یه مثال از اختراعی بزن که از نیستی بوجود اومده؟نقل قول:
شما یه ماشین اختراع کن ماشین رو از نیستی درست کردی؟
اختراع یه نوع تغییر چینش با یه سری مواد اولیه
Printable View
یه مثال از اختراعی بزن که از نیستی بوجود اومده؟نقل قول:
شما یه ماشین اختراع کن ماشین رو از نیستی درست کردی؟
اختراع یه نوع تغییر چینش با یه سری مواد اولیه
اولا بیگ بنگ از هیچی بوجود نیومدهنقل قول:
فرض کنیم بیگ بنگ از هیچی بوجود اومده باز هم وجود برتر ثابت نمیشه
چون علیت یکی از شروط اساسیش تقدم زمانی
وقتی یه چیز معلول که زمانی قبل تر از اون وجود داشته باشه وقتی اینجور نباشه
زمانی وجود نداشته که علت در اون اتفاق افتاده باشه
نقل قول:
خودتون تشریف ببرید به این تایپیک ملاحظه منید
نقل قول:
وضعيت سيستم
MR Cracker, دسترسی شما به این صفحه مقدور نیست و دلیل آن میتواند یکی از موارد زیر باشد :
نام كاربري شما امكان ورود ويا ويرايش اين صفحه را ندارد واين عمل مختص مديريت كل مي باشد
دسترسی اعضای جدید در دوره آزمایشی عضویت به گروه های اجتماعی مقدور نیست ( بعد از مدتی فعالیت محدودیت ها بصورت خودکار برداشته خواهند شد )
درسته ولي اسمش ديگه اون ماده اوليه نيستش يعني كامپويتر برق لامپ شاتل و هابل قبلا وجود خارجي نداشتننقل قول:
اختراع یه نوع تغییر چینش با یه سری مواد اولیه
ولي حالا وجود دارن پس از عدم به وجود اومدننقل قول:
عدم يعني نيستي يعني وجود نداشتن
من هم همين رو گفتمنقل قول:
اولا بیگ بنگ از هیچی بوجود نیومده
من هم همين رو مي گمنقل قول:
فرض کنیم بیگ بنگ از هیچی بوجود اومده باز هم وجود برتر ثابت نمیشه
اگه بيگ بنگ خود به خود و از هيچي به وجود اومده اصلا چه نيازي به وجود برتر هست كه بخواد اثبات بشه يا نه
من كه از اين دوخط آخري هيچي نفهميدم و فقط از تقدم زماني اين برداشت رو مي كنم كه منظور شما اينه كه علت اول بايد وجود داشته باشه تا معلول به وجود بيادنقل قول:
چو علیت یکی از شروط اساسیش تقدم زمانی
وقتی یه چیز معلول که زمانی قبل تر از اون وجود داشته باشه وقتی اینجور نباشه
زمانی وجود نداشته که علت در اون اتفاق افتاده باشه
این که دیگه اسمش عدم نیبست عدم یعنی هیچ چیز نباشه اسمش تغییر قبلا به نوعی وجود داشتن حالا به نوع دیگهنقل قول:
منظور فلسفی که داریم دربارش صحبت می کنیم تغیر چینش نیست
بحث سر هستی و نیستی که ایا نیستی وجود داره؟
منظورم اینه همیشه علت قبل از معلول اتفاق می افتهنقل قول:
وقتی بگیم عدم و نیستی یعنی چیزی وجود نداشته یعنی زمان هم نبوده
وقتی زمان نبوده چطور می تونه علتی وجود داشته باشه که قبل از جهان باشه
فرض کنید من به توپ ضربه میزنم
علت حرکت توپ ضربه من بوده ضربه من که علت باشه زمانش عقب تر از حرکت توپ(معلول)
همیشه علت قبل از معلول اتفاق می افته
حالا فرض کنیم نیستی بوده و زمان مکانی نبوده قبل از جهان زمانی وجود نداشته که علت در اون اتفاق افتاده باشه
نتیجه می گیریم وجود مکان زمان در رابطه علیت نمی گنجه
دوست عزیزنقل قول:
نوشته شده توسط amirfazaaaaaaaaaaa [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی از نام های خدا " اول" و نام دیگر خدا " آخر " هستش.
وقتی می گیم عدم , منظور این نیست که اصلا هیچ چیز وجود نداشته . منظور اینه که هیچ چیز وجود نداشته به جز خدا.خدا علت همه چیزه و برای خدا هم زمان و مکان و موقعیت محدودیتی نداره...
می دونی یعنی چی ؟
یعنی این که الان برای خدا نگاه کردن به زمان دایناسورها , عصر حجر , حضرت آدم ,حضرت محمد (ص) و همین الانی که من این نوشته ها رو تایپ می کنم یه جوره...
زمان مثل یه نخ می مونه که ما در نقطه ای از اون هستیم به هر چیزی که پشت سرمونه گذشته می گیم و به هرچیزی که جلوتره آینده
اما برای خدا ( پناه بر خدا) مثل کسی می مونه که از بالا به نخ نگاه می کنه .................واسه ی اون کل نخ یه چیزه!
عجب! من تا به حال چنین تعریفی از عدم نشنیده بودم.نقل قول:
وقتی می گیم عدم , منظور این نیست که اصلا هیچ چیز وجود نداشته . منظور اینه که هیچ چیز وجود نداشته به جز خدا.
عدم در مقابل هستی است. "هستی" هست و "عدم" نیست. گاهی منظور ما از عدم، نسبی است، مثل نادانی که نبود نسبی دانایی است. ولی آنچه ایجا منظور است، عدم به معنای نبود همهچیز یا نیستی هرگونه هستی است. (اگر خدا هست، نظر شما اشتباه ست!)
===
مبحث من چیست؟ چرا بسته شد؟ بحث به این خوبی آخه ... !
خواهشا بزارید بحث پیش بره اینقدر به خاطر عقاید شخصی خودتون به زور متوصل نشین بحث فقط فلسفی است :46:
ببین دوست عزیزنقل قول:
اگه عدم به اون معنایی که تو می گی باشه ( یعنی هیچ کس و هیچ چیزی وجود نداشته باشه حتی خدا ) چه کسی یا چه چیزی می خواد از عدم من و تو رو خلق کنه ؟
آیا عدم از خودش می تونه آدم و گل و درخت ایجاد کنه ؟ اگه آره که دیگه بهش عدم گفته نمی شه و اگه نه , پس یه کسی باید خارج از معادلات عدم و غیر عدم باشه تا خالق باشه که همون خداست .
البته این یک اختلافنظر لفظی است ولی محض محکمکاری این توضیح رو اضافه کنم که وجودنداشتن هیچکس و هیچچیز، یعنی عدم، بیمعناست. این مسئلهای واضح هست. ولی اینکه اگر اینچنین باشه پس چی جهان رو خلق کرده یا جهان از چی خلق شده، حکایت دیگری است. مثلن ابنسینا معتقد بود که جهان قدیم هست، یعنی ازلی است در نتیجه مشکل خلق از عدم بیمعناست... و حتا به همین خاطر غزالی، ابنسینا رو تکفیر کرده بود! در مقابل برخی نیز معتقد به حادث بودن جهان بوده و هستند (احتمالن مانند شما). این رو اضافه کردم که گفته باشم همیشه نیار به مطالعه بیشتر در اندیشههای دیگران و تفکر بیشتر در اندیشههای خود هست!نقل قول:
اگه عدم به اون معنایی که تو می گی باشه ( یعنی هیچ کس و هیچ چیزی وجود نداشته باشه حتی خدا ) چه کسی یا چه چیزی می خواد از عدم من و تو رو خلق کنه ؟
آیا عدم از خودش می تونه آدم و گل و درخت ایجاد کنه ؟ اگه آره که دیگه بهش عدم گفته نمی شه و اگه نه , پس یه کسی باید خارج از معادلات عدم و غیر عدم باشه تا خالق باشه که همون خداست .
البته مقصود من از طرح مسئله عدم شدن وجود و بالعکس، مسئلهی منشا جهان نبود ... !