:31: تیکه ی جالبی بودنقل قول:
در ضمن من خواهرم نه برادر :21:
Printable View
:31: تیکه ی جالبی بودنقل قول:
در ضمن من خواهرم نه برادر :21:
فیلمش قشنگیش توی امریکا بودنشه
درسته توی آمریکاست
اما بیشتر به انگلستان میخوره
اما ماشین های آمریکایی داره خوبه
زمان انقلابه
ولی ماشین زمان جنگ جهانی گذاشتن زیر پای یارو:دی
از نظر بی نمکیشم که کلا فیلم ایرانیه دیگه
ده گادفادر قسمت 1 رو نشون داد بخش عروسیشو بعد رفت پرید به 2 که مایکل دون شده بعد 3شم اصلا نشون نداد:دی
اینکه ماشین آمریکایی داره که دلیل نمیشه که فیلم آمریکاییه:31:نقل قول:
اما بیشتر به انگلستان میخوره
اما ماشین های آمریکایی داره خوبه
به لهجه ی بعضی هاشون توجه کنین همچین آمریکایی نمیزنه:31:
نمیدونم...شاید من اشتباه میکنم:31:
جایی چیزی نوشته شده که اینا جدی جدی رفتن /امریکا؟:31:
بی کارن ها:31:
من چند جا توی مجله و سایت خوندم آمریکاست. شک نکنید که همون جا فیلمبرداری شده.
راستی اگه بیژن مثلا اون موقع توی امریکاست ایران و امریکا اون موقع روابط نداشتن که بیژن رفته کنسول گری ایران ویزا بگیره
در کل خیلی فیلم باحالیه !!!
این قسمتش خوب بود!:5:
کلا خوشکل کشش میدن...:31:
برعکس آشپز باشی که تهوع آور کشش میدن!:2:
دیروز وقتی بیژن داشت تو خیابون با اون رانندش راه میرفت کیف بچه ها را دقت کنید(دو تا دختر کوچولو ) رو کیفشون عکس یانگوم بود!!!
اینم عکسش (تازه شلوار دختربچه هم که آخرشه!:31:):نقل قول:
راستی پلاک شهرام قاعدی هم فکر کنم عکس فربهر روش بود...
یه جا بیژن از پنجره هتل بیرون داشت نگاه میکرد, دو تا ماشین بود که روشون چادر سفید کشیده بودن, یه پراید و یه
پژو بود اگه اشتباه نکرده باشم. خیلی باحال تابلو بود.
بازیگر "در چشم باد" در آمریکا ماندگار شد!
جهان نوشت:
پارسا پيروزفر، بازيگر سريال «در چشم باد» پس از پايان فيلمبرداري سكانسهاي اين سريال، در آمريكا ماندگار شد.
"پارسا پیروزفر"که در فیلمهای سینمایی چون "مهمان مامان"ساخته داریوش مهرجویی و "اشک سرما"ساخته عزیزالله حمیدنژاد بازیهای ماندگاری را از خود بجای گذاشته بود، بدنبال بازی در سریال "در چشم باد"دوران کم کاری را در چند سال اخیر در سینما پشت سر گذاشته بود.
بر پایه این گزارش هر چند بانی فیلم علت این سفر را ادامه تحصیلات دانشگاهی عنوان کرده است،اما احتمال ادامه فعالیت بازیگری پیروزفر در سینمای خارج از ایران دور از انتظار نیست.
گفتنی است پس از حضور ناموفق گلشیفته فراهانی در هالیوود و حضور تامل برانگیز "میترا حجار "در یکی از فیلمهای هالیوودی و روی فرش قرمز، این سومین بازیگری است که البته به بهانه ای دیگر در آمریکا ماندگار می شود!
راستی این عکسه سوتی مربوط به کیف رو شما خودتون کشف کردین یا از ی سایت دیگه؟ اخه تو ی سایت دیگه دیدم به اسم خودشون زده بودن !! :دی
این عکسی که میگید اصلا مشخص نیست.من تکرار سریال رو هم دیدم .چقدر دقت کردم تا متوجه شدم.به چه چیزهایی گیر میدین به خدا؟؟؟؟اصلا از کجا معلوم یانگوم باشه؟
از سایت بالاتریننقل قول:
راستی این عکسه سوتی مربوط به کیف رو شما خودتون کشف کردین یا از ی سایت دیگه؟ اخه تو ی سایت دیگه دیدم به اسم خودشون زده بودن !!
