نقل قول:
وسلام و دورد بی پایان بندگان خاص و خالص ما بر وجود پر از سوال و محقق دوست فرزانه ..حضرت bbدامات برکاته ..ما نیز چون مخدرات عالیه مان دیشب مکدر گشت و تا به سحر مشغول راز و نیاز و عفو طلبی از وجود آن محبوب سفر کرده بودیم و حالمان بسی تلخ و حلاوت سخنمان چون زهری مسمو مگشته ...
1- مردان حق را چه فضایلی است و چه رذایلی ؟ آنان را با دیوانگان چه مراوده ایی است ؟
مردان حق سر بر باطل ننهند و جز داد خواهی راهی نجویند و پسندیده تر آن است در کسوت جنون چون مشتی بر کلون حق عاقلان مستضغف از حاکم جابر ستانده خود را بر مقدر وانهاده و در این صراط مستقیم ایستادگی نماید .
2- ما دیوانگان اهل ریا نبوده و چون به مسجد شویم همان کنیم که به میخانه کردیم و در همه حال به یک ساز برقصیم و به بنی بشر به یک دیده نظر فکنیم و چون سیاستمان کنند بگریه افتیم و چون بخندانندمان بخندیم و ما را با دگران بسیار تفاوت هاست . استاد را سئوال آن باشد که حال ما دیوانگان از بهر چه چون است ؟
دل دیوانه بحری است مملو از در قیمتی خلوص و صیاد مکار هر چه خواهد نتواند وجز کفی بر مشت بر ننهد ...روزی مجنونی عرض کرد ...یا شیخ ...چونی فی الحال جنون ...پاسخ شنید ...ره عافیت نجویم که به جز این صراط با حال ...ره دیگری نمانده به دیار آن خدایگان .
3- نظر مبارک استاد در پاره این بیت از جضرت حافظ ( ع ) چیست ؟
در خرابات مغان نور خدا می بینم
زین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
استاد علم جنون حضرت حافظ تمثیلی نیک زیبا در این شعر بر دیدگان بشر نهاده که ای امت ..تو به هر کجا خواهی نور ایزدی خواهی توانی یافت ...و خربات مغان تمثیل وجود پر سجود خویش است و چون بر خود احاطه یابی فروغ ایزدی ز دیرچه قلبت فزونی یابد ..
4- علما بگفته اند که نیکو باشد که امور دنیوی به دنیا بسپاری و به امور معنوی برسی تا تو را جنت باشد و از بهر تجمل گرایی بسیار سخن رانده اند . استاد را ز باب این مقوله نظر چیست؟
نظر بر حبط این مقال است و هیچ بنی بشری سیلی نقد را به حلوای نسیه معامله تن در ندهد ..
5- مرد سالاری به چه گویند و به ملک ما مردی بمانده که سالاری کند ؟
فی الحال مردی نمانده که زیبنده این کلام باشد و نسوان هم در پی این بدنامی چارچ.ق کرده سوی دماغ به این نامردی کرده ...مردان را خوار و تحقیر نمایند ... لیک از همان نامردی مرد سالاری بس شنیع از خود در کرده و حق تسوان نیز به طیب خاطر مستفیض وجود نمایند و هم مذکر و مونث فی الحال در خسرانند .
6- نظر مبارک استاد در باب پدیده ایی بنام دوپینگ چیست؟
دوپینگ در بعض موارد جایز است < ان فزونی نیرو در جدال با ناحق است و Redbul توصیه گشته به سبب فزونی بال .
7- این چون است که در ورزشی فوتبال نام ورزشکار بدنبال توپی بدود و در انتهای فصل به قدر تمام سرمایه ما پول به جیب زند و ما عمری به دنبال تکه نانی بدویم و به چیزی نرسیم ؟
این سخن خطاست ..چو تو هم توانی ساعتی دنبال توپ رو و گر وا رفتی به پند این شیخ کم بها تن در ده ...هر کس را یارای هر جهادی نباشد و فوتبال جهادی بی عظیم است .
8- فساد اقتصادی به چه گویند و شهرام ها سرمایه ما به کجا برند ؟
فساد اقتصادی من باب پول بی زبان نفت است و گر نفت نبود ...لاشخور فزونی نمی یافت و هر کس قوت بازوی خود مینمود .
9- نظر مبارک استاد در مقوله السی دی من الصور القبیحه و تصاویر من البنت الجمیله که آشکارا یا مخفیانه ز خانه خلق تهیه گشته و در بازار ترویج می گردد چیست؟
احوط واجب آن است با این پدیده مضموم به راهی نیکو مقابله گردد فلذالک نسوان گرامی به توصیات اکید بنده گوش جان تن دهند ..
الف) هر اطاقی را ایینه ای باشد فراغ بال نگردند و ورای جام مورد تفتیش و بررسی .
ب) به زوج خویش نیز در این وقع ...وقعی ننهند و هر لحظه اماکن خسران باشد ...قصه سایر روابط نیز معلوم است و خر وجود مذکر نگردند ...
10- از چه روی زنان محجبه را مرواریدی به صدف گویند؟
این سخن باطل است ...تمثیلی بس ناژرف و نا میمون ..که عیس (ع) فرموده بر هر زنی تو زیبایی موحود و یکی همه بینند و کف کنند و دیگری سر درون زن است و در تملیک مرد خویش.
مستور کردن زیبایی عیتن توهین به خالق آن است و جایز نیست .
11- این چگونه است که به عهد سلطان رضاخان چون چادر ز سر زنان می کشیدند ایشان به نقاب و تور رو آورده و چون در مسجد تخته می کردند مردمان را به مسجد علاقه وافر می شد و به عهد ما چون چادر بر سر زنان کنند ایشان دگر البسه ز تن برون کنند و چون در مجد باز کنند کردمان را ز مسجد گریز است؟
هر دو تفریط است و مذموم ..صراط مستقیم در نهادن دموکراسی است بر نوع بشر در انتخاب پوشش خود .
12- بزرگ مردی بگفت چون میوه به دیار شما گران شد بر سر کوی ما آیید که آنجا میوه را ارزانی است . ما که نه علم طی الارض داریم و نه پول بنزین به جیب چه کنیم که بر سر کوی این بزرگ مرد رویم و چند گوجه فرنگی بخریم ؟ هرچند ایشان یا میوه به عمر خویش مخورده یا به تمام عمر خویش به رایگان میوه میل نموده اند.
ایشان از ان عاقلان خطرناک هست و حرفی عاقلانه ز سبب دفع شر دیوانگان گفته که ...لیک همه دانند که مش باقر آن کاسب بی نوای آن محل جندی پیش ورشکست شده من باب افاضات اقایوون .
13- گر استاد را حادثی واقف شد که ز ایشان اولادی نیامد که راه ایشان ادامه دهد چاره چه جویند؟
کودکی از یتیم خانه ستانده در تربیتش همت نهاده مجنونی دلفریب بار آورده تا راه نا پدری بجوید
14- استاد را با چوپان دروغگو مرافعه یا مراوده ایی بوده است ؟ هر چند ما به عهد خویش چوپان دروغگو زیاد دیدیم
چوپان دروغگو باری ما را بفریفت و گوسفندان ما را هم ظعمه آن گرگ غدر کرد و لیک ادرسی دارید بر ما دهید که خود فی الواقع شیفته خون آن نامردیم .
15- از نظر مبارک استاد کدام گناه بشر نابخشودنی است؟
ناحق کردن حق که هرکه در این ره فتاد مجال بخشش نبرد ..
16- بشری ره کعبه گرفته و می رفت عارفی او را بگفت این ره که تو میروی به ترکستان است و کعبه ز خویشتن بجو
حال استاد را در باب این مقوله چه تفسیری است ؟
فلسفه وجود سخن ما نیز همین است آنچه را که در خود بازیابی جون بغیر باز یابی!!؟؟
17- عارفان بگفته اند که عشق و عقل را هیچ گاه مراوده ایی نباشد و در همه حال در پی نزاع با یکدگرند . استاد کدام را شایسته پیروزی داند ؟
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر ...
18- گر زمین و آسمان اتفاق کنند که جایگاه خویش به هم سپارند و آسمان بر زمین رود و زمین بر آسمان و بنده حقیر را کلاهی باشد که دو دستی آن را بچسبم که بر آسمان نیفتد چاره چه باشد که دست هایمان اسیرند و به کار دیگر نتوان رسید .
احوط واجب آن است خود را قدر الهی سپرده دست از کلاه برداشته و دست به زمین برده و دعایی خاص و خالص من باب تغییر نظر خالق فی الباب مذکور از خود در کنید ..
19- نظر مبارک استاد در مقوله زیر چه باشد : که گفته اند مردمان سین ( چین ) را بهره هوشی اندک است و با این حال از فناوری برخوردار و در نعمت اند . یکی از آنان را به سر کوچه بگرفته و بپرسیدیم چرا چون است و وی بگفت چون نیک گشتیم و از بین یاران خویش داناترین را یافته و امور خویش به وی دادیم و شما از بین خویش احمقی گزینید و امور به وی سپارید .
خرسند گشتیم که یار صینی از ما بیشتر بر حالمان مشرف گشته و سخنی به حق به جا از خود در کرده ...
20 - معلمی را شغل انبیا گفتند . معلمان را با انبیا چه مراوده ایی باشد؟
زیاد در این باب غور کرده ایم و به حق یه جایی نرسیده ایم و ارنباطی نجسته ایم
سپاس خدای جهانین را که توفیق دوباره زیارت استاد دانشمند و زاهد و پارسا را نسیبمان کرد تا ز بحر علومش پندها بگیریم و در ملازمت ایشان به دیدار حق شتابیم . انشالله امید است که در زیر سایه آن استاد مردمان ز راه راستی که می روند کج روند و به دیدار حق نائل شوند .
توفیق و من الله
ما هم نیک خرسند گشته از دیدار آن مراد و بنده خانقاه خویش و نصیحتی مشفقانه از خود بر تو در کرده ...تا بدان نصیحت جان سالم از مهلکه زندگی بدر بری و آن این است ...که فی الحال یادمان رفت و باری دیگر بر تو نصیحت کنیم و قصد دل ازاری نداشتیم و گفتیم به وقت سحر سر کاری زیبنده نامت بر تو نهیم ...