تاسيس موزه سهراب در پرده ابهام
29 سال از خاموشي «سهراب سپهري»، هنرمند نوگراي کشورمان مي گذرد و مسئولان فرهنگي و هنري کشور اميدوار هستند که در آستانه سي امين سالگرد درگذشت وي بتوانند مقدمات احداث و راه اندازي مکاني را با عنوان موزه آثار سهراب سپهري در تهران فراهم کنند. رئيس موزه هنرهاي معاصر تهران از موافقت مسئولين فرهنگي و هنري کشور با طرح اوليه جمع آوري آثار «سهراب سپهري» از سراسر ايران به منظور راه اندازي موزه آثار سهراب خبر داد و اين در حاليست که رئيس موزه هنرهاي معاصر کرمان، که بخش بزرگي از وسائل و آثار سهراب را در اختيار دارد، انتقال آثار سهراب را به محل ديگري غيرممکن خواند. «حبيب ا... صادقي»، مدير کل دفتر امور هنرهاي تجسمي وزارت ارشاد و رئيس موزه هنرهاي معاصر تهران سال گذشته در همين تاريخ، پيشنهاد تاسيس موزه اي از آثار سهراب سپهري را داده بود و امسال با گذشت يک سال از اين پيشنهاد درباره اين طرح گفت: «طرح اوليه تاسيس موزه آثار سهراب در گفتگو با دکتر قاليباف; شهردار تهران، احمد نوريان; رئيس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران و مجيد جوزاني; معاون فرهنگي شهرداري تهران مورد موافقت قرار گرفته است و اميدوارم اين موضوع با مشارکت خانواده سهراب و در يک اقدام ملي به نتيجه برسد و بتوانيم تمامي آثار و تابلوهاي سهراب سپهري را از سراسر ايران از جمله موزه هنرهاي معاصر کرمان جمع آوري کنيم.» وي افزود: « ما به دنبال اين بوديم که بتوانيم منزل اين هنرمند را به خانه موزه تبديل کنيم ولي منزل ايشان مورد بازسازي قرار گرفته است و از شکل اوليه خود در زمان حضور سهراب در اين خانه خارج شده است.» رئيس موزه هنرهاي معاصر تهران در نهايت احداث موزه سهراب سپهري را منوط به اختصاص بودجه مناسب به اين منظور دانست. اما رئيس موزه هنرهاي معاصر کرمان درباره بخشي از آثار سهراب که در اين موزه نگهداري مي شود، به فارس گفت: «بخشي از آثار سهراب از سوي موزه هنرهاي معاصر کرمان خريداري شده است و امکان انتقال اين آثار به محل ديگري وجود ندارد.» مجموعه آثار سهراب که هم اکنون در موزه هنرهاي معاصر کرمان نگهداري مي شود بالغ بر 500 اثر است که اين آثار با پيگيري هاي اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان کرمان، مساعدت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، از سوي وراث و خانواده اين هنرمند به موزه هنرهاي معاصر(صنعتي) کرمان اهدا» شده است. اين آثار شامل نقاشي ها، طرح ها، دست نوشته ها و سايرمدارک و لوازم شخصي سهراب سپهري است که با انتقال اين آثار به موزه هنرهاي معاصر کرمان تعداد آثار و لوازم متعلق به مرحوم سهراب سپهري به 500 اثر رسيده است. مجموعه آثار موجود در موزه مجموعه اي از کليه آثارنقاشي و طراحي سپهري است که پس از درگذشت وي نزد خانواده سپهري باقي مانده است. اين آثار از تنوع زيادي برخوردارند و نمونه هاي گوناگوني از برخي از دوره هاي مختلف نقاشي سپهري (و نه تمامي دوره ها را) نشان مي دهند. اين آثار با تکنيک هاي مختلفي از جمله ماژيک روي کاغذ، آبرنگ، رنگ روغن، آبرنگ و گواش روي مقوا، آکرليک روي مقوا و مداد رنگي است. آثار موجود سهراب در اين موزه شامل کارهاي نيمه انتزاعي، انتزاعي، پيش طرح و طرح هاي آزاد است. بخش ديگري از آثار سهراب در موزه هايي از جمله موزه جهان نما واقع در کاخ موزه نياوران و همچنين مجموعه هاي شخصي نگهداري مي شود.
منبع: ebtekarnews.com
سهراب سپهری و صدای پای آب - 1
سپهري با تجربه هايي که ديده ها ، از شنيده ها ،مطالعات و حرف هاي ديگران به دست آورده بود ، يکي از موفق ترين شعرهاي خود را سرود و آن را با نام صداي پاي آب به شب هاي خاموش مادر تقديم کرد . اين شعر بيان زيبايي از دردها و خوشي هاي شاعر است که اکنون يک نشاط روحي بر او غلبه کرده و فضاي سبز کاشان اين آرامش را بيشتر کرده است . شاعر در اين منظومه سه مرحله رابيان مي کند :
1 : معرفي کلي خود رد زمان حال
2 : معرفي خود در زمان گذشته
3 : معرفي دقيق خود در زمان حال و بيان آراو تفکرات خويش که حاصل تولدي ديگر است .
شاعر در اين منظومه آن گونه که مي خواهد مسائل رابيان مي کند . درباره ي مسائل آن چه را به واقع ديده است ، مي گويد .
از ديگر ويژگي هاي اين منظومه به کار گيري عناصر فولکلوريک يا مردمي است که نشان دهنده ي روح مردمي شاعر آن است . سپهري در زمان سرودن اين شعر 36 سال دارد وبه جرأت مي توان گفت که شعر سپهري ، دراين منظومه معنا پيدا مي کند .
از کتاب جهان مطلوب سهراب سپهری نوشته ی حجت عماد
سهراب سپهری و صدای پای آب - 2
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن شوقی
مادری دارم بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که دراین نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیاه
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
اهل کاشانم ؛
شاعر در ابتداي اين شعر ، ابتدا از زادگاه وشهر خود سخن مي گويد .
روزگارم بد نيست ؛
اين جمله در بين عوام رواج زيادي دارد حتّي در گفت و گوهاي روزانه نيز اين گونه جمله ها يه کار مي رود ، مانند : بد نيستم ، بد نمي گذرد و... وجود دارد . اين جمله نشانه دهنده ي قناعت وراضي بودن به امور دنيوي است و اين يعني شاعر خيلي زندگي ساده وبي آلايشي داشته است .
تکه ناني دارم ، خرده هوشي ، سر سوزن ذوقي ؛
تکه اي نان داشتن کنايه از نان بخور و نمير است . به کاربردن خرده براي هوش و سر سوزن براي ذوق ، نهايت تواضع در بين انسانهايي است که به مراتب متعالي کمال رسيده اند.
چنانچه مي بينيم سپهري داراي ذوق بسيار است که در هنر وشعر وي به اين نکته برخورد مي کنيم . ميان کلمات تکه ، خرده و سر سوزن نوعي تناسب معنايي وجود دارد .
مادري دارم بهتر از برگ درخت
در اين جمله شاعر به خوبي مادر خود افتخار مي کند ومادر خود را در يک انديشه ي برتر ذهني ، بهتر از برگ سبز درخت مي داند .
برگ درخت مظهر طبيعت سبز است که در نظر سپهري ارزش بسيار دارد ، اما مادر ارزشي بيشتر از برگ درخت دارد .
دوستاني بهتر از آب روان
شاعر در اين جمله دوستان صميمي خود را برتر از آب روان مي داند .
وخدايي که در اين نزديکي است
اين جمله اشاره به آيه ي اَنا اَقْرَبُ اِلَيْکُم مِنْ حَبْل الْوَريد دارد که نظر شاعر اين است که خداوند در همه جا حضور دارد .
لاي اين شب بوها ، پاي آن کاج بلند
روي آگاهي آب ، روي قانون گياه
کلمه ي لاي به معناي در ميان به کار رفته که يک واژه ي عاميانه است نه ادبي، شاعر به گونه اي تمثيل آميز و باتوجه به آيه ي مذکور ،شب بوها ، کاج ها ، آب و گياهان را جايگاه خدا مي داند . با اين جملات اين مسأله مطرح مي شود که خداوند همه جا هست واز همه چيز مطّلع است .
بين کلمات کاج وبلند تناسب وجود دارد،زيرا کاج بلند بوده و سمبل بلندي نيزاستآگاهي براي آب نوعي تشخيص است .
قانون گياه نوعي تشبيه است . گياه به قانون تشبيه شده است ، زيرا که ما تمام طبيعت حتّي گياهان را تابع قانون خاصّ جبري مي دانيم که براي آن ها وضع شده است .
من مسلمانم. قبله ام يک گل سرخ
دراين جمله شاعر گل سرخ که مظهر طبيعت زنده است را قبله ي خود مي داند ومنظور وي اين است که چه اندازه طبيعت مقدس است که مي شود در هرجاي آن قبله اي بنا کرد . قبله جايي است که مسلمانان براي برپا داشتن نماز رو به آن سمت مي ايستند ورو به همان طرف نيز عبادت مي کنند .
قبله ي مسلمانان در ابتدا بيت المقدس يعني خانه ي پاک بود که در عربي به آن اورشليم مي گويند وسپس در زمان پيامبر اسلام ، به مکّه تغيير کرد .
جانمازم چشمه ، مُهرم نور
جانماز همان قاليچه يا زير اندازي است که مسلمان برروي آن ،براي عبادت خداوند به نماز مي ايستد . و شاعر در يک تصوير سازي زيبا ، تمام چشمه را که محل بيرون آمدن آب پاک و مظهر طهارت است را جانماز خود مي داند . دانستن چشمه براي جانماز يکي از زيباترين تصاوير موجود اين منظومه است .
شاعر جنس مهر خود را از نور مي داند . دانستن نور به عنوان مهر ، يک تصوير ذهني است .
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم
در اين جمله ، نوعي تشخيص براي پنجره وجود دارد وپنجره به موجودي تشبيه شده است که مي تواند تپش داشته باشد و منظور شاعر اين است که از همان لحظه اي که پنجره در صبح باز مي شود ، براي عبادت کردن آماده است .
در نمازم جريان دارد ماه ،
جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
در نماز شاعرماه وطيف جريان داردوسنگ را مي شود از آن سوي نماز آن ديد، مقصود ومنظور شاعر اين است ، نمازي را که برپا مي کند ،نمازي صاف ويکدست است .نمازي است که هيچ غلّ وغشي در آن نيست . پاک ومنزه بوده وهيچ نوع دغل بازي و دورويي در آن وجود ندارد .
متبلور شدن ، يعني به شکل شيشه اي وبلورين در آمدن. دانه ها واشياي بلوري بسيار شفاف هستند . دراين جمله شاعر مي گويد که اجزاي نمازش به صورت صاف ، پاکيزه ، شفاف و نوراني است .