از دید من کلمات و واکاوی اونها و در زمان نیاز ریشه یابی معناییشون حق طبیعی و متعلق به همه ما هستند و نه شخص و پست و مطلب خاصی ، و همه حق داریم در جستجوی معنای اونها باشیم...و من اگر این کار رو نکنم از کجا منظور شما رو بفهمم؟
بهرحال مثالتون یک طرح داستانیه ولی از طرفی میگید در مطلب قبلیتون که این مثال در راستای اون ارائه شده:- اصلا داستان و پایان و این چیزا منظورم نبود.
مثال مطرح شده: -مثلا تو هالیوودقهرمان داستان در 90 درصد مواقع سفید پوست که رنگین پوستان رو نجات میده یا پلیس سیاه پوستی که میمیره و رفیق سفید پوستش انتقامش رو میگیره.
بطور قطع میتونه شامل قواعد کلیشه باشه، میتوان از نگاهی کلیشه رو ضعف ندونست و حتی ازش لذت برد .ولی نه با استفاده از معنای متفاوت کلمه ای دیگر که اکثر اوقات با بار مثبت بکار میره، یعنی با جابجایی دو کلمه ((اثر انگشت)) و ((کلیشه)) در اینجا یک سوتعبیر و قلب واقع میشه،
سوالی که برای مخاطب این نگاه پیش میاد: اگر ازدواج در انتهای فیلمی به عنوان بخشی از داستان نیست و تکرّرش در داستانهای متعددی درسینمای کشورهای مثل هند و ایران کلیشه محسوب نمیشه، پس معنای کلیشه و داستان چیه و نسبتشون با اثر انگشت در کجاست؟ و
آیا هر دو کلمه کلیشه و اثر انگشت معنی یکسان دارند؟ اگر نه تفاوتشون چیست؟
اهمیت طرح این سوال در اینجاست که شما معتقدید که اثر با پایان تکراری ضعیف نیست چون اثر انگشت سینمای مشخصی است، من معتقدم میتونه ضعیف تلقی بشه چون از قواعد کلیشه که برای کم دردسری کار داستان نویس و هنرمند بکار میره تبعیت کرده...اینجاستکه نیاز به ریشه یابی معنایی کلمات و در درجه بعدی اختصاص اهمیت به اونها ضروری میشه.