سلام
ممنون از تاپيك جالبتون. ممكنه راجع به مكاتب ادبي اين نويسنده ها هم بيشتر مطلب بذاريد. راستي منيع اين مطالب رو به زبان فرانسه هم داريد؟
ممنون
موفق باشيد
Printable View
سلام
ممنون از تاپيك جالبتون. ممكنه راجع به مكاتب ادبي اين نويسنده ها هم بيشتر مطلب بذاريد. راستي منيع اين مطالب رو به زبان فرانسه هم داريد؟
ممنون
موفق باشيد
سلام...
در مورد مکاتب ادبی هم فکر کنم قبلا یه تاپیکی در این مورد بود.
ولی خوب منم سعی میکنم در مورد نویسندگان فرانسه و مکاتب ادبیشون مطلب بزارم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع هم فارسی هستش...
ولی برای اینکه دست خالی نباشی...
میتونی بری ویکی پدیا و در قسمت فرانسوی سایت مطالبی رو در مورد نویسندگان فرانسه پیدا کنی ...
موفق باشی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ژان پل سارتر(Jean-Paul Sartre)
در 21 ژوئن 1905 در پاریس بدنیا آمد.15 ماه بعد از تولدش پدرش را از دست داد وبا ازدواج مجدد مادرش خانواده ژان پل به روشل (Rochelle) رفته و چهار سال ناخوشایند برای ژان جوان را آنجا گذراند. سال 1920 به پاریس باز گشت و در سال 1925 وارد مدرسه عالی شد.سپس در سال 1929دررشته فلسفه پذیرفته شد و با سیمون دو بوار (Simone de Beauvoir)آشنا گردید.ایندو با اینکه سراسر عمرشان را باهم گذراندند ولی هرگز با هم ازدواج نکردند.
با آغاز جنگ جهانی دوم سارتر عازم جبهه شد و بدنبال حمله آلمان به اسارت گرفته شد. سال 1941 به پاریس اشغال شده بازگشت و استاد دبیرستان کوندورسه (Condorcet)گردید. پس از پایان جنگ جهانی سارتر رئیس فلسفه اگزیستانسیالیسم(Existentialisme) شد. او مجله "دوران مدرنگ(Les Temps Modernes) را سال 1945 انتشار داد . بین سالهای 1980-1925 زندگی سارتر مابین خلق ادبی و تفکرات فلسفی و تعهدات سیاسی در قبال کشورهای شرقی تقسیم شد: در واقع او از کشورهای جهان سوم و مبارزات آزادی خواهانه آنها دفاع می کرد.سال 1968 مبارزات دانشجویی او را به گرایشات چپی نزدیک کرد.انتشار "کلمات"(Les Mots) در سال 1963 که در بر گیرنده حکایات بچگی است وبا موفقیت همراه بود خداحافظی سارتر از عالم ادبیات به حساب می آید.این اثر برنده جایزه نوبل شد ولی سلرتر آنرا نپذیرفت. سارتر سال 1980 در گذشت.
مکتب اگزیستانسیالیسم
این مکتب که از پدیدار شناسی نشات می گیرد فلسفه کلاسیک را رد می کند و وجود را بر جوهر و ذات مقدم وبرتر می داند.در کل دو نوع اگزیستانسیالیسم وجود دارد:مذهبی و الحادی. اگزیستانسیالیسم الحادی که توسط هایدگر(Heidergger) معرفی شد بر این اصل استوار است که انسان برای توجیه هستی اش و برای معنی دادن به زندگی اش تنها باید به خودش تکیه کند.سارتر نیز یکی از اگزیستانسیالیست های ملحد است و در واقع رئیس این مکتب در فرانسه به حساب می آید.
آثار سارتر
تهوع (La Nausee)
دیوار(Le Mur)
مهلت(Le Surcis)
کلمات(Les Mots)
مگسها(Les Mouches)
پشت در های بسته(Huis Clos)
دستهای آلوده(Les Mauns sales)
مرگ بدون خاکسپاری(La mortsans sepulture)
توقیف شدگان آلتونا(Les Sequestres d’ Altona )
نکراسوف(Nekrassov)
شیطان و خد ای خوب(Le Diable et le Bon Dieu)
ادبیات چیست(Qu’ est-ce que la literature?)
بودلر(Baudelaire)
هستی و نیستی(L’ etre et le Neant)
Alecsy - Pool
پول آلکسی، نمایشنامه نویس و رمان نویس فرانسوی به سال 1847 تولد یافت و در سال 1901 درگذشت.
برخی از آثار وی عبارتند از:
شب های مدان
یادداشت های روزانه آقای مور
پایان کارلوسی پلگران
نیاز به دوست داشتن
مادام موریو
دختری که کسی با او ازدواج نمی کند.
De Sadd - Franceva
دناسيون آلفونس فرانسوا، مارکي دوساد (1814-1740) نويسنده اي است مشکل ساز و جنجال آفرين، که غالبا براي خلاص شدن از مزاحمتهايش او را به زندان ميانداختند. در همه رژيمها و به علتهاي گوناگون مطرود بود و رانده شده. بعد از مرگذش نيز به صورت يک معماي حل نشدني باقي ماند. آثار او تا مدتها موضوع بحث و جدلهاي فراوان بود و تا امروز هر کس به ذوق خود نوشتههاي او را تعبير و تفسير ميکند.
از آثار او میتوان از رمان « داستان ژولیت » نام برد .
ژيلبر للي، منتقد ادبي، در کتاب خود به نام "ساد" مينويسد:"هر نوشته اي که امضاي ساد زير آن باشد عشق است و نيايش عشق." "ايوبن فوا" در کتاب "ديدار با آدميهاي رمان ساد" مينويسد:"هر آنچه نام ساد را به دنبال دارد، عشق است. به اين معنا که ساد بي پروا ميان بر ميزند تا به حقيقت برسد. ساد متهور است و با تهور فرمها و سبکهاي گذشتگان را کنار ميگذارد و مسير جديد را طي ميکند تا بعدا عده اي به راه او بروند."
بین پيروان ساد تنها ساد نبود که چنين رمانهايي مينوشت. مارکي دوساد پيروان زيادي داشت. "رورني سن سير" (Reveroni Saint Cyr)افسري که در سالهاي آخر عمر ديوانه ش، در سال 1829 رماني نوشت به نام "پوليکا" که سراسر آن هوسراني است. تولت (Toulotte) در سال 1803 رمان "جنايات تعصب" را نوشت که در همين مايه بود. خانم بارون "گراردومه ره" (Baronne Guerard de Mere) رمان "سه راهب" را نوشته است که از همين سرچشمه سيراب شده. رمانهاي ديگري در دوران انقلاب و عصر بازگشت سلطنت به چاپ رسيد که همه آنها نقش و مهر تاليفات ساد را داشتند
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط Dash Ashki
من تاپيكي كه شما ميفرماييد رو پيدا نكردم. :sad:
ممنون از راهنمائيتون, قبلا چندتايي متن از ويكي پديا گرفتم.
ممكنه بپرسم منبع فارسي شما كدوم سايت هست؟
موفق باشيد :rolleye:
سلام...!
دوست عزیز چون این موضوع مرتبط به این تاپیک نیست در پیغام خصوصی پیگیری شه...
موفق باشی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Flobere - Gustave
هر چند فلوبر (1880-1821) مدتي در پاريس زندگي ميکرد و يک سفر به مشرق زمين رفت، اما عمر او بيشتر در نرماندي سپري شده است. در واقع نويسنده اي بود که در آزمايشگاه خود مشغول تحقيق بود و به عبارت ديگر، کسي بود که در کلينيک ادبيات کار ميکرد و دو گرايش را در او ميتوان ديد. گرايشي که او را به سوي رآليسم ميبرد و گرايش ديگر که و را به رنگ آميزي و شور و هيجان داستان سوق ميدهد.
"سالامبو" (1862) و "وسوسه سنت آنتونيو" (1874-1849) در ميان تاليفات او به گرايش دوم نزديکترند. وصيت نامه ادبي فلوبر را در "بووار و پکوشه" (1880) ميتوان يافت که سرشار از پوچ گرايي و بدبيني است و چراگاهي را فراهم کرده است براي همه نويسندگان "آوانگارد" تا روزگار ما.
Alen - F
فورنیه آلن، نام واقعی وی هانری آلن فورنیه شاعر و داستان نویس به سال 1866 زاده شد و به سال 1866 زاده شد و به سال 1914 درگذشت.
برخی از آثار وی عبارتند از:
معجزه ها و مولن بزرگ.
لویی آراگون(Louis Aragon)
در سال 1897بدنیا آمد.نام واقعی اش لویی آندریو(Louis Andrieux) می باشد .در واقع او پسر غیر قانونی یک نظامی وزنی بورژوا ست که بدلیل مخفی نگاه داشتن آنچه که برای یک خانواده بورژوا عیب بود مادرش خود را خواهرش معرفی کرد ومادربزرگش خود را بعنوان مادراوجا زد.در نتیجه وقتی او شروع به نوشتن کرد نام "آراگون" را برای خود انتخاب نمود.
در سال 1928بدلیل جدا شدن از معشوقه اش نانسی کونارد(Nancy Cunard) اقدام به خودکشی نمود ولی این خودکشی ناکام ماند. در همین سال با السا تریوله(Elsa Triolet) آشنا شد یک دختر جوان یهودی اصالتا روسی.این آشنایی آراگون رادوباره به زندگی باز گرداند تا جاییکه آراگون اکثر شعرهایش را به نام او سرود.
-السا(Elsa)
- چشمهای السا(Les yeux d’ Elsa)
- سرودی برای السا(Cantique pour Elsa)
پس از به پایان رساندن تحصیلاتش در رشته پزشکی وارد بیمارستان ول دو گرس (Val-de-Grace) شد ودر آنجاآندره بروتون(Andre Breton) را ملاقات کرد.با آغاز جنگ جهانی اول هر دوی آنها عازم جبهه شدند.پس از پایان جنگ آراگون دادائیست (Dadaisme) شد ولی بدلیل پوچی موجود در دادائیسم این نهضت را ترک کرد و همراه با بروتون و چندی دیگر از جمله پل الوار(Paul Eluard) مکتب سوررئالیسم(Surrealisme) را تاسیس کرد.
"ادبیات"نام مجله ای است که آراگون و بروتون و سوپو(Soupault) منتشر میکردند و بیانیه های سوررئالیسم را در آن چاپ می نمودند. بعدها او همچون بروتون عضو حزب کمونیست شد. در واقع او عضو دو گرایش مخالف شده بود :یکی سوررئالیسم و دیگری کمونیسم. ولی زمانی که برای اولین بار به شوروی سفر کرد تا در کنفرانس نویسندگان انقلابی شرکت کند با اصول سوررئالیسم به مخالفت برخاست و از آن مکتب جدا شد .در حزب کمونیست او موفقیتهای زیادی کسب کرد:
نویسنده روزنامه "بشریت"(L’ humanite)
مدیر یک نشریه کمونیستی به نام "نامه های فرانسوی"(letters francaises)
معاون یک نشریه دوره ای به نام"عصر امروز"(Ce Soir)
به دلیل مخالفت با برخی اصول کمونیسم از این حزب دور شد و استالین را بعنوان رئیس کمونیستهابه باد انتقاد گرفت.آراگون در اواخر عمر دوباره به سوررئالیسم بازگشت و در سن 84 سالگی در گذشت.
عقاید آراگون
-آراگون کسانی را که بخاطر ایده الشان می جنگند ستایش می کند. در یک قطعه شعر به نام "قطعه ای برای به یاد ماندن"(Strophe pour se souvenir ) او شاعری ارمنی را مدح می کند که یک گروه مقاومت بوجود آورده بود تا در زمان اشغال فرانسه توسط آلمانها از کشور در برابر آلمانها دفاع کند.
-به عقیده آراگون انسان چیزی نیست مگر یک بازیچه. کسی که نمی تواند بر سرنوشتش تسلط داشته باشد.
-آزادی نزد آراگون بسیار مهم است. همچنان که پیام اکثر اشعار او می باشد.
آثار آراگون
-هفته مقدس(La Semaine Sainte)
-سفید یا فراموشی(Blanche ou l’ oubli)
-انیسه یا پاناراما(anicet ou Panorama)
-روستایی پاریس(Paysan de Paris)
-مجموعه دنياي واقعي(Le Monde Reel)