تو شدی مال دیگری
چه جور دلت اومد بری
قفلا که بی کلید شدن
چشا به در سفید شدن
چه امتحان خوبیه
دوریت عجب غروبیه
بارون شدیده نازنین
از تو بعیده نازنین
خاطره رو جا نذاری
باز من و تنها نذاری
Printable View
تو شدی مال دیگری
چه جور دلت اومد بری
قفلا که بی کلید شدن
چشا به در سفید شدن
چه امتحان خوبیه
دوریت عجب غروبیه
بارون شدیده نازنین
از تو بعیده نازنین
خاطره رو جا نذاری
باز من و تنها نذاری
يکي را دوست مي دارم
ولي افسوس او هرگز نمي داند
نگاهش مي کنم شايد بخواند در نگاه من
ولي افسوس ... او هرگز نگاهم را نمي خواند
درخت بادام شکوفه داد که ،
خدا سخن می گوید ::
آنکس که مرا جست جو کند ، مرا می یابد
آنکس که مرا یافت ، مرا می شناسد
آن کس که مرا شناخت ، مرا دوست می دارد
آن کس که مرا دوست بدارد ، من او را دوست می دارم
و من هر آنکه دوست بدارم
نزد خود می آورم .. می کشم
ما رو باش سپرديمش دل و چشمامونو به کي
اون که به زندگي ميگه ، نمايش عروسکي
با همه مي بينمت ، با همه کس به جز خودم
تقصير من چيه که عاشق چشم تو شدم
ماه شب سرد شد از روي چو خورشيدت
روي خورشيد سرخ شد از گرمي آن چشم سياهت
شب چو ديدت تو را گيسوي در باد
باد را گفت كه بويت برد و عطر وجودت
========
سر شب اومده بودي ؛ كه اونم خدا به ما حسادت كرد و كسي رو به دنبال ما گمارد تا همچنان نفرين شب بيداري را با خفاش سهيم باشيم ;)نقل قول:
چه طور ؟ چرا نا خواسته ؟
تو واسه من ناز می کنی
ناز می کشم باز می کنی ؟
این رسمشه نیلوفرم
من که ازت نمی گذرم
ستارمون یادت می یاد
دلواپسم خیلی زیاد
من همه وقته از عصر به بعد در خدمتتون هستم
جبران می کنم اون روز را هم :cool:
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
به لب جز سرود امیدم نبود
مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
در کویر گذشته های سراب
چهره ام با اشاره شب گیج
روی لب بست خنده های خراب
ایستادم تنم که با من بود
زیر پرهای واژه رویا شد
در رگم آشیانه زد تردید
پرسشی ز آن میانه نجوا شد
شاید این لحظه لحظه آخر ؟
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
یه ایل از اون آدم بدا هلاک می شن پیش نگاش
خونِ رو پیشونیش می گه یاور تو منم داداش
به صد تا دنیا نمی دم ابروهای کمونشو
رو موهام احساس می کنم دستای مهربونشو
خورشید چشماش روی شب یه خط روشن می کشه
ماه قبیله ست ولی ماه دیوونشه عاشقشه