فكر كنم ديگه همه خوابيدن
Printable View
فكر كنم ديگه همه خوابيدن
ما هر دو در اين صبح طربناك بهاري
از خلوت و خاموشي شب پا به فراريم
ما هر دو در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده ي جان محو تماشاي بهاريم
به به ...يكي بيداره!
مث همیشه این دلم فراغتو چله نشست
امشب دیگه به خاطرت بغض هزار ساله شکست
امشب صدای شیههی یه اسب بی سوار می یاد
به جای روی ماه تو از جاده ها غبار می یاد
وقتی نباشی اون بالا ستاره گوشه گیر شده
این جا برای عاشقی همیشه دیرِ دیر شده
بی تو توی نقاشی ها هیچ کسی خورشید نکشید
هیچ عاشقی تو رویا هم به وصل یارش نرسید
بی تو تموم عاشقات خیره شدن به آسمون
روی درختامون پر از کلاغ سیاه بی شگون
نام ترا
این عابران ژنده نمی دانند
و این دریغ هست اما
روزی که خلق بداند
هر قطره قطره خون تو
محراب می شود
این خلق
نام بزرگ ترا
در هر سرود میهنی اش
آواز می دهد
نام تو ، پرچم ایران
خزر
به نام تو زنده است
از خسرو گلسرخي
تو با باراني از جنس نيازم
مرا به ساحل ادراك خواندي
و با زيباترين فانوس دريا
مرا تا قعر دريا ها رساندي
تو در نوروز جشن ميلاد سپيده
به باران يك سبد لبخند دادي
تو دست زرد ياس خسته اي را
به چشم عاشقان پيوند دادي
یا دل به قفای رفتگان می نگرد
یا جان به غمی راه دلم می سپرد
گر خنده و گر گریه مرا تعزیت است
در دهکده ای نگر چه ها می گذرد
دلم به وسعت آلاله های غم سرخست
وجود ابی احساس پاک و بارانی ست
چگونه بی تو بمانم بدان بهانه ی من
دلم هنوز به دست دل تو زندانی ست
بدان که قصه احساس قصه ای نیلی است
بیا و قصه او را دوباره باور کن
بجای هجرت و اندوه و بی قراری و درد
بیا و از سر لطفت تو فکر دیگر کن
پرنده از غم هجران تو چه باید کرد؟
دلم برای نگاهت بهانه می گیرد
دلم اگر بروی در خزان هجرانت
چو یک کبوتر بی اب و دانه می میرد
در نیم شبم چرا به سر می آیی
ای آنکه ز دور در نظر می آیی
خواهی به کسان گویم کز هر کاری
چون خواست دل تو خوب بر می آیی
یادت در قلبمان تا آخر عمر زنده و جاوید
غم هجرانت ذره ذره ی وجودمان را آب می کند
باورم نمی شود ، باورم نمی شود که رفته باشی
از دست دادنت خوابی بیش نبود
همگی در غم تنهایی ات روزگار می گذرانیم
بیچاره عزیز ، بیچاره عزیز که عمری مونس و همدمت بود
در کوفتمش گفت به سود امده ای
بگرفت دلم، گفت چو دود آمده ای
خندیدم گفت در زمستانی سرد
این نو گل پیشرس تو زود آمده ای