-
با سلام
گفتم شاید ندیدنت
از خاطرم دورت کنه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیدم ندیدنت فقط
میتونه که کورم کنه
گفتم صداتو نشنوم
شاید که از یادم بری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیدم تو گوشم جز صدات
نیستش صدای دیگری
ندیدن و نشنیدنت
عشقتو از دلم نبرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فقط دونستم بی تو دل
پر پر شد و گم شد و مرد
بعد از تو باغ لحظه هام
حتی یه غنچه گل نداد
همش میگفتم با خودم
نکنه بمیرمـو نیـاد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروزا محتاج تو ام
من نمیگم دلم میگه
میگه فردا اگه مردم نیای
چه فایده نوشدارو دیگه
===================
خیلی وقت بود که منتظر زلزله بودم ، ولی نه این زلزله که امروز اومد. چیزی که حداقل چند نفر رو با خودش ببره.
اونایی که خودشون راضی هستن به رفتن و دیگه طاقت موندن ندارن. اونایی که از خودکشی نمیترسن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و خیلی هم به این کار فکر کردن ولی به خاطر قولی که دادن و قسمی که خوردن موندن و ...
ما محکومیم به زنده ماندن تا شاهد مرگ آرزوهای خویش باشیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاشکی یه زلزله دیگه بیاد، از خود آدما بپرسه که میخوان بمونن یا برن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
.
.
.
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم
.
.
.
اگرچه
...
ماه با چراغ های خاموش کاری ندارد
_________
البته نمیدونم واسه کیه
-
یک شاخه گل سرخ برای غمم
که مونس همه تنهائی هایم است
و نظاره گر همه آنچه را که بر دوش من گذاشته است
دوستش دارم
شاید که فردائی زیبا را برایم به ارمغان آورده باشد
غريب آشنا :11:
-
...تو چه داني که پس هر نگه ساده ي من
چه جنوني٬چه نيازي٬چه غميست..
يا نگاه تو٬که پر عصمت و ناز٬بر من افتد
چه عذاب و ستمي ست
دردم اين نيست ولي
دردم اين است که من بي تو دگر
از جهان دورم و بي خويشتنم
تا جنون فاصله اي نيست از اينجا که منم...!
-
دلم گرفت
امشب به یاد تک تک ِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ی غم ها ، دلم گرفت
انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد
در التهاب ِ خیس ِ ورق ها ، دلم گرفت !
از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ...
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ...
در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو ...
در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت !
متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی
از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت !!
یک رد ِ پا که سهم ِ من از بی نشانی است!
از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...
می خواستم ببوسمت از این دیار دور
می خواستم ببوسمت اما دلم گرفت
نه اینکه فکر کنی دل ، از تو کنده ام !
یا اینکه از محال ِ تمنا دلم گرفت !
از لحظه ای که هق هق ِ هر روزه ی مرا
بگذاشتی به روی دو لب ها ، دلم گرفت
از لحظه ای که هر دو نگاهم اسیر شد
در امتداد هیچ ِ قدم ها دلم گرفت
از لحظه ای که خیس شدم در خیال تو
آن دم که تنگ شدند نفس ها دلم گرفت
ازین که باز تو نیستی کنار من
ازین که باز خسته و تنها ... دلم گرفت
می خواهمت که بار ِ دگر گرم تر ز پیش
می خواهمت ببوسمت اما دلم گرفت !
تکرار می کنم این سطرهای کهنه را ...
تکرار می کنم که خدایا !! دلم گرفت !
خیلی قشنگه
حتما بخونید
-
ما مردگان دویست سال بعد
دور هم نشستیم
با دعوتی رسمی
به صرف چای وشربت وشیرینی
و حراج معلومات
و چقدر کف زدیم
پیش رو برای خودمان
پشت سر برای هم
ما مردگان دویست سال بعد...
-
مثل قصههای هزار و یکشب
هزار و یک شب
و هر شب یک قصه
هر قصه سند یک روز بیشتر زندگی کردن
شاید هم یک روز دیرتر مردن
هر شب در من کسی قصهای میگوید
که همه چیز در نگاه آدمهایش اتفاق میافتد
دنیای هزار و یک شب من از جنس نگاه است
و من هر شب برای یک روز بیشتر زنده بودن
و یک قصهی دیگر
نگاهم را سنگین میکنم
چشمانم را میبندم
میدانی٬
تو در قصههای هر شب من خوشبختی
خوشبخت لحظهها
میدانی لحظه یعنی چه؟
-
بگذار در فاصله ی پوست تو و غربت من
یکبار کلاغ به خانه اش برسد
پیش از آن که قصه به سر شود
-
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را
-
بانوی پریشان شبهای دغدغه!!!
خود را در آغوش بگیر و بخواب
هیچ کس آشفتگی ات را
شانه نخواهد زد!
این جمع ،
پر ازتنهاییاست!!!
پر از تنهائــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــی