بدترین پایانی که می تونستم برای بازی پیش بینی کنم آزاد سازی اهریمن و جملاتی که آخرین لحظات بازی الیکا گفت.
" یک دانه شن در بیابان چه ارزشی دارد؟! یک شن در بیابانی طوفانی چه ارزشی دارد؟! " یعنی من بد بخت اینهمه زحمت کشیدم، الیکای بیچاره پاره شد تا آخر بازی که دوباره همون آش بشه و همون کاسه!!!
خوب از اول از باباش میدزدیدیش می رفتین پی کارتون! کار اون معبد رو هم میسپردید به خدایان شاید با هم صلح می کردند.
من از اول بازی از شخصیت دزدی مثل پرنس توقع حرکت خودخواهانه ای غیر اینو نداشتم، اما باید اینو بگم که محض اینکه دلم خنک بشه یکبار دیگه از اونجائیکه پرنس الیکا رو روی سنگ جلوی معبد میگذاره لود کردم و بجای اینکه برم درخت ها رو از بین ببرم دکمه ی esc رو زدم یک دهن کجی هم روش! به همه توصیه میکنم همین کارو بکنند :((