يكي ز شب گرفتگان، چراغ برنمي كند
كسي به كوچه سار شب، در سحر نمي زند
***
سلام
عزيزون از غم و درد جدايي
به چشمونم نمونده روشنايي
گرفتارم به دام غربت و درد
نه يار و همدمي نه آشنايي
Printable View
يكي ز شب گرفتگان، چراغ برنمي كند
كسي به كوچه سار شب، در سحر نمي زند
***
سلام
عزيزون از غم و درد جدايي
به چشمونم نمونده روشنايي
گرفتارم به دام غربت و درد
نه يار و همدمي نه آشنايي
دلم همین نزدیکیا
مثل ماهی تو برکه ها
چند سالیه گیر افتاده
دلم همین نزدیکیا
مثل پری تو قصه ها
به دست تقدیر افتاده
بهش می گم عزیزکم
قشنگتر از شاپرکم
بنای این حرفا دیگه
تو این زمون برافتاده
حکایت این دل ما
حکایت دیوونه هاست
مثل یه تنهای غریب
یه گوشه ای تک افتاده
کاش اونکه این نزدیکیا
بی خبر از احوال ما
میاد ، میره ، بی اعتنا
خبر می شد چی می گذره
تو این دل عاشق ما
کاشکی یکی پیدا می شد
بهش می گفت این همسایش
که تنها مونده با سایش
دلش همین نزدیکیا
مثل یه برگ از تو هوا
پس افتاده پیش شما
سلام محمد جان
2 تا شعر نوشتی نمی دونستم جوا ب کدوم را بدم اولی را جواب دادم
از بلندای نور شب جاریست
سقف خورشید بس که پایین است
باز فرهاد عاشقی دیگر
خفته در خواب ناز شیرین است
باز هم بابکی به بند اسیر
در اسارت به دست افشین است
خونِ منصورِ دیگری اینجا
ریخته، چون غروب رنگین است
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
از نیما یوشیج
می بینمت اما غبارِ ترسِ چشمت
با اشک از چشمم زدودن کار من نیست
کار نگا هت بود، کار چشمهایت
با عشق بودن یا نبودن کار من نیست
ت :
تار ترك خورده من تازه شده به ياد تو
ناله درد سر كند باز به ياد روي تو
خفته شده است آسمان بدون ياد و عطر تو
كار ستارگان شده خنده به ماهروي تو
و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
پريان مي رقصيدند.
و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود.
زمزمه هاي شب مستم مي كرد.
پنجره رويا گشوده بود.
و او چون نسيمي به درون وزيد.
اكنون روي علف ها هستم
و نسيمي از كنارم مي گذرد.
دیگه طاقت ندارم ، همه تو رو نشون می دن
وقتی که می بینمت ، دستاشونو تکون می دن
قیمت ناز نگات ، هر چی باشه من می خرم
بقیه رد می شن و همه می گن گرون می دن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
مي رسه به آسمونا ماجراي تلخ و دردم
همشون تقصير من بود من خودم بچگي كردم
منتظر نيستي مي دونم اما لطفا باورش كن
اين دفه يه فرقي داره من ديگه بر نمي گردم
من می خوام خودم پسرتشت کنم
نمی ذارم که کسی خدات بشه
نمی ذارم به بهونه ی کسی
عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره ، دیگه ، زیبای منی
با یه دنیا اعتماد و خاطره
نمی ذارم تو رو صیدت بکنن
نمی ذارم که تو از پیشم بر