بگو بازم هوام رو داری و
مث همه منو تنها نمیذاری و
بگو هستی تا نترسونتم
ظلمت این شب تکراری و
بگو هستی و روی ماه تو امشب
پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره من ابری نمی مونه همیشه
بگو بازم هوام رو داری و
مث همه منو تنها نمیذاری و
بگو هستی تا نترسونتم
ظلمت این شب تکراری و
بگو هستی و روی ماه تو امشب
پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره من ابری نمی مونه همیشه
اگر می توانستم
شراب می شدم برایت ..
از آن شراب های ِ کهنه ی قدیمــــــی
تا مــست شوی از من ...
تا برایم مـستی کنی
دیـوانـــگی کنی
عاشقی کنی
هر صبح
هر ظهر
هر شب
هر لحظه ........
Eshghe_door:سلام ببخشید متوجه منظورتون نشدم میشه بیشتر توضیح بدید؟
چقدر دلتنگم !
انگار برای تمام دنیا دلتنگم
حجم دلتنگی من
انگار به یک عالم آدم و خاطره
مربوط می شود ...
چقدر دلتنگم!
یک عالم
برای تنها
یک آدم !
خطاب من به کسی است که همیشه پشت پا زدن من گناهکار رو به الطافش میبینه ولی باز هم منو با آغوش باز قبول میکنه
صبـــــــــــــــــــــر کن سهراب
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه داغ زمین بیزارم
«تنها شدهام »
جملهای کلیشهایست؛ اما
باور کن
تنها شدهام!
جوونی هم بهاری بود و بگذشت
به ما یک اعتباری بود و بگذشت
ترنمهای گرم عاشقانه
نوای جویباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که اونم روزگاری بود و بگذشت
بهار زندگانی رفت افسوس
ز کف عمر جوانی رفت افسوس
نگفتم راز دل یکدم به پیشش
ز پیشم یار جانی رفت افسوس
نگار نازنین هستم غلامت
بگیر دستم ببر بالای بامت
ببین بالای بامت کس نباشه
بده بوسه از آن دور لبانت
میون ما و تو یک الفتی بود
که اونم روزگاری بود و بگذشت
بیا ساقی و پر کن جام ما را
ببر باد صبا پیغام ما را
بگو از ما بدان شمع شب افروز
نما روشن ز رویت شام ما را
میون ما و تو یک الفتی بود
که اونم روزگاری بود و بگذشت
جوونی هم بهاری بود و بگذشت
ترنمهای گرم عاشقانه
نوای جویباری بود و بگذشت
دو ابروی کج جانانه داری
دهان دلکش و مستانه داری
اسیر دام مویت شد دل من
چه دگر زلف خود تا شانه داری
کاش میشد گل چشمان تو را میچیدم و نما میدادم به اتاقم که پر از تنهاییست ، من به خود میگویم، تو که آرامش احساس غم آلود منی ، پیش من میمانی ؟
نبـــــضِ زندگی ام ، به شماره اُفــــــــــتاده..
بـــــــــیــتابم....پُر التـــــهاب...
مثلِ جان دادنِ
ماهیِ قـــــرمـــــزِ تُنگِ شکــــــسته ، رویِ خــــــــاک.......
نَفَس هایم یارایِ بــــــــودن نمی دهند...
.........کــــُــــــــــمـــ �ـــــــــــــــــــک...
شوکِ دااااغِ دَســـــــتانت را میــــــــــــــــخواااهـ ــــــــــــــــــــــم.. !!!
.
.
.
یادته زیر گنبد کبود دو تا عاشق بودن و کلی حسود؟
تقصیر همون حسودا بود که الان شده:
یکـــــــــــــی بود یکــــــــــی نبود.....!
خوشبختی من
پیدا كردنِ تو
از میانِ این همه ضمیر بود.
.
آه...
در سر من چیزی نیست بجز، چرخش ذرات غلیظ سرخ؛
و نگاهم،
مثل یک حرف دروغ،
شرمگینست و فرو افتاده...
.
درد ِ دل کـه می کنــی .
ضعـــف هـا و دردهـایــــت را می گـذاری تـوی ِ سیـنی
و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد ..
تیــز کننــد ..
تیــغ کننــد ..
و بــــزننـــد بـــه روحت!
گاهی در زندگی
آدم باید تــاوان بده
تــاوان یه اتفاق ، یه تصمیم ، یه تردید
شاید این تــاوان به وسعت تمام طول زندگی باشه
وقتی ناله های خرد شدنت
زیر پای عابران
نوای دل انگیز شد!
چه فرقی می کند
برگ سبــــــــز کدام درخت بودی
مردن چقدر حوصله می خواهد
بی آنکه در سراسر عمرت
یک روز یک نفس
بی حس مرگ زیسته باشی !
.
.
.
بگذار...
بگذریم
این روزها
خیلی دلم برای گریه تنگ است
چه شباهت متفــاوتی بین ماست ...
تـــو دل شکستــه ای ؛
من دلشکستـــه ام !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینجا لازم نیست آدم باشی؛
کافیست بتوانی ادای آدم ها را در بیاوری!
همین کافیست
من در تو دنبال کسی میگردم .....که نیست ..!
آنکه رفت , به حرمت آنچه با خود برد ؛حق بازگشت ندارد .
رفتنش مردانه نبود .
لااقل مرد باشد و برنگردد !
گاهي نياز داري
به يه آغوش بي منت
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
كه وقتي تو اوج تنهايي هستي
با چشماش بهت بگه
هستم تا ته تهش !!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جز تــــو
- آغوش تــــو-
هیچ خورشــــیدی
از پسِ این زمســتان بر نمی آیــــد
هدایای تودشمنم شده اندبی وجودشان شایدمی توانستم لحظه ای رابی یاد تو سر کنم
وپاییز است و پاییز است و پاییز
ودل می گویدم از عشق بگریز
ودانم كرده ای من را فراموش
وقلب بی كسم با غم هم آغوش
ولی این را بدان هر جا كه باشی
دعایت میكنم بی غصه باشی
دلت شاد و رهت بی خار باشد
وبا قلبت خدای آسمان ها یار باشد
.
.
.
ای سراپا همه اُنس،
باز اين دلداده،
با قلم های خلوص،
در تنش های دلش،
می نويسد كه تويی،
ای سراپا همه اُنس،
مرهمِ اين همه زخم؛
...
تو چنان مرا به بازی گرفتی
که خدا شیطانش را بخشید... !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آدمها یک بار مصرف نیستند ،
تاریخ انقضأ هم ندارند،
اسباب بازی هم نیستند،
آنها هم به اندازهٔ تو آدمند.
زند گی با تو
زندگی با تو کردن خوش است
به امید وصل تو بودن خوش است
اشک خونین ز چشم در پیش تو چکیدن خوش است
می از ساغر لب میگو ن تو نو شیدن خوش است
ناله نی و آهی جگر کشیدن پیش تو خوش است
همچو مجنون زنجیر عشق تو درپا انداختن خوش است
چو پروانه بگرد شمع رخسار تو سوختن خوش است
دربند عشق توهمچو عشا ق جها ن شهره ءآفاق شدن خوش است
سر به بالین تو ماندن و جا ن از برای تو دادن خوش است
و هـَمین روزمــرگــے هاسـت ..
حاشیــه ســازِ لبخنـــدهــامان
تـو امـــــا ٬
از آنِ هر لــحظـه مـی شوی
قــلم میـــزنــے ..
تــراژِدی هایِ تَــمـــام روزگــارم را !
بوی سوختنــــــــــی می آید ...
چیزی دارد می سوزد اینجـــا
چیزی شبیـــ ــه "دل" !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است
این منم آواره فریاد تو
این فضا با بوی تو آغشته است
آسمانم پر شده از یاد تو
تو مرا فریاد کن ای همنفس
به اندازه ی تمام سه نقطه های دنیا با تو حرف داشتم
اما
نقطه.....
هر که میرسد، تکّهای از دلَم میبَرَد...
کجایی . . . ؟
تو كـــه نيســتي همه ميخنــدن به اين دست هـاي خالــي.
می خندم... فقط به خـاطر تــــــو !!
شادم... فـقط در حضور تــو !!
مهم نیست چقـدر حالـم بد است تو خیال کن خوبـــم...
همین کافیست ... !!
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان می دهم . . .
غم سنگینی است اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد...
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ،بــیچاره ، بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ،
بــیدل ، بــیریخت ، بــیصدا ، بــیجان ،بــینوا ، بــیحس ، بــیعقل ،
بــیخبر ، بــینشان ، بــیبال ، بــیوفا، بــیکلام ، بــیجواب ، بــیشمار ،
بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود ، بــیداد ،بــیروح ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان ،
بــیتو ، بــیتو ، بــیتو...!!!