Balatarin.com
قند شکن میخواد
سایت جهان یه سایت سان دیسی هست اخه کجای حضور گلشیفته فراهانی ناموفق بودنقل قول:
جهان نوشت:
گفتنی است پس از حضور ناموفق گلشیفته فراهانی در هالیوود و حضور تامل برانگیز "میترا حجار "در یکی از فیلمهای هالیوودی و روی فرش قرمز، این سومین بازیگری است که البته به بهانه ای دیگر در آمریکا ماندگار می شود!
سایت الف گفته که پارسا پیروزفر به ایران بازگشت.
alef.ir/1388/content/view/70611/
نقل قول:من که سریال در چشم باد رو ضبط می کنم، همونطور که تو این پستم هم گفته، جاهای مورد نظرتون رو هم تو فروم میزارم...:20::نقل قول:
این عکس هم خودم جدا کردم و گذاشتم!:5: (بابت کیفیت ندار بودنشون شرمنده، چون سریال رو با کیفیت vcd میضبطم.):8:نقل قول:
دوستان، اگه سایتای دیگه عکس بهتر و با کیفیت تری گذاشتن، حتما تو انجمن بزارید...:31: خوشحال میشم!:20:
قربون همتون:40:
یاعلی:11:
یکی از دوستان گفته بود اون موقع شال نبوده و همه مقنعه داشتن یا روسری .من فکر نمیکنم درست باشه .چون در سریالهایی که مربوط به اون زمان میشه مثل روزگار قریب من دیدم که از شال استفاده کردن.که همسر دکتر قریب بود ونقش اون هم بهاره افشاری بازی میکرد.حالا اگر کسی واقعا مطمئن هست و اطلاع داره بگه که خیا ل همه راحت بشه...راستی حتما در چشم باد رو از جام جم 2ببینید.چون قسمتهایی که سانسور شده ازجام جم پخش میکنه .حتما ببینید.دوشنبه ها ساعت 8و45دقیقه صبح از جام جم 2.این هفته رقص اسمال دستمالی بود که با چادر و روسری میرقصید .خیلی با حال بود.راستی من هم همه قسمت های درچشم باد رو ضبط کردم.حتی سانسورشده ها .
می دونم شما گذاشتی ... آخه توی بالاترین عکس با زیرنویس بود ...
به هر حال اینا هم از اینور و اونور کِش میرن !!
نقل قول:
دمه شما گرم چه دقیق به فیلم نکاه میکنید
حالا یک چیزی با همون نگاه اول اینا رو می فهمید یا یک 10 20 باری باز بینی میکنید:21:
دوران اول و دومش قشنگتر بود مخصوصا با حضور اون دختره ایران
شما از کجا فهمیدید ماشینهایی که روی اون چادر کشیده شده پراید بوده؟؟؟خب میتونه هر ماشین دیگه ای باشه.چون اصلا مشخص نیست.:13:هر ماشینی که شباهت به اونها داشته باشه.بعد هم اینکارو کردن که دیگه کسی بهشون گیر نده . این و میگن گیر دادن الکی.اگه غیراز این اتفاق می افتاد میشد سوتی...:5::5::31:
:20:من همه قسمتهای در چشم باد رو ضبط کردم وچون اشاره کردید که این قسمت خانمها شال سرشون بوده من با دقت کامل دوباره نگاه کردم واثری از شال ندیدم.:8::8:من هم جایی به نظرم اومد که توی هتل یکی از زنها شال داره .اما اشتباه کرده بودم.واین سوتی هم خوشبختانه تکذیب میشه...:8::46:شما هم احتمالا خیالاتی شدید.:31::31::31:حواسشون جمع بوده دیگه...اگراشتباه میکنم بگین..
طنز: 11 قسمت بعدی «در چشم باد»[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] محسن حدادی در خبرآنلاین نوشت:
جمعه ساعت 22.15 دقیقه. سه دقیقه تیتراژ و بعد قسمت سیوهفتم(توضیح ضروری: در صحنه پایانی قسمت سیوششم بیژن راننده سمج را از اتاق بیرون کرد تا دوش بگیرد...)
بیژن به سمت حمام میرود و دوربین آرام آرام او را دنبال میکند. در بسته میشود و صدای شرشر آب میآید. تصویر صورت بیژن را نشان میدهد که در حال دوش گرفتن است. کف صابون توی چشمش میرود، با مشت چشمش را میمالد. ناگهان دیگر نمیمالد، آب با شدت به موهایش میخورد و او سرش را به سمت بالا میگیرد تا صورتش زیر بارش دوش قرار بگیرد و ناگهان خاطرش میآید...
فلاش بک دوران کودکی بیژن را میبینیم که لب رودخانه با لیلی نشسته است. چیزی توی چشم لیلی رفته و اشک او را درآورده، مجنون ـ همان بیژن! ـ دارد با دیالوگ چشم او را خوب میکند بدون اینکه به او دست بزند:-
گریه نکن لیلی...گریه نکن! خوب میشه. قول میدم خوب میشه...اصلا خودم درستش میکنم...آقا بزرگ! آقا بزرگ!...(4 دقیقه لیلی گریه میکند و بیژن به او آرامش میدهد)
تصویر کات میخورد به دوش گرفتن بیژن در حمام هتل. بیژن شیر آب را میبندد و به دوردست خیره میشود...تصویر خداحافظی وحشتناک بیژن و لیلی در دوران کودکی پخش میشود. دویدن بیژن به طرز برجستهای در چشم مخاطب میرود و صدای بچهای که بیجهت فریاد میزند: گریه نکن لیلی...گریه نکن...گریه نکن...گفتم گریه نکن...اِ گریه نکن دیگه...*
بیژن دارد خودش را لیف میزند و در خیابان مردم در حال تظاهرات هستند، «خط کشی ویژه اتوبوس کف خیابان» بیجهت در دوربین ظاهر میشود و راهپیمایی سال 58 را ضایع میکند. در گوشه ای از تصویر راهپیمایی مردم هم دو دختر جلف دارند با موبایل از مردم فیلم میگیرند!!بیژن که دارد خودش را روشور میکشد با صدای مردم به دوردست خیره میشود، دوربین نمای درشتی از روشور و شرشر آب را نشان میدهد...
تصویر کات میخورد به سالها قبل، زمانی که یاران میرزا بعد از یک جنگ ظفرمندانه به روستا آمدهاند و مردم برایشان شادی میکنند. بیژن هم با لیلی منتظر پدرهاشان هستند.( 3دقیقه و 45 ثانیه لیلی از بین مردم و با گذر اسبها و آدمها و صدای گلولههای شادی و هلهله مردم بیژن را دید میزند و با بازیگوشی فرار میکند و بیژن هم دنبالش...)*
صدای تلفن، بیژن را به خودش میآورد. او با عجله کیسهکشی را ول میکند و بیهوا میدود بیرون، چیزی هم دور خودش میپیچد...اما دیر میرسد...بعد از چند بار الو الو کردن متوجه میشود که تلفن قطع شده است. با ناراحتی میگوید: اه...لعنتی!گوشی را محکم میکوید سرجایش و به پنجره و تظاهرات مردم خیره میشود...دختری در گوشه خیابان و نزدیک یک علمک گاز در سال 58 سیب گاز میزند و ناگهان بیژن به دوردست خیره میشود...
بیژن در قاب پنجره ایستاده و لیلی در میان گلهای باغچه و کنار برکه دنبال مرغها میکند تا برای بیژن تخممرغ رسمی بیاورد. هر از گاهی برمیگردد و به او لبخند میزند و بیژن هم با نگاه او را دنبال میکند(4 دقیقه و 25 ثانیه این خطوط رفتوبرگشتی نگاه عاشقانه از پنجره به حیاط خانه در گیلان و از حیاط خانه به پنجره را میبینیم.)*
صدای در زدن، بیژن را به خود میآورد. پیرمردی با لباس محلی در اتاق بیژن را باز میکند و داخل میشود. کمانچه در دست دارد و شروع به خواندن میکند...بیژن ناگهان به چشمان پیرمرد ـ همان دوردست خودمان ـ خیره میشود...فلاش بکی میبینیم از تصویر خندان بیژن و لیلی که دور آتش سیبزمینی میخورند و آقا حیسام(!) زده است زیر آواز. (5دقیقه کلوزآپهای چشم و ابرو و سیبزمینی از بیژن و لیلی در کنار نور آتش با پسزمینه صدای آقا حیسام پخش میشود.)
