ایول ، خوشم اومد ...نقل قول:
Printable View
ایول ، خوشم اومد ...نقل قول:
این الآن شد سوتی اگه اینجوریه تو خونواده ما هر روز سوتی داده میشه مثلاً اگه آبجی یه چیزی بهم میگه منم میگم داداشته!نقل قول:
نکته ش رو گرفتین ؟
خیلی با حال بود:12::39:نقل قول:
نه نگرفتیم . شفاف سازی کن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نکته ش رو گرفتین ؟
چون فامیل بودن میشه مادر اولی.چقدر .............
با حال بود
وووووااااااااااای !
آبروم رفت.
رفیق مامانم اومده بود خونمون بعدش که داشت میرفت به من گفت :
- ببخشید آقا مجید مزاحم شدیم ... اشاالله دیگه مزاحم نمیشیم.
منم نمیدونم چی شد یه دفعه گفتم :
- اشاالله ! :31:
به این میگن جواب دندان شکن :10::31:نقل قول:
با معاون مدرسه داشتم میز رو جابه جا میکردم....معاون مدرسمون خواست بگه :میز رو هل بده جلو که یه دفعه گفت میز رو جل بده هلو:31:
ببین! این دیگه از اون حرفا بود ها :13:نقل قول:
یک بار داشتم پیچ میـبـستم . پیچ گوشتی را که چرخوندم دیدم پیخ نمیچرخه اما پیچگوشتی گردش 360 درجه داشته تازه فهمیدم این پیچگوشتی نبود که 360 درجه چرخید بلکه تو دستم سور میخور فکر میکردم پیچگوشتی میچرخه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
خیلی باحال بووود
چندتاتون سوتی موتی باهال داده بودین ها!
پس چه خنده بازاریه خونه ی شما ، یه بار دعوتمون کن بیایم یخورده بخندیم :31:نقل قول:
شوخی بود :10:
از خنده بازار هم يه چيز اونورتر دقيقه اي يه اتفاق جالب يا سوتي داريمنقل قول:
پس چه خنده بازاریه خونه ی شما ، یه بار دعوتمون کن بیایم یخورده بخندیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شوخی بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من هم شوخي شوخي دعوتت ميکنم يه سر بياي
فکر میکردم که مکانیک تحلیلی 2 رو می افتم. ترسیدم! و گفتم بهتره ریاضی فیزیک رو حذف کنم گرچه اگر ریاضی فیزیک رو هم میافتادم مشروط نمیشدم و فقط معدلم کم میشد. خلاصه مکانیک رو با 10 قبول شدم ولی ریاضی فیزیک رو که به عقیده خود دوستام اگه امتحان میدادم یکی از بالاترین نمره های کلاس میشدم رو حذف کردم! وقتی سوالاتی رو که داده بود رو پرسیدم دییدم راحت توی 15 دقیقه اول 10 نمره میگرفتم!!!
بزرگترین اشتباه زندگی تا این لحظه حذف این درس بود. بعدیش هم احتمالا زن گرفته!
درود...یه سوتی داشتم که می خواستم خدمتتون عرض کنم. یک ماه پیش با بابام رفتیم بیمارستان که اونو بستری کنن ( به قول خودش میخواستن رگای قلبشو سیخ بزنن).از اون جایی که همراه کسیو راه نمیدادن این بود که توی لاوی بیمارستان منتظر شدم که بابامو بیارن توی بخش بعدا برم بالای سرش.چند دقیقه ای نشستم یهویی احساس دست به آب بهم دست داد.ناگزیر به سمت توالت بیمارستان راهی شدم.وختی رسیدم دیدم دوتا توالت داره بالای هر دوتاشم نوشته W.c منم که دیگه چشمام جایی رو نمیدید رفتم توی یکی از این توالتا و درم بستم. با خیال راحت کارمو انجام دادم و اومدم توی دستشویی که دستتامو بشورم یهویی دیدم در باز شد و یه زن نسبتا میان سال خواست بیاد تو که یهویی با دیدن من نزدیک بود بیهوش بشه، سریع با جیغ پرید بیرونو درو بست.منو میگی؟؟؟یه نیگاه تو آینه به خودم کردن گفتم شاید قیافم ترسناک شده باشه ولی تغییری حس نکردم. از زیپ شلوارمم که مطمئن شدم درو باز کردم که بیام بیرون که دیدم یه دختره تی به دست پشت در ایستاده.اولش فکرکردم میخواد تی رو روی سر من حروم کنه ولی بعدا متوجه شدم مستخدم اونجا بوده.با عصبانیت بهم گفت : آقا شما اینجا چی کار میکنین؟ با خونسردی گفتم مگه شما میرین دستشویی چه کار میکنین؟ بهم گفت : یعنی شما تابلوی بالای درو ندیدین؟یه نیگا که به بالای در کردم اینجا بود که ترانه زیبای پت و مت توی ذهنم شروع به نواختن کرد. روی یکی از تابلوها عکس یه آدم کشیده بود که فیگورش شبیه یه مرد، اون یکی تابلو هم عکس یه آدم بود که با دامنی که پاش بود فیگورش شبیه یه زن بود. یه نیگاه به دختره کردم و با پر رویی تمام گفتم توی ولایت ما وختی میخوای بری دست به آب خیلی واضح و خوانا با اسپری مشکی بزرگ روی دستشوییا نوشتن (مردونه) ، ( زنونه) تازه وقتیم داری کارتو میکنی با اشعار زیبایی که روی در توالت نوشته سرگرم میشی. اینو گفتم و در حالی که صدای جیر جیر دندونای دختر رو که از عصبانیت به هم فشار میداد میشنیدم صحنه رو ترک کردم.
خداييش دم اين پسره گرم ... چه تاپيك باحالي زده ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایراد از ماست که بد سلیقه هستیم :27:نقل قول:
به نظرم شما برای تمام اسمایلهات موکاشتی!نقل قول:
سلام عزیزم
من یه روز تو ترمینال جنوب تو تهران بودم
می خواستم برم اصفهان
یه بنده خدایی بغل انوبوس بود
ما ازش پرسیدیم اتوبوس تهران همینه؟
یارو ما رو چپ چپ نگاه می گرد؟؟؟؟؟؟؟
بعد بابام گفت بیابریم بابایی(حالت خوب نیست!)
چند روز پیش با پسر عمه رفتیم بازار ولیعصر
یه دیدم پسر عمم میگه ایول blu-ray ,TDK داده بیرون !
گفتم کو؟
بعد دیدم یه DVD9 !!!!!!!!!!!
دمت گرم چه حالی از اونا گرفته شده :27::27:نقل قول:
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ:27:
امروز یه دوری زدم متفرقه این جا به یاد گذشته ! همونی که بود هست
خوش گذشت.:27::27:
نقل قول:
این جریان رو 2 روز بعد که خونه شخ دعوت بودم ، اون بهم گفت . کلی اونجا بهش خندیدیم .
نه اتفاقاً خیلی هم دمش سرد ! بچه مردم آبروش میرهنقل قول:
خداييش دم اين پسره گرم ... چه تاپيك باحالي زده ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
انصافاً بعد داستانیش خیلی جالب بود!نقل قول:
درود...یه سوتی داشتم که می خواستم خدمتتون عرض کنم. یک ماه پیش با بابام رفتیم بیمارستان که اونو بستری کنن ( به قول خودش میخواستن رگای قلبشو سیخ بزنن).از اون جایی که همراه کسیو راه نمیدادن این بود که توی لاوی بیمارستان منتظر شدم که بابامو بیارن توی بخش بعدا برم بالای سرش.چند دقیقه ای نشستم یهویی احساس دست به آب بهم دست داد.ناگزیر به سمت توالت بیمارستان راهی شدم.وختی رسیدم دیدم دوتا توالت داره بالای هر دوتاشم نوشته W.c منم که دیگه چشمام جایی رو نمیدید رفتم توی یکی از این توالتا و درم بستم. با خیال راحت کارمو انجام دادم و اومدم توی دستشویی که دستتامو بشورم یهویی دیدم در باز شد و یه زن نسبتا میان سال خواست بیاد تو که یهویی با دیدن من نزدیک بود بیهوش بشه، سریع با جیغ پرید بیرونو درو بست.منو میگی؟؟؟یه نیگاه تو آینه به خودم کردن گفتم شاید قیافم ترسناک شده باشه ولی تغییری حس نکردم. از زیپ شلوارمم که مطمئن شدم درو باز کردم که بیام بیرون که دیدم یه دختره تی به دست پشت در ایستاده.اولش فکرکردم میخواد تی رو روی سر من حروم کنه ولی بعدا متوجه شدم مستخدم اونجا بوده.با عصبانیت بهم گفت : آقا شما اینجا چی کار میکنین؟ با خونسردی گفتم مگه شما میرین دستشویی چه کار میکنین؟ بهم گفت : یعنی شما تابلوی بالای درو ندیدین؟یه نیگا که به بالای در کردم اینجا بود که ترانه زیبای پت و مت توی ذهنم شروع به نواختن کرد. روی یکی از تابلوها عکس یه آدم کشیده بود که فیگورش شبیه یه مرد، اون یکی تابلو هم عکس یه آدم بود که با دامنی که پاش بود فیگورش شبیه یه زن بود. یه نیگاه به دختره کردم و با پر رویی تمام گفتم توی ولایت ما وختی میخوای بری دست به آب خیلی واضح و خوانا با اسپری مشکی بزرگ روی دستشوییا نوشتن (مردونه) ، ( زنونه) تازه وقتیم داری کارتو میکنی با اشعار زیبایی که روی در توالت نوشته سرگرم میشی. اینو گفتم و در حالی که صدای جیر جیر دندونای دختر رو که از عصبانیت به هم فشار میداد میشنیدم صحنه رو ترک کردم.
این سوتی داغه داغه .
مال یه ربع پیشه .
رفیقم شماره یه نفر که اسمش ارد هست رو می خواست .
کلی اینور و اونور کرد و به 100 نفر زنگ زد و بلاخره بعد 2 ساعت شمارشو پیدا کرد .
وقتی شمارشو تو گوشیش زد و باهاش تماس گرفت رو گوشیش نوشت "ارد"
یه بار داشتیم از فوتبال بر می گشتیم می خواستیم بریم یه دست گیم نت هم بزنیم .... دیدیم اونور خیابون یه گیم نت هست به یکی از دوستان گفتیم برو ببین چندتا سیستم داره و وضعیتش به چه شکله ... گیم نت چون رو به آفتاب بود یه پرده زده بود روی شیشه اش و درش یه کم اون طرف تر بود .... دوستمون پرده رو ضد کنار دید پشتش شیشه هست و گفت: بسته هست! بریم یه جای دیگه!:27: ...... بعدش هممون از ته دل بهش خندیدیم ... بدبخت ضایع شد رفت ... بعد از این که خودش هم فهمید چه سوتی ای داده کلی خندید:27::27:
یعنی قبلا داشته شماره رو [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داییم میخواست پسرش رو توی یه مدرسه ثبت نام کنه که توی منطقه اشون نبود بعد آدرس خونه ما رو داده بود که یعنی ما این جا زندگی میکنیم . بعد قرار بود بیان بازدید . پسر داییم هم یه سری از کتاب هاش رو گذاشته بود توی اتاق منا که یعنی بگه این جا خونه ماست !! بعد یارو یه نگاه کرد و گفت مشکلی نیست و داشتن میرقتن که من داد زدم : ایمان کتاب هات رو نمیبری !!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
داییم میخواست پسرش رو توی یه مدرسه ثبت نام کنه که توی منطقه اشون نبود بعد آدرس خونه ما رو داده بود که یعنی ما این جا زندگی میکنیم . بعد قرار بود بیان بازدید . پسر داییم هم یه سری از کتاب هاش رو گذاشته بود توی اتاق منا که یعنی بگه این جا خونه ماست !! بعد یارو یه نگاه کرد و گفت مشکلی نیست و داشتن میرقتن که من داد زدم : ایمان کتاب هات رو نمیبری !!
بعدش چي شد؟
خوب بعدش چی شد ؟ کار دستشون دادی ؟نقل قول:
داییم میخواست پسرش رو توی یه مدرسه ثبت نام کنه که توی منطقه اشون نبود بعد آدرس خونه ما رو داده بود که یعنی ما این جا زندگی میکنیم . بعد قرار بود بیان بازدید . پسر داییم هم یه سری از کتاب هاش رو گذاشته بود توی اتاق منا که یعنی بگه این جا خونه ماست !! بعد یارو یه نگاه کرد و گفت مشکلی نیست و داشتن میرقتن که من داد زدم : ایمان کتاب هات رو نمیبری !!
:thumbsdowنقل قول:
:16::29:نقل قول:
ایمان کی بود؟نقل قول:
آخه تو که IQ خوب بود؟؟؟؟:18:نقل قول:
نقل قول:
بعدش چي شد؟
خدا رو هزار و یک مرتبه شکر یارو خودشو زد به اون در که یعنی نفهمیده و رفت بیرون ! اگه کار دستشون داده بودم که داییم تا 100 سال دیگه ولم نمیکرد !نقل قول:
ایمان پسر داییم بود دیگه !نقل قول:
ایمان کی بود؟
حدس میزدم ولی مطمئن نبودم.نقل قول:
یه دونه از گیم نتنقل قول:
چند سال پیشا یه بار رفته بودم گیم نت حسابی جو گرفته گرفته بود که یه دفعه ناجور زدنم. منم که عصبانی شدم تلافیشو سر موس و کیبورد اونجا درآوردم و موسو کوبیدم و یه مشتم به کیبورد زدم بعد دیدم صاحاب گیم نت بالا سرمه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعدشم شوت شدیم بیرون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تکذیب میشه... من نمیدونستم اسم تو ریحانه س :دینقل قول:
اوه یعنی اینقدر اسمی هستی ؟ ایول بابا...نقل قول:
نقل قول:راست میگه. یه بار میره بالا یه بار میاد پایین. فکر کنم اگه ازت تست IQ بگیرن یه بار 100 یه بار 150 یه بار 50 یه بار هم با خداس!!!!نقل قول:
منم امروز یه سوتی بدی دادم. توی ماشین نشسته بودیم. من بودم با بابام و داداشم و خواهرم و دومادمون و دوست داداشم. بعد خب شما که میدونید هوا گرمه. یهو از دهنم پرید که: (( چقدر هوا گرمه بکشیم پایین!!!!:31:))
چطوری 6 نفری جا شدین ؟
1- من
2- بابام
3- داداشم
4- خواهرم
5- دومادمون
6- دوست داداشم
خب معلومه که هوا گرم میشه دیگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بودنقل قول:
عکس العمل بقیه چی بود ؟؟؟
ولی یه نکته ظریف : شما با چی داشنتین می رفتین ؟؟؟؟؟؟؟