-
مردي براي بدرقه ات گريه مي کند
با يک عصا و عينک و باراني و کلاه
بعد از تو لحظه هاي من از جنس گريه اند
از جنس ياس هاي سپيد و رز سياه
عکسي به يادگار ببر از جواني ام
از يک بهار پرپر و از شاعري تباه
لب هاي من و جسم تو چيزي عجيب نيست
پروانه اي نشسته بر اندام يک گياه
-
هرگز فراموشت نخواهم کرد زیبا
حالا که دیگر بی تو سودن کار من نیست
با واژه هایم راحتم بگذار و بُگذر
شاعر شدن از تو سرودن کار من نیست
-
تو چشاش ديگه غم نیست ماهه اما مبهم نيست
عاشقا بياين ديگه زيبا مال مريم نیست
اون چشای روشن داشت اون يکی جز من داشت
من تو حسرت موندن اون خيال رفتن داشت
-
تو که شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدی
کاش لااقل بچه بودم با اون شبای معمولی
کاش جای موندن توی عشق ، تو مشق شب مونده بودم
تو مشکل سفیدی اون کاغذای معمولی
-
یک نفر داره میاد
زندگی رو میاره
تو اونی ، اون یک نفر
ای هم شب تن خسته
می تونی کلید باشی
واسه درای بسته
یک نفر یه روز میاد
از ایرج جنتی عطایی
-
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال من
همه گریزانند از من تو هم بگذر از این تنها
گره افتاده در کارم , به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرورفتن , چه راهی پیش رو دارم
-
ما به هم محتاجیم
مثل دیوونه به خواب
مثل گندم به زمین
مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم
مثل ما به آدما
مثل ماهیا به آب
مثل آدم به هوا
از ایرج جنتی عطایی
-
آسمون تو مرگ عشق تو یاخته هام نوشتی
این یه غمنامه تلخ که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار که خودم سنگ صبورم
-
من برام فرقي نداره كه تو باشي يا نباشي
خيلي وقته ديگه نيستي تو دلم جايي برات نيست
ديگه از صبر و تحمل تو دل من خبري نسيت
صحبت دشت و جنون و قصه دربه دري نيست
نفساي قيمتيمو زير پاهاي تو ريختم
پس كو اون هواي تازه بگو كه هيچ اثري نيست
-
تو شب گم می شدم
هم خونه خواب گل می دید
همسایه از خوشه ی خواب
سبد سبد خنده می چید
وقتی تو شب گم می شدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها
هیشکی به فکر من نبود
آواز خون کوچه ها
شعراشو از یاد برده بود
چراغا خوابیده بودن
شعله شونو باد برده بود
آخ اگه شب شیشه ای بود
پل به ستاره می زدم
شکست اینه ی شبو
نیزه ی خورشید می شدم