-
فصل حالا فصل گوجه و سيب و خيار بستنيس
چن روز ديگه تو تكيه سينه زنيس
اي علي اي علي ديوونه
تخت فنري بهتره يا تخته مرده شور خونه ؟
گيرم تو هم خود تو به آب شور زدي
رفتي و اون كولي خانومو به تور زدي
ماهي چيه ؟ ماهي كه ايمون نميشه نون نميشه
اون يه وجب پوست تنش واسه فاطي تنبون نميشه
دس كه به ماهي بزني از سرتا پات بو ميگريه
بوت تو دماغا مي پيچه
دنيا ازت رو ميگيره
بگير بخواب بگير بخواب
كه كار باطل نكني
با فكراي صد تا يه غاز
حل مسائل نكني
فروغ فرخ زاد
-
یا وفا خود نبود در عالم..............یا مگر کس در این زمانه نکرد
کس نباموخت علم تیر از من.............که مرا عاقبت نشانه نکرد
-
در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی مستتان کرده ست ؟ ای مرغان
که چونین بر برهنه شاخه های این درخت برده خوابش دور
غریب افتاده از اقران بستانش در این بیغوله ی مهجور
قرار از دست داده ، شاد می شنگید و می خوانید ؟
خوشا ، دیگر خوشا حال شما ، اما
سپهر پیر بد عهد است و بی مهر است ، می دانید ؟
از اخوان
-
دلقت به چکار آید و مسحی و مرقع................خود را ز عملهای نکوهیده بری دار
حاجت بکلاه برکی داشتنت نیست..............درویش صفت باش و کلاه تتری دار
مسحی : تسبیح
مرقع : سجاده
تتری : تاتاری
-
روزی به سر سنگ عقابی به هوا خواست بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
-
توان بحلق فرو بردن استخوان درشت.............ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف
-
فرانک بدو گفت کای نامجوی
بگویم ترا هر چه گفتی بگوی
تو بشناس کز مرز ایران زمین
یکی مرد بد نام او آبتین
ز تخم کیان بود و بیدار بود
خردمند و گرد و بیآزار بود
ز طهمورث گرد بودش نژاد
پدر بر پدر بر همی داشت یاد
پدر بد ترا و مرا نیک شوی
نبد روز روشن مرا جز بدوی
-
یکی درد و یکی درمون پسنده..............یکی وصل و یکی هجرون پسنده
مو از درمون و درد و وصل و هجرون............. پسندم آنچه را جانون پسنده
-
هی به خود بسپار بسیار گفته : شب نمی پاید
آرزو گم کرده ای بس مانده حیران : از چه جویی
با که پویی راه
با سر سودایی خود در کلاف دیگران گم
روزگاری تاج خونین کرده از منقار دوست
پا کوبیده به بام روشن همسایه : کان گم کرده اوست
اینک از این اینه در این خلیج سکن و آرام
با کدامین دختر تصویر رویا گرم می داری ؟
خشکسار اشتیاقت را نهال وعده می کاری ؟
-
يا بخت من طريق مروت فروگراشت
يا او به شاهراه طريقت گرر نكرد
**
سلام
اواتور جدید مبارک