مرد بومی آوازخوانیاش تمام شده و جلوی بیژن ایستاده و میگوید: شیرینی بچهها فراموش نشود آقای دکتر! بیژن دنبال کیف پولش میگردد تا شیرینی بچه ها را به استاد موسیقی بدهد که میبیند کیفش نیست. با عصبانیت میگوید: اه...لعنتی!اتاق را زیر و رو میکند و یکدفعه روبروی آیینه خشکش میزند...تصویر دیزالو میشود به سکانس فرار فلاکت بار بیژن از دست روسهای بلشویک؛ وقتی خسته، بیمار و گرسنه بود و در جنگل جست و خیز میکرد و ناگهان لیلی با لباس افسری بر روی او اسلحه کشید...(6 دقیقه تصاویر همراه با تروالینگ و کرین از رویارویی بیژن و لیلی با اسلحه را میبینیم که صدای آقا حیسام هم در پس زمینه شنیده میشود؛ البته عدهای در اطراف این دو عاشق به روی هم اسلحه کشیده در جدال با عشق و عقل، شیدایی و وطنپرستی، دارند شکم هم را سفره میکنند و دائم یک نفر از یک گوشه تصویر، آش و لاش و خونی به زمین می افتد.)*-
آقا چی شد این شیرینی بچهها!بیژن به خود میآید و کیف پول را پیدا میکند و 5 تومان به استاد می دهد. پیرمرد پول را میگیرد و لبخندی میزند و در حال خروج به بیژن میگوید: زنده باشی!طنین عبارت «زندهباشی» در گوش بیژن منتشر میشود و او را میبرد به 30 سال قبل...بیژن خونین و مالین(!) از پلههای چاپخانه پایین میآید و پدر با چشمانی بهتزده میگوید: چیشده آقاجون؟بیژن خودش را ول میدهد توی بغل پدر و پدر فریاد میزند: حاج قاسم! حاج قاسم! بپر لیلی رو بگو بیاد...تا لیلی بیاید، بیژن در آغوش پدر یاد پدربزرگ میافتد، یاد تیرباران عمویش میافتد و یاد گریههای لیلی در روز تیرباران...(چند دقیقهای از آن ایام پخش می شود تا لیلی برسد.)-
بیژن...- لیلی...- بیژن...- لیلی...تصویر محو میشود و کودکی بیژن و لیلی در کنار آبشار پخش میشود، بیژن در حال فرو کردن چوب به لانه قورباغههاست و لیلی در حال گریه کردن...بیژن دائم میگوید: گریه نکن لیلی...کاریشون ندارم...بیژن خون صورتش را پاک میکند و آغوش پدر را رها میکند، غرق لیلی میشود در چاپخانه، 4 دقیقهای غرق است و صدای موسیقی هجران به گوش میرسد...پدر و حاج قاسم هم چاپخانه را خلوت می کنند و شعرخوانی آقا حیسام هم اضافه میشود.*زنگ تلفن بیژن را به خودش میآورد. منشی هتل است و میگوید: آقای دکتر خواستم بگم به این یارو محلیه پول ندی یه وقت، این شارلاتانه لامسب!بیژن همینطور که گوشی را قطع میکند، می گوید: اه...لعنتی!به بیرون پنجره نگاه میکند و دختربچههای مدرسهای را میبیند که با مانتو شلوار یک رنگ و کیف یانگوم دارند به تظاهرات مردمی در سال 58 اضافه میشوند...ناگهان بیژن به دوردست خیره میشود و تصاویر کوچ به تهران در ذهنش تداعی میشود، آن مرغابیها، آن معرکههای نزدیک تهران و ...آقاپنجعلی و رشادتهایش...سکانس دستگیری آقا حیسام با جزئیات تمام پخش میشود و بیژن و لیلی برای ملاقات به زندان میروند و 9 دقیقه غصهخوردن لیلی و اشک ریختن او و دیالوگهای تکاندهنده بیژن پخش میشود...-
گریه نکن لیلی...گریه نکن!...قول میدم همه چی درست بشه...گریه نکن دیگه!صدای در اتاق، بیژن را به خودش میآورد، راننده بیژن است و میگوید: دکتر جون! یه نشونیهایی از خواهرتون پیدا کردم...بیژن با تعجب نگاهش میکند و میخواهد به دوردست خیره شود که تیتراژ پایانی در 3 دقیقه پخش میشود....قسمت چهل و هفتمبیژن در خیابان در حال قدم زدن است که موشکباران آغاز میشود و موشکی به نزدیکی او اصابت میکند، بیژن به دوردست خیره میشود و ...تصویر مبارزه هوایی بیژن با هواپیماهای دشمن پخش میشود. بیژن با وجودیکه چند تیر خورده و هواپیما در حال سقوط است، پدر هواپیماهای اجنبی را جلوی چشمشان میآورد...هواپیمایش در حال سقوط است و او یاد روزی میافتد که با لیلی پشت سر عموی جوانش، فال گوش ایستاده بودند و...(4دقیق غش و ریسه لیلی و بیژن پشت درختها و شنیدن حرفهای عاشقانه عمو و زنعمو پخش میشود.)
توضیح ضروری: و این سریال ادامه دارد...
