در دل ندهم ره پس ازین مهربتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
Printable View
در دل ندهم ره پس ازین مهربتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
من بگویم ندیدهام دهنی..........کز دهان تو تنگتر باشد
تنگتر زین دهان فراخ ولیک.............نه همه تنگها شکر باشد
دندان كه در دهان نبود، خنده بدنماست......دكان بيمتاع ، چرا واكند كسي ؟
نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی................که ما را بیش از این طاقت نماندست آرزومندی
نمنانده عاشقی همراه عشقم تا دوباره
کند روشن تر از خورشید شبای ظلمتم را
یه وقت بهت بر نخره من دیگه عاشق نمی شم
یه ادمک کوکیو جنس شقایق نمیشم
یادته بچه گی هامون که پر از خاطره بود
برامون گریه و خنده هیچ کدوم فرقی نداشت
همیشه تو باور ساده ی خود برنده بود
هر کی زود تر توی نقاشیش یه پنجره می ذاشت
ترا در بوته گل بهر آن دادند این مهلت ..... که سیم ناقص خود را کنی کامل عیار اینجا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا . . . بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
آن که ما سر گشته ی اوییم در دل بوده است.....دوری ما لا جرم از قرب منزل بوده است