای ختم میشه یا اینکه مثلن خستگی هر دو نفر که در طول روز کار کردن تاثیرات خیلی جدی تری روی سطح زندگی میزاره؟
خود من دید واقعی از یه زندگی اینجوری ندارم و فقط تصویر چنتا سریال و فیلم میاد توی ذهنم:) [البته ناگفته نماند که خیلی از اطرافیان ما به جای زندگی کردن، در واقع همون فیلم ها و سریال ها رو بازی می کنن!!]
ممنون میشم در این مورد کسی صحبتی داره مطرح کنه تا یه چیزی یاد بگیریم.
ZINOSHTAN جان والا ما هنوز مجردیم اما چیزهایی در این رابطه شنیدیم
خوب من نظر خودم رو میدم.ببین دوست عزیز معمولا خانمهای تحصیلکرده میخوان بعد از اتمام تحصیلاتشون برن سرکار.اگر هم. از اکثرشون بپرسید چرا درس میخونید معمولا میگن درس میخونیم که بعدش بریم سر کار دیگه!!!
این شما هستید که مشخص میکنید همسرتون شاغل باشه بهتره یا نه.
من خودم همسر ساغل رو میپسندم.چون تو این دوره و زمونه به خاطر خرجهای سنگین میتونه کمک خرج باشه.اما داستان به همین سادگیها هم نیست
من خودم محیطی که قراره همسرم توش کار کنه به شدت مهمه....به شدت.......
باید جایی باشه که در حد امکان اختلاط به اون صورت وجود نداشته باشه....در ضمن خود زن هم باید رعایت این مسائل رو بکنه و بدونه خوش و بش و خنده های بیجا تو محیط کار مناسب نیست....
درآمدی که همسر داره خیلی مهمه که چطور خرج بشه....معمولا تو این قضیه مشکات فراوانی تو زندگی زناشویی امروزی پیش میاد....
شاید اگه خانم تو موارد مهم زندگی از درآمد خودش خرج کنه احتمال داره در آینده اون رو به شکل چماق رو سر شما فرود بیاره....در ضمن استقلال مالی یک زن میتونه باعث اختلافات شدید بشه
یکی از آشناهای ما که تا حدودی با پرونده های طلاق سرو کار داره میگفت اکثر طلاقها تو زوجهایی بوجود می اومد که هر دو شاغل بودن....
در ضمن زمان و شختی کار خانم هم میتونه تاثیر داشته باشه.معمولا خانمهایی که تو مشاغلی که با روحیاتشون سازگاری آنچنانی نداشه باشه حالات مردونه ای پیدا میکنند و شاید از نظر روابط جنسی سرد هم بشن
در مورد این موضوع بیشتر تحقیق کن و مواظب باش و سر سری از کنارش رد نشو دوست عزیز
شاغل بودن زن میتونه خیلی مهم باشه....
(صرف نظر از مسائل مالی)به نظر من تو بازه ی سنی 25 تا حداکثر 27 باید ازدواج کرد.علی الخصوص برای زوجینی! که میخوان بچه هم داشته باشند حتما به نظرم باید تو این بازه ازدواج کنند و بعد از ازدواج هم یه 4-5 سالی مهلت دارن تا وضعیت اقتصادیشون پایدار بشه و روابطشون مستحکم تر بشه و بعد واسه بچه دار شدن تصمیم بگیرن .به نظرم دیگه سن که بالای 30 سال بره بچه دار شدن جالب نیست چون تفاوت سنی بچه با والدین زیاد میشه و وقتی بچه بزرگ میشه و به سن جوانی و نوجوانی میرسه بچه و والدین همدیگر رو درک نمیکنند و مشکلات فراوانی ایجاد میکنه.تفاوت سنی طرفین نیز به نظرم حداکثر باید 3-4سال باشه (پسر بزرگتر از دختر باشه)
{نظر شخصی}
این یک واقعیت تلخه که متأسفانه نظام آموزشی ما با این وضع فعلی از ابتدا تا انتها به هیچ دردی نخورده و نخواهد خورد. نه یک ایرانی متخصص ماهر تحویل جامعه داده و نه آیین رفتار در خانواده و همسرداری و بچه داری رو به کسی یاد داده.
هر کی هر چی شده با تلاش و مطالعه و کسب تجربیات شخصی بوده.
