گزارش اولین قرار ملاقات بچه های شیراز
سلام
بالاخره با همت دوستان و بعد از حدود یک سال از تلاش من برای انجام این قرارها اولین قرار بچه های شیراز روز پنجشنبه مورخ 26/5/85 برگزار شد.
و اما گزارش قرار...
تاریخ:26/5/85-پنجشنبه
مکان:باغ ارم
افراد حاضر:
-Sphinx(شهریار)
-Lord_theone(مسعود)
-Omidshsh(امید)
+ خودم!
افراد غایب:
-mshiraz.2006
-masoud85
-*leila
خب...من و شهریار عزیز خیلی زود راه افتادیم و ساعت 16:30 جلوی باغ ارم بودیم!یعنی 30 دقیقه زودتر از موعد مقرر! :biggrin:
به هر حال خودمون رو مشغول کردیم تا بچه ها سر برسن.من مجله می خوندم و شهریار هم با گوشی من ور می رفت!
به چند نفری هم شک کردیم که از اعضا باشن ولی از قضا همشون منتظر اشخاص(!) دیگه ای بودن! ;) :blush:
چند دقیقه ای به 5 مونده بود که مسعود عزیز پیداش شد.اول خوب مارو شناسایی کرد بعدشم اومد کنار من نشست و منتظر شد تا من آشنایی دادم!! :tongue:
بعد از آشنا شدن با آقا مسعود منتظر موندیم تا بقیه دوستان هم بیاین.
ساعت از 5 گذشت و خبری نشد. :whistle: بچه ها پیشنهاد دادن از قرار های بعدی فکر یه پرچم یا پلاکارد باشم تا دوستان راحت تشخیص بدن!!! :mellow: (عجب مخی دارن بچه های ما!! :biggrin: )
5-10 دقیقه ای از 5 گذشته بود که آقا امید هم اومدن.فکر کنم تمام نشونی های من رو از حفظ بودن چون مستقیم به طرف ما اومدن!!! :blush:
تا ساعت 5:30 منتظر بقیه دوستان بودیم ولی کسی نیومدم...بلیط گرفتیم و وارد باغ شدیم.
هوا خیلی عالی بود...یه گشتی تویه باغ زدیم...چند تا عکسم از محیط باغ گرفتیم و رفتیم یه جایی نشستیم.
در این بین بازار بحث های مختلف از جمله اپرا و فایرفکس داغ بود!منم که معلومه طرف کدوم بودم ! ;)
از همه ساکت تر امید عزیز بودن که فقط شنونده بودن...ولی منو شهریار و مسعود در مورد مسایل مختلف صحبت می کردیم.
از اونجایی که شهریار از نشستن خسته شده بود دوباره راه افتادیم و این بار یه چند تا عکس از خودمون گرفتیم.
بعدشم جای همه دوستان خالی رفتیم فالوده ناب شیرازی از نوع آلبالوییش خوردیم... در بین خوردن فالوده هم بحث سخت افزار خیلی چسبید!
ساعت 6:30 شد و ما هم به طرف درب خروجی به راه افتادیم.همه هم مسیر بودیم...شهریار و مسعود وارد سیاست و مذهب شدن و در مورد مسایل مختلف بحث و تبادل نظر کردن...
امید هم همچنان ساکت و سر به زیر بود.منم که معمولا در این بحث ها شرکت نمی کنم! ;)
حدود نیم ساعتی بعد از خارج از شدن از باغ با هم بودیم...تا ساعت 7 که از هم جدا شدیم.مسعود رفت خونه,آقا امید کتابخونه و منو شهریار هم با هم!
برای قرار اول خیلی خوب و خیلی هم خوش گذشت... :happy:
مهمترین نکته ای که از اولین قرار یاد گرفتیم این بود که آی دی مسعود Lord_the_one هست و سر هم خونده نمیشه!!! :blink:
اینم چند تا عکس از باغ ارم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]