مراحل مختلف تا رسیدن به زندگی مشترک
نقل قول:
این چیزهایی که شما میفرمایید خیلی ارمان گرایانه است
خوشبختانه اطراف من دختر و پسر دم بخت زیاد هست.متاسفانه هیچ کدام نمیتوانند ازدواج کنند
این که شما فرمودید ""شاید کسی از بعضی صفاتِ الف بگذره مثلاً بگه زیبائیش اگر 5 از 10 باشه کافیه . اما آدم عاقل امکان نداره از صفات ب بگذره . هیچ آدم عاقلی نمیگه حالا اگر وجدانش کمه یا زیاد امانتدار و قابل اطمینان نیست هم مهم نیست و قبولش دارم .""
الان اصلا کاربرد نداره.
دوست من یه دختر سبزه با چهره کاملا معمولی هست.میگم معمولی نه زشت.چون اگر زشت بود خب شاید یه کم طبیعی بود.ولی چهره اش کاملا معمولی هست.هیچ ایرادی توی چهره اش نیست.قدش یه کم کوتاه هست.یعنی دقیقا 155 هست.که باز هم خیلی کوتاه حساب نمیشه
وضع پدرش هم معمولیه.از 24 سالگی تا الان که 30 سالشه خواستگارهای زیادی امدند و رفتند.این دوست من فقط 2 مورد رو خودش رد کرده.چون یکیش طرف خیلی دروغ گو بوده.دومی هم بسیجی بوده و شرایط سختی برای حجاب گذاشته بود و این دوستم حجابش خیلی معمولیه.دقیقا 99 مورد دیگه از طرف پسرها رد شده.چون پسرها یک دختر با چهره معمولی نمیخوان.همه از دم دنبال دختر خوشگلند.اگر پسر از خودش پول و خونه داشته باشه که رسما موقع حرف زدن توهین میکنه
مادر پسرها که بدتر .از بین بیش از 100 نفری که امدند خواستگاری و من در جریانشون بودم فقط 2 نفر حاضر شدند از بعضی از صفات الف بگذرند که از اون دو نفر یکیش دروغگو بود .دومی هم موقع خواستگاری انقدر سرش پایین بود که فکر کنم اصلا جهره دوست منو ندید
پسرها هم که دقیق ترین و تازه ترین اخبار رو همین امشب گرفتم.رهن خونه توی تهران سمت پیروزی و نیروهوایی نزدیک متری 1 میلیون به بالا هست.تازه نیروهوایی بالای شهر حساب نمیشه.یعنی 1 خونه 50 متری 50 میلیون رهن کامل هست.باغ یا تالار هم از 18 میلیون به بالا هست.که با بقیه هزینه های عروسی مثل اتلیه و گل و ... از 30 میلیون به بالا میشه
یعنی اگه یه پسر بخواد زن بگیره یه عروسی خیلی معمولی یه خونه کوچولو معمولی جداقل باید 80 میلیون پول داشته باشه.که خب واقعا پول زیادیه.پایه حقوق ماهی 1 میلیونه:n19:حساب کنید در صوتی که وضع همینجوری بمونه میشه چند سالباید پول جمع کنه؟مگر اینکه دختر یا پسر عروسی نخوان.یا بروند توی خونه زیر 50 متر زندگی کنند.یا پدر و مادرشون کمک کنند.حالا هزینه های زندگی و جهیزیه بماند
سلام
چیزهائی که شما مطرح کردین دفیقاً طبق چیزهایی هست که بنده مطرح کردم اما یک حلقه کم دارند تا به هم متصل بشند و زنجیره بشند .
بنده در پست قبل اون حلقه رو مطرحش نکردم
اون حلقه اینه:
هر کسی برای خودش ارزشها و اولویتهایی تعریف کرده برای تصمیم گیریهاش در زندگی
مثلا برای انتخاب همسر , اونی که پول براش اولویتِ اول و بالاترین ارزش هست میگه:
همسرم خر پول باشه دیگه هیچ چی برام مهم نیست . زشته , بی سواده , چاقه , لاغره , کوتاهه , برجه , ... اینها برام مهم نیست .
یکی دیگه میگه اگر زیر لیسانس باشه نمیخوامش حتی اگر خرپول و خوش هیکل و خوش تیپ هم باشه نمیخوامش
یکی دیگه میگه اگر خوشکل و خوش اندام نباشه اصلاً حرفش رو هم نزن
این دوست شما و همه ی مردم باید 3 مرحله رو رد کنند تا به ازدواج برسند
مرحله اول : باید با کسی آشنا بشند که داشته های دوستتون براش جذاب باشه و نداشته هاش براش کم اهمیت یا بی اهمیت باشه .
حالا تازه 50% از همسریابی برای دوستتون انجام شده یعنی یکی پیدا شده که ایشون رو میخواد
مرحله دوم : 50% بقیه اینه که دوستتون هم ایشون رو بخواد وگرنه کار تمومه دیگه و ازدواج بی ازدواج .
============================
شاید فکر کنین که دیگه کار تمومه اما تموم نیست
تازه 2 نفر پیدا شدند که همدیگر رو میخوان به عنوان همسر.
اما فاصله ی زیادی هست بین خواستن و توانستن
مرحله سوم : توانائی این 2 نفر برای گذشتن از موانع ازدواج که خودش یک بحث دیگه هست . الان خیلیها پشت همین موانع مانده اند وگرنه از مرحله ی همسریابی رد شده اند یعنی یک نفر رو دارند که میخوادشون و میخوانش و بعضیها از یک نفر هم بیشتر دارند .
اما توانائی ازدواج ندارند چون قدرت عبور از موانع رو ندارند .
این موانع خیلی زیاده مثل:
نارضایتی خانواده ی یکیشون یا خانواده ی هر دوشون
اختلاف بر سر مهریه و اینها
مشکل مسکنِ زوجی
مشکل تامین هزینه های عقد و ازدواج
مشکل تامین هزینه های زندگی بعد از ازدواج
===================
تا از همه ی اینها که گذر کنند , مسئله ی رضایت از ازدواج و تداومش هم یک موضوع دیگه هست که خودش هزار و یک فاکتور داره .