حتی این نظام آموزشی و به تبع، رسانه های بی فایده ی ما امور پایه ای تر مثل اینکه تغذیه ی خوب دارای چه مؤلفه ها و ویژگیهایی هست رو بما یاد نداده. 95 درصد ایرانیها به جرئت میشه گفت از ابتدایی ترین نکات تغذیه ای کاملاً بی اطلاعند و هیچی نمیدونند.
شاید در بهترین حالت بتونند چند تا اصطلاح گنگ رو نام ببرند بی اونکه خودشون بدونند در اصل یعنی چی.
یکی از شبکه های فارسی زبان خارجی چند سال قبل با خانمی ایرانی عامی مقیم آلمان مصاحبه میکرد. اون خانم میگفت تا وقتی در ایران بودم همه ی هم و غمم در آشپزی این بود که ته دیگ زعفرانی و چرب و خوراک هر چه خوش طعم تر آماده کنم!
اما از وقتی ساکن آلمان شدم اونقدر رسانه ها آموزش میدند که به سطح کالری، مواد معدنی، میزان تک تک ویتامینها و نوع اسیدهای آمینه در آشپزیم بدقت توجه میکنم! تا وقتی در ایران بود چه میدونست کالری چیه خوردنیه یا پوشیدنی!
حالا شما از خانمهای خانه دار ایرانی که نه، از این قشر به اصطلاح تحصیلکرده ی ما بپرسید این چیزها که این خانم اسم برده چی چی هست؟ جوابشون از قبل معلومه! همینه که بیشتر ایرانیها هر کدوم به یک یا چند مرض عجیب و غریب مبتلا هستند!
شما می بینید مردم چقدر دقت دارند که چی توی باک فولادی ماشین می ریزند تا یوقت موتور خراب نشه! ولی یک صدم دقیق نیستند که داخل این جدار نازک و حساس معده رو با چی دارند انباشته میکنند!
من همیشه به دوستانم میگم که ریشه ی تمام بیماریهای غیرواگیرتون رو برید در آشپزی خانم خانه پیدا کنید!
اتفاقاً تهیه ی خوراک باکیفیت وقت کمی میبره. اون تهیه ی خوراک بی کیفیت اما خوش طعم هست که چند ساعت وقت میبره.نقل قول:
انتخاب با شماست!
ایران ما اینجوری شده
86.79%
مسائل مالی و آینده ی مبهم
این در مورد خودمم صدق می کنه
دوستان 16 درصد مهریه رو هم با گزینه ی اول جمع کنند چون مهریه هم خودش مسئله مالیه دیگه !
بعضی ها سعی دارند که جوون های ایرانی رو به بلند پروازی متهم کنند ، اما واقعیت اینه که هیچ بلند پروازی در کار نیست ، شروع یه زندگی جدید ، وسایل زندگی میخواد ، مسکن میخواد یه کار مطمئن میخواد و یه اجتماع خوب که بتونه ازش زوج مناسب خودش رو انتخاب کنه !
خب میگن بیایین از صفر شروع کنید مثل پدر و مادرهاتون ، خب در این مورد باید بگم وسایل زندگی ما با زندگی حداقل دودهه پیش پدر و مادرهامون فرق داره ، مسیر پیشرفتی که پدر و مادر طی کردن از صفر نبوده بلکه از موقعیت اون موقع پدر و مادرشون بوده ، یعنی اون ها برنگشتن به دو دهه پیش و از اونجا شروع به پیشرفت کنند بلکه از زمان خودشون به جلو رفتن ! دختری که توی محیط آسایش و آرامش توی محیط خانواده قرار داره چرا باید بیاد و خودش رو به دردسر بندازه و بیاد با حداقل های زندگی یه مرد بسازه ؟ ( این جنبه ی منطقیشه و در اکثر ازدواج ها هم منطق حاکمه نه احساسات )
میگن جوونا دوست دارن درس بخونن که کار نکنن و بشینن روی صندلی و توی یه اداره دور خودشون بچرخن ، پس منم که توی آگهی استخدام واسه آبدارچی میزنم دیپلم ؟!
اشتباه نکنید من موضوع رو عوض نکردم ، همه ی اینا ربط داره به کاهش ازدواج !
چرا دخترها ازدواج نمیکنند:
پسرها اگه کنکور قبول نشن میرن سربازی ولی دخترها هرچند سال که تو خونه باشن کنکور ثبت نام میکنن و امتحان میدن ! این میشه که دخترمیره تو دانشگاه با اندیشه های نو آشنا میشه و با حقوقش و نمیدونم با هزار چیز دیگه و پسره میره سربازی و با یه کله ی کچل و یه روحیه ی نظامی گری آموخته برمیگرده ، این دختر رو شما چطوری میخوایین پیش این پسر سر سفره ی عقد بنشونین ؟ خب اینجاست که هرکس باشه میگه آدم میره آبیاری گیاهان دریایی رو مجازی میخونه ولی سربازی نمیره !
آقا حمید در مورد سرکوفت زدن زن شاغل گفتن من رو یاد این آگهی ها انداختن " به یک کارمند خانم نیازمندیم " ، " به یک فروشنده مجرب خانم نیازمندیم " !
خب این دختر توی محیط خونه راحته چون دختره ، درسش رو راحت میخونه چون جلو پاش سنگ نمیدازن و سربازی نداره و گذشته از این بازار کار هم براش فراهمه چون نیاز نداره خرج کسی رو بده و با حقوق کم هم کار میکنه ! خب پسری که میره خواستگاری این دختر باید حداقل از لحاظ مالی شخص تامینی باشه !
-----------------------
فعلا راه حل ازدواج فقط به دست خانواده های دو طرفه که باید زوج رو یاری کنند که الان تو این وضعیت یکی باید خود خانواده ها رو یاری کنه !
و در کل باید بگم :
نسل جوان آینده فرت
خیلی موافقم .نقل قول:
مخصوصا بچه دار شدن تو سنین بالا خیلی مشکل ساز میشه .
به غیر از تفاوت سنی یه مشکل بزرگی که من تو دوستان و آشنایان خودم دارم میبینم بی حوصله بودن در مورد بچه داری هست
مثل پسرخاله خودم که 35 سالش هست و تازه بچه دار شده . حوصله 5 دقیقه بچه داری و گریه بچه رو نداره و خیلی سریع عصبانی میشه .
یه مشکل دیگه هم اینه که تو سن بالای 30 سال دیگه حال و حوصله نامزدبازی و تفریحات دوران نامزدی و عقد نیست . بالاخره هر کاری یه دورانی داره
من که الان 26 27 سالم شده دیگه مثل دوران دانشجویی ( 20 - 23 ) حوصله و علاقه به رابطه با جنس مخالف و همچنین روابط عاشقانه رو ندارم
دیگه چه برسه به 30 و چند سالگی
من با وجود همه مشکلات حال حاضر جامعه سن 23 تا 27 رو واسه ازدواج مناسب میدونم .
به صورت خیلی فجیعی موافقمنقل قول:
و همچنین نظر شما رو توی اطرافیان نزدیکم تایید میکنم.نقل قول:
ای بابا پس من که 22 سالمه هیچ حوصله ای از این نومزد بازی ها ندارم چی بگم پس...!!!
"مسائل مالی و آینده ی مبهم"
واقعا برا منم مورد اول مهمترین هست
فکر نمیکنم به این زودیا بتونم ازدواج کنم مگر اینکه اتفاق خاصی رخ بده.
اینکه هرچی سن بالاترمیره میل به ازدواج کمترمیشه موافقم برامنم اتفاق افتاده ولی شرط بالا مهمترین دلیل هست . حتی واقعا نمیدونم برای ایندم و ازدواج چقدر سرمایه لازم دارم و چه راهی برای کسب اون وجود داره ......................
اکثردوستام متاهل شدن و فکر میکنم مجرد بودن راهش به ترکستان میره ولی وقتی شرایط محیا نمیشه کاری نمیشه کرد.
کدوم ترکستان برادر ....وقتی شرایطش جور نیست خوب بریم یه دختر هم بیاریم بدبخت کنیم ؟ یکی از دوستان حرف خوبی زد دختری که خونه باباشه دلش هزار تا آرزو داره وقتی میری شیشه ویترین رو نگاه میکنی چیزی که میخوات رو بخره اما واقعا اینچنین هست ؟نقل قول:
به جد که نیست.
دقیقا اشتباه از آموزشه ، سیستم فرهنگی ما به زن آموزش میده که وابسته باشه ، چون استقلال زن براش خطرناک جلوه میکنه ، اما باید این رو هم پذیرفت که زن خودش هم به سادگی این مسئله رو میپذیره ، این رو پذیرفته که حتی اگه تحصیلات خوب هم داشته باشه ، توانایی های عملی هم داشته باشه ، نمیتونه توی جامعه بدون یه مرد راحت زندگی کنه (آخه حق هم داره چون توی جامعه ی ما فضای فرهنگی بهش این اجازه رو نمیده ) !
تعیین سن ازدواجی که اینقدر توی صفحات قبل بهش اشاره کردن به نظر من کار درستی نیست ! ازدواج باید توی وقتی صورت بگیره که شخص احساس میکنه خودش کمبودی نسبت که طرف مقابلی که باهاش ازدواج میکنه نداره ، این یعنی شما و طرف مقابلت کامل هستید و بعد با هم ازدواج میکنید ! حالا چرا دو شخص کامل باید با هم ازدواج کنند ، جوابش اینه که قانون طبیعت این رو میگه که یه مرد و زن به تنهایی کار کرد کامل یک انسان رو نمیتونن ارائه بدن ، نمیتونن توی جامعه خوب ظاهر بشن(چون هنجار این رو میگه ، این هنجار هم طبق طبیعت انسانه ، طبیعت انسان رو نمیشه شکست ، پس این هنجار رو نمیشه شکست ) ، نمیتونن همه ی لذت های زندگی رو به طور کامل بچشن ، عشق که یکی از مفاهیم بزرگ انسانیه رو ازش میگیری ، میدونم میتونه همین عشق رو به خدا و نمیدونم به مادر پدر و اینا بده ولی شما نمیتونی در هیچ جایی لذت عاطفی که یه مرد به زن میچشونه و بالعکس رو به یه نفر بدی ، امکان نداره که اون سطح صمیمیت رو شما توی یه محیط دیگه برای یه شخص ایجادکنی( چه ایرادی داره که لذت جنسی عامل صمیمیت بیشتر بشه ؟! کشش نسبت به جنس مخالف نه تنها به دلیل جنسی بلکه به دلیل مقبولیت کامل توسط یه شخص دیگه هم هست ( این مقبولیت کامل اقتصادی ، اجتماعی ، جنسی ، فرهنگی و.... توی محیط دیگه ای صورت نمیگیره ) ، لذت فرزند دار شدن و تربیت فرزند در محیط خانواده و احساس پدر و مادر بودن رو شما با گرفتن ازدواج از شخص مقابل میگیری ( اینها اگه لذت نداشت با هزار روش پزشکی ملت دنبال بچه دار شدن راه نمی افتادن ) ، تشکیل خانواده نه برای جبران نقص ها بلکه برای ساختن یه سیستم به نام خانواده توسط دو نفره که هم لذت های بیشتری برای طرفین داره ، هم سطح روابط اجتماعی اون دو شخص رو بالاتر میبره ، یعنی شخص روابط اجتماعی جدید تری رو تجربه میکنه ، این یعنی کمال گرایی ، این کمال گرایی ناشی از نقص نمیشه ، شخص نقصی احساس نمیکنه چون مشکلی نداره ، فقط میل به پیشرفت باعث این کمال گراییش میشه که همون طور که گفتم این نوع میل فقط توی دونفر که خودشون کامل هستن و میخوان ازدواج کنن شکل میگیره ، این ازدواج مبناش سازگاری با هم برای پیشرفت میشه ، نه برای جبران نواقص هم !
نقل قول:
حرف بسیار جالبی بود
توی دوستام کسایی رو میبینم که کاملا بی انگیزن برای زندگی و حتی حوصله خودشون رو هم ندارند شاید باورتون نشه یا بخندید کسی هست که همین فردا بخواد میتونه ازدواج کنه و تمام شرایط اولیه ازدواج در حد مناسب (خونه - ماشین - کار و ...) براش فراهمه اما میگه من حال و حوصله خودم هم ندارم چه برسه به اینکه بخوام یکی دیگه هم وارد زندگی خودم کنم
برای کسی که از ازدواج و آینده خودش (حتی یک دقیقه بعد خودش) هیچ تصوری نداره حرف زدن از بچه دیگه یک درصد هم توی مغز آدم نمیگنجه
در مورد خیلی از جوانان که تعدادشون کم هم نیست خارج از بحث ادواج و اینکه شرایطش رو دارند یا نه اول باید براشون دنبال بهانه و انگیزه ای برای زندگی کردن گشت
بله مهمترین نتیجه ی شرایط موجود در جامعه همینه که انگیزه ی ازدواج از بین رفته و متاسفانه مسئولین هم اصلا به فکر ایجاد شرایط مناسب برای ازدواج نیستند.نقل قول:
چه جو جالبی شده
خوب دلایل عدم ازدواج مشخصه دیگه...
چرا هی بحث کنیم...!
ولی این رو به عنوان یه درس عبرت بهتون بگم
یه بابایی رو میشناختم...
که پول درستو حسابی نداشت. یعنی به زور زندگیش میچرخید
ازدواج نکرده بود و پتانسیلش رو هم تبعآ نداشت
تو این وضعیت هرچی میگشت کاری هم پیدا نمیکرد تا خودشو بکشه بالا
همون طور هم که میدونید یه آدم 25-6 ساله یه نیاز های طبیعی داره که باید برطرف شده ولی این فرد از این کار خیلی واحمه داشت
(البته هیچ ربطی به مسایل دینی نداشت ها "فقط میترسید")
تو این وضعیت آدم چه کار میتونه بکنه
خودتونو برای یک لحظه جای اون بذارید......
.
.
.
بعد یه مدت طرف با یک مشت قرص خواب آور خودش رو راحت کرد
بله....
این است حقیقت تلخ جامعه ی ما
البته شرایط خودم هم زیاد با اون بابا فرقی نداشت
پسر خالم فک کنم نزدیکای 45 سالشه ازدواج نکرده.خونه و ماشینم داره.:31:
خب زندگی یه فرصته ، چرا باید این فرصت رو از خودمون بگیریم ، چه سخت و چه راحت همه میدونیم که میگذره و گذراست ! این شانس رو به ما دادن که زندگی رو امتحان کنیم ، من خودم خیلی مواقع شده که به خودکشی فک کنم ، یه مواقعی میشه که آدم خیلی به سطوح میاد ولی خب میگذره ، چند دقیقه یا ساعت یا روز بعد آروم میشه وحسش تغییر میکنه ، ولی خب چرا باید فرصت زندگی رو از خودم بگیرم ، خودکشی رو هر وقت دلم بخواد میتونم انجام بدم ولی زندگی رو بعد از مرگ نه ! مثالش مثل اونی میمونه که چون بلد نیست و میترسه بیست نشه ، سر جلسه ی امتحان نمیره ، خوب اشتباه میکنه ، اون داره فرصت به نمایش گذاشتن خودش رو از خودش میگیره ! باید موند و دنبال یه موقعیت گشت که بالاخره خودمون رو شکوفا کنیم !نقل قول:
در مورد ازدواج هم گمان نکنم امیال شخص این قدر پیش بره که به خودکشی برسه چون راههای زیادی واسه کنترلش هست ، گذشته از جنسیت ، حس عاطفیش رو هم میشه متعادل نگه داشت ، به نظر من افرادی که خیلی به شدت نیاز به ازدواج دارند ، ازدواج زیاد موفقی نخواهند داشت ( البته این فقط نظر منه و با قطعیت هم نمیگم حتما اینجوریه ولی به نظر من اینجوریه)
این یه درس عبرت برای ما نیست! برای کساییه که یک جامعه سر تا پا بیمار (روحی - فیزیکی) رو رقم زدن و در عین حال ادعاهاشون خون همه رو به جوش آورده!!نقل قول:
کار به جایی رسیده که هر کس در مورد هر موضوعی با پیش داوری و غرض و یه پیش زمینه و ذهنیت بیمار و زخم خورده و منفی و فاسد نگاه و تفکر می کنه!
از جمله در مورد همین ازدواج که به جرات میشه گفت بزرگ ترین تصمیم تو زندگی هر آدمیه که قصد انجامشو داره.
----
ضمنا من با نظر کسایی که معتقدن ازدواج و فرزند دار شدن انسان رو کامل و موفقیت انسان رو تضمین می کنه (به فرض ازدواج با یه گزینه مناسب) چندان موافق نیستم.
شاید شما تعریف دیگه ای از موفقیت دارید. اما اگر تاریخ رو مطالعه کنید زندگی خیلی از دانشمندان و هنرمندان و متفکران و... در تجرد گذشته و اگر هم متاهل بودن در خیلی مواقع زندگی موفقی در اون جنبه نداشتن.
ما از اینها همیشه به عنون الگوهایی برای موفقیت صحبت می کنیم و هیچ کس هم نمی تونه منکر تاثیری که رو سرنوشت جامعه یا جوامع معاصر و حتی بعدشون گذاشتن بشه.
هر چیزی بهایی داره و بهای ازدواج (لااقل ازدواج های متعارفی که وجود داره.) درگیری با مسائل روزمره ای هست که شما رو مجبور می کنه برای همیشه پا روی خیلی از برنامه ها و آرزوهاتون بذارید.
تکلیف آدمی که هیچ میل و اشتیاقی به داشتن فرزند نداره چی میشه؟ - روحیات آدم ها متفاوته و حق نداریم حکم کلی برای همه صادر کنیم.
اینهایی که مثال زدید جزء خواص جامعه هستند و همونطور که میبینید عوام همیشه به فکر ازدواج بوده و هستندنقل قول:
ضمنا من با نظر کسایی که معتقدن ازدواج و فرزند دار شدن انسان رو کامل و موفقیت انسان رو تضمین می کنه (به فرض ازدواج با یه گزینه مناسب) چندان موافق نیستم.
شاید شما تعریف دیگه ای از موفقیت دارید. اما اگر تاریخ رو مطالعه کنید زندگی خیلی از دانشمندان و هنرمندان و متفکران و... در تجرد گذشته و اگر هم متاهل بودن در خیلی مواقع زندگی موفقی در اون جنبه نداشتن.
الان به خاظر شرایط مالی و فرهنگی خاص و زننده ای که بوجود اومده شاید امری مثل ازدواج به حاشیه رفته.اما مطمئنا با فراهم شدن شرایط مناسب حتما و حتما اولویت اول همه جوانهای این مملکت ازدواجه
نمیخوام حرفهای کلیشه ای از ازدواج بزنم چون میدونم گوشتون از این حرفا پره و از من خیلی بهتر و قشنگتر این مسائل رو میدونید
اما به نظر من ازدواج مرحله ای برای تکامل روحه..........اگه این مرحله گذرونده نشه روح ثبات پیدا نمیکنه......
حالا شاید دیگران نظر دیگه ای داشته باشند و با این حرف من موافق نباشند و اصلا حتی اگر هم موافق باشند دوست ندارند این کار رو انجام بدن و مسیر دیگه ای رو برای ادامه زندگیشون انتخاب میکنند
دوستان یه سئوال کلیشه ای اما مهم
انتظارات و توقعاتتون از همسر ایندتون چیه؟یعنی چه ملاکهایی رو برای انتخاب همسرتون مد نظر دارید؟
خدایا تو که به فکر ما نیستی بنده های تو هم که ما رو فراموش کردن پس حالا من هر چی نگاه میکنم راه چاره ای نمیبینم پس فردا نیای یقه ما رو بگیری
به قول دکتر شریعتی (زینب نگو که در کربلا چه گذشت بگو که ما چه کنیم )
تنها دلیل من اینه که فرد مورد علاقه ام رو پیدا نکردم
27 سالمه و مهندسی برق دارم
هم خونه دارم و هم ماشین ولی هیچ کدوم ملاک نیست چون کسی که میخوام انگار وجود نداره
این جوری نگین به فکر ماها که هیچ کدومو نداریم هم باشین بابا ...نقل قول:
هم خونه دارم و هم ماشین ولی هیچ کدوم ملاک نیست
من شخص مورد نظرم رو پیداکردم ولی باباش ازم پول و کار و یه سری مسائل دیگه میخواد که ندارمنقل قول:
یعنی دقیقا برعکس شما هستم
در مورد سوال تاپیک به نظر من تو این وضعیت فقط و فقط پول ملاک هست هر کس هم نظر مخالف داره بشینه یه کم فکر کنه ، اگه پسر هست ببینه بدون پول درست و حسابی می تونه بره خواستگاری؟ اگر هم دختر هست ببینه اگه یه پسر بی پول بیاد حاضره باهاش زندگی رو از 0 شروع کنه ؟ این جور زندگیها مال قدیما و پدر ومادر ماها بود که با داشتن و نداشتن می ساختن
الان اصلا اینطوری نیست