چه متن چرتی! (البته بعضی جاهاش یه خورده خنده داشت!):20:
قسمت دیشب کشدار بود .اما جالب بود .به خصوص صحنه اخر که از نظر اجرایی فوق العاده بود.:46:جایی که اون بچه رو از زیر اوار نجات میده.واقعا گریه ام گرفته بود...:41::41:در مورد پست قبلی هم واقعا متن بی مزه ای بود.نکته جالب این بود که همه قسمتها رو دیده .یکی نیست بگه اگر خوب نیست چرا نگاه میکنی ؟؟اون هم با این دقت؟؟؟:31::31:طراحی لبس این دوره هم خوبه نمیدونم چرا میگن ضعف داره؟؟
کسی میتونه بگه نقش پسر پارسا پیروزفر و چه کسی بازی میکنه ؟؟؟
البته من میدونم..مطمئنا سورپرایز خواهید شد.:20::20::13:
سلام دوستان
من یادم رفت این دو تا قسمت آخر رو ببینم:31:
میدونم که اینجا جاش نیست ولی جای دیگه پیدا نکردم:31:...کسی جایی رو میدونه واسه دانلود این دو قسمت آخر؟:31:
ممنون
نیلی
از google میتونی پیدا کنی.سرچ کن "دانلود در چشم باد".سایت های زیادی هست که دانلود این سریال رو داره واحتمالا قسمتهای اخر...
فکر کنم سام درخشانی هست.آره؟!!!نقل قول:
سام درخشانی که اون مسئول چک کننده پاسپورت تو فرودگاه بود!:31:نقل قول:
فکر کنم سام درخشانی هست.آره؟!!!
فخرالدین صدیق شریف؟نقل قول:
سلام دوستان
من میخوام 2 قسمت قبل رو دانلود کنم...میشه بگید که قسمتای چند بودن؟:31:
به نظر من يكي از بهترين سريال هاي تلوزيون ايرانه ( جداي از مبحاث سياسيش )! فيلمبرداري توپ به همراه ويوهاي عالي مخصوصا اون چند قسمت شمالش كه ليلي و اين پسره با هم فراري بودن
من هنوز فکر می کنم پسر بیژن سام درخشانیه!
باورم نمیشه که انقدر زود بیژن و لیلی به هم رسیدن.
می گفتم 2-3 قسمت طول می کشه!
عجب سرعتی! یهویی همه چی معلوم شد!:31: میگم به این راننده (شهرام قائدی) میاد پسر حسن آقا حسینی قشنگه باشه! نه؟!:31:
آره. من گفتم با سوابقی که اینا توی کش دادن فیلم دارن حتما این وصال لیلی و مجنون رو میخوان 2.3 قسمتی کش بدن. عجیبا غریبا...
اما خداییش این گریم پیری لیلی و دژگیر و پارسا خیلی خوبه .:20::20:توی امریکا اشکالاتی در گریم داشت.ولی الان خیلی خوب پیر شدن.:20:
گفتش پسرش رفته خرمشهر پس نمیتونه اون باشهنقل قول:
آخه تنها بازیگر قدبلند و چشم روشن این سریال سام درخشانیهنقل قول:
دیروز هم اگه یادت باشه هادی کاظمی به سام درخشانی گفت :آدم که با باباش اینجوری حرف نمی زنه.
قبلش هم به بیژن گفت زود بیا پایین همون آقاهه اومده دیدنت.
وقتی هم که بیژن اسم زنشو به درخشانی گفت سام درخشانی یه جوری شد...:20:
بابا او دو برره، مشکل داره! آی کیو نفهمیده سام درخشانی ماموره (بالاخره از طریق بیسیمی چیزی!):31:...! بعدش هم... بیژن فقط به خاطر این حرف دوبرره که بهش گفته بودند با خلبان کار دارن، شک کرده بود که اون طرفی که اومده بود به هتل شاید پسرشه...:10:نقل قول:
دیروز هم اگه یادت باشه هادی کاظمی به سام درخشانی گفت :آدم که با باباش اینجوری حرف نمی زنه.
قبلش هم به بیژن گفت زود بیا پایین همون آقاهه اومده دیدنت.
نه آقا... جدی نگیر... این جناب جعفری جوزانی، این قسمت رو بیش از حد دراماتیک کرده بود و کمتر از حد ممکن معماگونه!:31: به طوری که حین دیدن سریال آدم به صورت خودکار دنبال غیرممکن ها می گشت! (مثل همین چیزی که شما گفتی):20:نقل قول:
وقتی هم که بیژن اسم زنشو به درخشانی گفت سام درخشانی یه جوری شد...:20:
تو پرانتز هم بگم که از سریال های ایرانی همچین چیزی بعید نیست و یهو دیدی سام درخشانی شد پسر اسد خدابیامرز!!!:27:
یاعلی:11:
دوستان... من فکر کنم هومن سیدی نقش عباس هستش... البته حدسه...:31: