آفرین.خیلی خوبه.
Printable View
آفرین.خیلی خوبه.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر بدرآورد و بشکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
تا دور چشم مست او جای می از نای سبو خون کرده در پیمانه ها
بشنو ز ساز قصه گو شرح دل من مو به مو در پرده افسانه ها
این منم ، این آخرین تصویر عشق
که چنین گم می شوم در یاد تو
پنجره ها را به رویم باز کن
تا شود مهمان من فریاد تو
این منم ، این از نفس افتاده ای
که گذشتم از تو و از عشق تو
می روم تا سر کنم من بعد ازاین
با غم ویرانگر این هجر تو
و اینک منم زنی تنها در آستانه فصل سرد...
دردهای دلِ تنهای من از شعر بپرس
ـ از غزل حس گلاویز که آزارم داد ـ
ماه هم دید که خاتون غزلهای شبم
نیمه شب بر در دهلیز که آزارم داد
لحظهی شرجی دیدار تو آمیخته بود ؛
با سکوت شب شالیز که آزارم داد
اول پست در تاپيك مشاعره در سال 1386 خورشيدي
درسينه من راز نهان ، نوروز است
اين آن پر از ترانه نوروز است
انگشت بر اين در بنواز آنگه بين
چه معجزهها در پس اين نوروز است
تو باور کن
تا غنچه های گل یاس
نه جای در سبدها
بلکه در تمام دلهای منتظر طلوع
بوی بهشت را زنده کنند
هنوز نقاش نقش تو را
در پهنه گیتی خالی نمی بیند
هنوز گلهای سفید باغ زنده اند
و با خنده های خویش عطر افشان
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با چرا؟