Printable View
کاره mahtabesfahan یا بابک؟!
مهتاب جون غریبی نکن
بیا یه چیزی بگو
امروز ساعت 4 رفتیم کو با بچا
خاک بر سرشون
دیگه گندش رو بالا آوردن
مداحی و روضه خونیییییییییی
اه اه اه اه اه
هم تو پیست اسکیت و هم اونجا که شهدا رو چیز کردن
وقتی برمیگشتیم(ساعت 8) همچنان این اصوات حالمون رو بهم میزد
همین یه جای تفریحی مونده بود که اینجوری به گند بکشن!!!
نقل قول:
خیلی وقته اینجوریه....به عده راه می افتن یه پرچم یا ابا عبدلله هم می گیرن ذستشون...
نه عسل جون
امروز نابود کرده بودن
1 هفته در میون میرم
اما امروز خدایی اعصابم بهم ریخت
اون پایین که ممد نبودی رو گزاشته بودن و صبحانه میدادن
بالا هم روضه و مداحی و دعا ندبه و این چرت و پرتا
و صداش رو هم تا دلت بخواد زیاد کرده بودن
ولی خوب، برگشتنه اوضاع بدی نبود
یه چند نفری بودن که حواسمون رو از این ماجرا پرت کردن
بازم خدا رو شکر :دی
کمال جان ببخشید ولی خوب به خاطر آزادی خرمشهر است دو روز دیگه جمع میشه
خودتو ناراحت نکن
اره خوب البته بله...نقل قول:
یه چند نفری بودن که حواسمون رو از این ماجرا پرت کردن
مگه اونجا سیرک هست و ما نمی دونم.....(آره کمال):31: :31:
نه مژگان جون
سیرک که نبود
اما ماشاالله این 3 تا خیلی ...
باورت نمیشه
دم چشمه بودن
کل ملت اونجا...
آخه نمیتونم بگم چه جوری بودن و چکار میکردن
در این حد بگم که یکی از بسیجیها تا دیدشون بیسیم زد که بیان ببرنشون :دی
به به پس خبرها بودهنقل قول:
تعریف کنیم ببینییم چه خبر بوده؟
راستی تو شهر چه خبره.. واسه اومدن محمود جون
نه اینکه من یکی از کشته مردهاشم!!!
آخه هیچکی دیگه نبود ازش بپرسی؟!
فقط یکی از بروبچ که شب قبل اومدن این موجود عجیب رفته بود میدون امام
میگفت ترکونده بودن
(نمیدونم چیچی رو میگفت :دی)
نه عسلی
کار خاصی نمیکردن که اونا
فقط یه نمه استیلشون وحشتناک تابلو بود
وقتی من بچه مثبت زل زده بودم بهشون، دیگه حساب کن بقیه چه وضعی داشتن
کلا خیلی ناجور بود
:دی
خدا خوبشون کنه مژگان جون
اینا فکر اون دنیاشونو که نیمیکنن که!
نقل قول:
خوب دادا جون اونجا که بساط دعا به راه بود.. می رفتی واسشون دعا خوب.....:27:
دعا همیشه هست آخه
اونا در حال پریدن بودن ولی :دی