یادداشت ویژه : شورانگيزتر از 6-صفر / خبرهايي هست كه كيروش ميداند
6 - صفر. اين فوقالعاده است، شورانگيز براي تماشاگران ايراني. در آزادي فقط نتيجه 6 - صفر ثبت نشد بلكه همه خاطرات سياه كه ميروسلاو بلاژويچ تلخترين آن را به روايت احساساتياش به گور خواهد برد، پاك شد. 6 گل زدن در فوتبال ايران به دليل كريهاي سنتي پرسپوليسيها براي استقلاليها، معناي ويژهاي دارد، بيش از 6 گل ميارزد و نشانه اين است كه كار حريف تمام شده، بيش از آنچه همه جاي ديگر دنيا با زدن 6 گل چنين تصوري از حريف مييابند.
كارلوس كيروش اما پرونده 6 بر صفر را در آزادي بست، اگر ساختن تيمي با ايدهآلهاي خودش و با موجودي فوتبال ايران، تمام فكر و خيال اين روزهاي اوست. تماشاگران با حس خوب 6 - صفر مقابل بحرين، بازيهاي هيجانانگيز ديگري را انتظار ميكشند و سيرك بازها بايد براي سيرك بعدي، معجزههاي ديگري بسازند و با ترفند ديگري مبهوتمان كنند.
كيروش در فوتبال ايران پس از 6 ماه و اندي، به جستوجويش ادامه ميدهد، در معدني ناشناخته براي او كه ما با برداشتهاي درست و غلطمان گاه آن را خالي از طلا و گاه آن را شعارگونه پر از استعداد ميدانيم و شايد ندانيم در آن چه خبر است. كيروش آمده تا خبرهاي تازهاي بدهد. اين بزرگترين توقع از اوست.
كيروش جستوجويش را شروع كرده كه مقابل فلسطين مازيار زارع را به قلب دفاع مي كشد، مقابل بحرين مثل چند بازي ديگر مهرداد پولادي را به مدافع چپ تبديل ميكند، محمد قاضي را ميآزمايد، در مورد مجتبي جباري برخلاف مربيان ديگري چشمهايش را باز ميكند و او را ستاره تيمملي ميبيند و ميداودي را در كمال خوشبختي به غلامرضا رضايي ترجيح ميدهد!
جستوجو شروع شده و كيروش دنبال اجراي ايدههايش است، ايدههايي كه او هميشه داشته و به سياق مربيگرياش تبديل شده.
كيروش به ساختن مثلث در خط مياني هميشه معتقد بوده، مثلثي كه در آن يك هافبك فانتزي پيدا ميكنيد. در پرتغال او چنين مثلثي ساخت؛ ميرلس، تياگو و عقبتر از همه په په كه از مدافع به هافبك تبديل شده بود.
كيروش در حمله نيز مثلث ميسازد، همانطور كه در تيمملي ايران نيز دنبال اين است كه با چه كساني اين مثلث را تشكيل دهد. كيروش در خط دفاع با بازيكنان كناري هميشه كلنجار ميرود. او در رئال مادريد حتي در چند بازي از ديويد بكام در پست مدافع راست استفاده كرد. در تيم نيويورك مترو استارز، مايلز جوزف كه مهاجم بود را به خط دفاع آورد و در تيمملي پرتغال نيز فابيو كونترائو را از يك هافبك به يك مدافع چپ تبديل كرد. در پرتغال ريكاردو كاستا نيز به ميل كيروش به مدافع راست تبديل شد و اينها همه ايدههاي كيروش بود، ايدههاي مردي كه در پستهاي كناري دفاع هميشه تصميماتي غيرمنتظره را به نام خود ثبت كرده است.
كيروش در فوتبال ايران نيز همين تصميمات غيرمنتظره را ادامه ميدهد، بازيكناني را ميآزمايد و دنبال شناخت و كشف است، كشف رازهاي فني در بازيكنان ايراني، اينكه چه كسي كجا چه كاره است. انگار ويژگيهاي بازيكنان دوره ميشود، دوباره شناخته ميشود و اين بار از نگاه كيروش. اين دوره كردن، اين دوباره شناختن و اين بازنگري لازم، همان است كه از كيروش ميخواهيم. اگر او را به مربيگري هيجانانگيز و ماجراجويانه دعوت ميكنيم، به همين كار دعوتش ميكنيم، معجزه مربيگري او بايد همين باشد و آنگاه كه او ميگويد فوتبال سيرك نيست كه در آن معجزه كنم، اين ترس پديد ميآيد كه مبادا او دنبال هيچ معجزهاي نباشد. معجزه همين ساختن است، معجزهاي از نوع كيروش، از نوع معجزه مربياني كه هنوز ساختن را مربيگري ميدانند. اردشير لارودي در اولين روزهايي كه كارلوس كيروش به فوتبال ايران آمد، اينچنين خوشامد گفته بود:
«كيروش از مربيان متعارف امروزي فوتبال نيست. در گذشته، 30 يا 40 سال پيش، مربي بازيكنش را ميساخت، مربي تعميركاري نيز ميكرد ولي امروزه نه فقط در مربيگري بلكه در هر كاري فقط قطعه عوض ميكنند، ساختن به معناي قديمياش ديگر جايي در افكار آدمها ندارد. شايد از آخرين بازماندههاي نسلي كه ميساخت و تغيير ميداد، كيروش باشد. تصور من اين است كه كيروش به ساختن علاقهمند است و در مربيگري با توليد بازيكن ارضا ميشود و از تاثيرگذاري نوع مورينيو لذت نميبرد. در فوتبال ما اتفاقا به همين نوع مربي نياز داريم چون بازيكناني داريم كه قابل قابل شدن هستند.»
اردشير لارودي براي آنكه دقيقتر بگويد كيروش از كدام دسته است، مثالهايي را از فوتبال ايران مطرح كرده است: «رايكوف، استاد اين كار بود، استاد ساختن و تربيت كردن. همه مربيان يوگسلاوي سابق همين بودند. آنها آموخته بودند كه بايد بسازند و بفروشند. درآمد فوتبال آنها از تبليغات و... نبود. آن سالها تبليغات معنايي نداشت. ايويچ كه كار در آژاكس را نيز تجربه كرده بود، از همين تبار مربيان بود. او در تيمملي ايران ميخواست دفاع خودش را بسازد، با مدافعاني تازه كه 2-4-4 را آنطور كه ايويچ ميخواست بازي كنند. 7 گل از رم خورد و نترسيد اما فرصت چنداني براي ساختن نيافت. حتي بلاژويچ هم مثلا نيكبخت را به حمله برد و از نكونام جانشين بهترين براي كاويانپور ساخت. رحمان را آورد و...»
موضوعي كه اين روزها نيز بايد مطرحش كرد را اردشير لارودي 6 ماه پيش مطرح كرده بود؛ اينكه آيا كيروش براي ساختن و تغيير دادن و تعمير كردن در فوتبال ايران، در اين معدني كه در آن جستوجو ميكند، چيزي در خور ساختن تيمي بزرگ مييابد؟ اردشير لارودي اينچنين بحث را باز كرده و گسترش داده بود: «بايد ببينيم چقدر قابليت استفاده از كيروش را داريم. من به زيرساختهاي فكري فوتبال ايران اشاره دارم. ي
ك روزي بيلي بينگهام به ايران آمد تا كلاسهاي 2 ماهه سري A را برگزار كند. پس از چند روز گفت همزمان اين كلاسها بايد كوتاه شود و هم سطح كلاس بايد از A به B منتقل شود. او ميگفت اين مربياني كه به اين كلاس آمدهاند، نميتوانند 2 ماه در اين كلاس بنشينند و كلاس A را بگذرانند. آن كلاس، 21 روزه به پايان رسيد و در سطح B تدريس شد. مربيان آن كلاس كه مربيان ليگبرتري ما هم بودند و شدهاند، كشش كلاس 60 روزه بيلي بينگهام در سري A را نداشتند. حالا بايد ببينيم فوتبال ما ظرفيت پذيرش كيروش را در تيمملي دارد؟ بله، مساله من اين است.»
بله، مساله همين است. جذابتر از 6 - صفر، نتيجه جستوجوهاي كيروش است. چيزي مييابد؟ چيزي ميسازد؟ و مهمتر اينكه كيروش پس از 6 ماه مربيگري در ايران، امروز به چه نگاهي رسيده، چيزي را و كسي را براي تغيير يافتن و تعمير شدن و يا از اساس كشف شدن يافته يا پايكوبي براي 6 بر صفر را به اين فكر و خيالها ترجيح بدهيم؟!
6 - صفر، اين فوقالعاده است، شورانگيز براي...
کد:
http://www.goal.com/iran/news/1825/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/2011/10/12/2708267/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%8A%D8%B2%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-6-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%87%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%87-%D9%83%D9%8A%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%85%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF