در اضطراب دستهای پر، آرامش دستان خالی نیست. خاموشی ویرانهها زیباست . فروغ
درود.
این پست را به افتخار همه دوستان بویژه دوستان گلم shahinfarasystem و saboos ارسالمیکنم، که آسودهباشند... مشغله و گرفتاری، دیگه اجازه حضور این شکلی بهمنمیده.
پس از یکی-دو ماه، آخرین مطلبم را در این جستار ارزشمند پستمیکنم. امیدوارم مورد پسند دوستان قراربگبره و چندان از شیوه و قرار تاپیک به دورنباشه. شاید کمی طولانی بشه، به بزرگواریتان ببخشید.
شاید شما آن شعری که عبارت "جهل مرکب" توش هست را شنیده یا خواندید. واقعیتش برام سؤال مطرحه آخر توی عصر انفجار اطلاعات که ما شبانه-روز بمباران اطلاعات میشیم دیگه جهل مرکب چه موضیعتی میتوانه داشتهباشه؟!
ولی رخدادهایی برام در طی سالیان پیشآمده که یک جوری دیگه میشه گفت جهل مرکب، "موردی" رُخمیده! البته نمیتوانم جزئیات را بگم، دوستان قدیمی جستار با سبک عجیب... بیان تجربه من آشنا هستند!
با بیان یک واقعه، شاید منظورم روشن بشه:
همکاری بود در مؤسسه مالی...، اتفاقاً تحصیلکرده هم بود. متأسفانه بدجوری اعتیاد به ماده مخدر پیداکردهبود! همکاران خیلی نگران او بودند و میترسیدند بالاخره اخراجش کنند با وجود لاپوشانیها!
ولی هیچ جوره حاضرنمیشد اعتیادش را ترککنه.
خلاصه، روشی دربارهاش پیادهسازیشد. یک روز توی عالم خماری که اوضاعش بیریختشدهبود، ازش فیلمبرداریشد. وقتی فیلمش را براش نمایشداده شد و وضع فجیعش را دید بهخودشآمد! رفت و با صبر و تلاش اعتیادش را ترککرد!
از این جهالتهای موردی در زندگی ممکنه پیشبیاد، گاهی یک تلنگر، اتفاق، آشنایی، کتاب و هر چیزی دیگه همچون آینه، تصویر جهلمان را به ما نشان بده و ما را به خودمان بیاره... همین!
---------------------------------
من بهره زیادی از تجربیات دوستان بردم و ازشان ممنونم.
همه در آرزوی و به دنبال آرامشند؛ من آرامش را در گذشت و گریز از کینه تجربهکردم. اینکه حسادتنکنم و خوبیها و زیباییهای دیگران را ستایشوتحسینکنم.
بدرود.