نه رفیقنقل قول:
من دوستم می رفت
و گفت تو هم بیا
جریان رو گفت
هر کس هم عقیده ای داره
ما روحیاتمون با این چیزها جور در نمیاد
اصلا سراغش هم نرفتیم.
شما خوش باش :20:
Printable View
نه رفیقنقل قول:
من دوستم می رفت
و گفت تو هم بیا
جریان رو گفت
هر کس هم عقیده ای داره
ما روحیاتمون با این چیزها جور در نمیاد
اصلا سراغش هم نرفتیم.
شما خوش باش :20:
رسما به بیکارهای جامعه پیوستیم دیگه تموم شد بعد از چندسال اولین تابستونیه که دارم معنیه راحتی رو می فهمم
یعنی اینقدر سهمیه تو ازاد تاثیر داره فکر نکنم دیگه 1500 تا بشه!؟ اینطور که سفید تحویل بدی میشه 5500 که!:18:
عجب!! من بکشم 4200 بیشتر نمیشه تو این 3 سال که نشد:دی
نقل قول:
سلامت باشی مهدی جون :31:
آخرت کنکور بود :دی
ولی یه چیزی هم هست من تو دسال کاردانی اکتیو بودم و هنوز هم چندین نوع از اثراتش پابرجا مونده اگه بزنه کادانی به کارشناسی رو قبول شم که خیلی خوب میه ولی اگه همین کارشناسی پیوسته رو قبول بشم ببینم چقدر واحدهام رو تطبیق میزنن اگه بصرف بود میرم و تو این چند سال دوباره شروع میکنم روند اکتیو دایرکتوری رو پیاده کردن :دی:31:
آره این 2 تا بود...نقل قول:
من 2 تاش رو جواب دادم... دمشون گرم :31::21:
بازم از این سوالای خیلی آسون داشت...
مثلاً تو دینی گفته بود داداش موسی کی هست؟
تو عربی هم قسمت معنی کلمش یکیش خیلی تابلو بود!
پیام نور و علمی کاربردی هم هست تو روزنامه خوندم همش با هم منظورشونهنقل قول:
غیرانتفاعی هم از قلم افتاد!نقل قول:
خوب این ها میگننقل قول:
پیام نور غیر انتفاعی و این هعا همش که مال سراسری هس ت600 هزار تا
خیلی جالب بود! مطمئنی دانشگاه بوده؟نقل قول:
خیلی تایید میشه! :27:نقل قول:
من این دو تا رو جواب ندادم. (خب آزمایشی بودم دیگه!)نقل قول:
بقیه حرفتون کاملا تایید میشه! من سر این سوال دینیه خندم گرفته بود سر امتحان!!
حالا که دوستان شرح امتحانشون رو گفتن، منم میگم مختصری!
اولا که وقتی رفتم تو دانشگاه (دولت آباد اصفهان!) کل دانشگاه 3 تا ساختمون بیش نبود! تعدادم اینقدر کم بود که فکر کنم کل دخترا 30 نفر و کل پسرها 40 نفر بودن!
بعدم که میخواستیم بریم تو نمیدونین این دخترا چیا اورده بودن! یکیشون که یه کم چاغ بود یه پلاستیک بزرگ پر از بیسکوییت و شکلات و دو تا هم شیشه آب اورده بود!:18:
اون اولش هم که نشستیم (توی راهرو) و بیکار بودیم اینا اینقدر اومدن و رفتن که قشنگ انگار رو اعصاب قدم میزدن! بچه ها هم دیر میومدن. یکیشون که 8 ربع کم رسید! نمیدونم چطور راهش دادن!
بعد وسطهای امتحان از توی یکی از کلاسها کناری صدای رادیو فردا بلند میومد! من اینطوری: :18:! خیلی خنده دار بود. بعد از 5 دقیقه تازه یادشون افتاد قطعش کنن!
بعدم بغل دستیم کفشهاشو در اورد و چهارزانو نشست روی صندلی!!!!! (فرض کن!):18: خیلی خنده دار بود و روحیه هم میداد!!! :31:
من دقیقا 9 عمومی ها رو تموم کردم. بعد دفترچه اختصاصی ها زیر صندلیم بود. منم عمومی رو گذاشتم و اختصاصی رو برداشتم! تا ساعت 9 و ربع دو صفحه رو رفته بودم جلو که مراقب اومد و گفت چرا اختصاصی برداشتی؟ :18: باید صبر کنی بگن! (خداییش نمیدونستم باید صیر کنم بگن!!!) بعد اومدم دوباره جابجا کنم که یارو از توی بلندگو گفت اختصاصی بردارین! حداقلش 15 دقیقه حفظ کردم!!! :21:
راستی یه سوال!: اینکه پشت بلندگو هی میگفت مراقبها نمیدونم کار اول رو انجام بدین. بعد 2 و .... این چه کاری بود که من نفهمیدم؟ فقط تمرکز به هم میریخت!
واقعا بعضیا نمیدونم میان کنکور بدن یا میان اردو!؟! : دینقل قول:
بعدم که میخواستیم بریم تو نمیدونین این دخترا چیا اورده بودن! یکیشون که یه کم چاغ بود یه پلاستیک بزرگ پر از بیسکوییت و شکلات و دو تا هم شیشه آب اورده بود!
من که موقع کنکور هیچ چیز از گلوم پایین نمیره!
راستی من نرسیدم صفحات قبل رو بخونم.. این سوتی گوینده که ساعت 10 و ربع گفت وقت تمومه(!) واسه شما هم اتفاق افتاد؟؟؟ اینقدر فاز داد این سوتی که تا یه ربع کل سالن رو هوا بود! :27: