خيلي خيلي ممنون
اينا ديگه آخرين سوالاته (نميدونم چرا يادم رفته بود:13:)
When I say that you and your girlfriend was nothing personal ... a
ميدوني که دارم حقيقت رو ميگم (البته اين جمله قبلا گفته بودم ولي خب تمام دوستان در جواب هايي که من داده بودند شک داشتند)
------------------
جوکر رفته پيش هاروي تو بيمارستان و داره يه جورايي اذيتش ميکنه.
جوکر : اما وقتي بگم که يه شهردار کوچولوي پير خواهد مُرد خب همه عقل شون رو از دست ميدن!
اينجا يه اسلحه مياره بيرون و ميگه:
Introduce a little anarchy
اسلحه رو ميده به دست هاروي و ميزاره رو پيشوني خودش (خود جوکر يعني) و در همين حين هم ميگه:
Upset the established order
و در همه چي هرج و مرج بوجود مياد