و چه آسان
رفیقان هم را دور می زنند
و چه آسان
پشته پا می زنند به سال ها رفاقت
و چه آسان
از سال ها رفاقت می گذرند به گوشه ی لبخندی
و چه آسان
از فراز برج رفاقت و اعتماد به قعرنامردی وپستی می فرستند رفیقان را
و چه آسان
سخن به میان می آورند از نامردی ها
و چه آسان
بالا می روند از اجساد رفاقت ها
و چه آسان
در هم می شکنند اعتماد رفاقت را
و چه آسان
به ورطه ی خزان و نابودی می کشانند بهار رفاقت را
و چه آسان
و ارزان می فروشند رفاقت چند ساله را
و چه آسان
حق به جانب نظاره می کنند به نامردی ها
و چه آسان
می گذرند از کنار رفاقت ها
و چه آسان
با لبخندی تلخ زیر پا می گذارند رفاقت را
و چه آسان
با خیال آسوده اشاره می کنند به نامردی ها
و چه آسان
در هم می شکنند غرور انسان را
و چه آسان
تحقیر می کنند رفیقان را
و چه آسان است
برای آنهادل بریدن از سال ها رفاقت
آری این است آن رفاقتی که ما به داشتنش می بالیم و دم از آن می زنیم
.
.
حرف آخر آن که یار ماندگار خداست