سرنوشتم را
به ستاره های چشمان تو
چسباندم
یادت هست ؟
آن عصر پاییزی را
که روی آینه
عکسی از لبخند من و تو به یادگار ماند...
به دیوانگی هایم نخند
اگر از دوست داشتن
برایت نگویم
قلبم جریحه دار میشود....
Printable View
سرنوشتم را
به ستاره های چشمان تو
چسباندم
یادت هست ؟
آن عصر پاییزی را
که روی آینه
عکسی از لبخند من و تو به یادگار ماند...
به دیوانگی هایم نخند
اگر از دوست داشتن
برایت نگویم
قلبم جریحه دار میشود....
به فرض این که
این شعر آخرم باشد
تو با یک فنجان قهوه ی صبح گاهی
می توانی برای ابد
بیدارم نگه داری
چیز خیلی عجیبی نیست
اگر عشق را از اول صبح
با تو
مزه مزه می کنم
به فرض این که
فنجان قهوه ی اول
یا شعر آخر من باشد
وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهی
به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم
اگه احساسمو کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
قلبـَــم را موميايـي خواهـَــم كرد ؛
تا از عِشـق ابديتـي بـِسازَم
کــِ در تاريـخ ، ماندگـار شـَوي..
خیلی ممنون اینقدر آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی واسه این قصه نداشتی واسه چی؟!
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری می میرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچوقت ازت نمیگذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویروون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی
همه عالم می دونستن که بری می میرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچوقت ازت نمیگذرم
خیلی ممنون
خیلی ممنون
خیلی ممنون...
در من جاری ست
ترانه عشق
و اغاز می شود با اهنگ باران
و چه زیباست دستهای تو
وقتی که تقدیر مرا ورق می زنی
لبریزم از تو خیسم از باران
با تو تکرار می شوم
و چون پرستوی بی قرار اشیانه می کنم بر شانه های تو
در عبای تنهای خود می پیچم
و پروانه های نیمه جانم را در اغوش می کشم
و چه زیباست دستهای تو
وقتی که پلی می سازی تا خود ماه
برای به اغوش کشیدن پروانه های نیمه جان
لبر یزم از تو خیسم از باران
با تو تکرار می شوم
در عشق با اهنگ باران
این بار تو بگو که "دوستت دارم" نترس.......... من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا
قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف
اگه حال منو داری می فهمی یعنی چی این حرف
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
---------- Post added at 02:52 PM ---------- Previous post was at 02:48 PM ----------
می توان آیینه بود و صدق را
تفهیم کرد
می توان خود را به یک لبخند هم
تسلیم کرد
می توان بر روی دشت بی کران قلب تو
نقشه ی جغرافیای عشق را
ترسیم کرد
می توان با یک سبد گلهای لبخند سفید
ائتلاف زرد غم یا درد را
تحریم کرد
کی توان در زیر سقفی از تفاهم دوستی
سهم اندوه دلت را با دلم
تقسیم کرد
می توان از اشک من طعم محبت را
چشید
عشق را در ذهن سخت سنگ هم
تفهیم کرد
می توان در امتداد جاده ی سبز وفا
در مسیر دل تمام خویش را
تقدیم کرد
این روزها قلب هر کسی را ﻧﺸﺎﻧﻪ بگیرید تیرتان ﺑﻪ ﺳﻨﮓ میﺧﻮﺭﺩ...!!!
من خود،به تو پرِ پرواز دادم، اما... به همه گفتم درب قفسش باز بود و... پرید
واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛ " اشـــــــــــتـــیــــاق " است ..
مشتاقش که باشی ، حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است
در نبود ِ توآن قدر شکستن را عمیق تجربه کردم که این روزها که هستی تمام بنای دلم را از عشق هزار بارفرو می پاشانم ودوباره از نو می سازم ... به عشق نفس هایت
مصنــوعی لبخنــد زدنت را می گــذارم به حساب هر چیزی .. الا اینکــه دلت را زده باشــم
کهن ترین احساس من به تو هر چند چروکیده و سالخورده شده اما خیال مرگ ندارد ...
در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم ... تو فقط دست دادی و من ، همه چیزم را از دست دادم
اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده.نبوس! نمک گیر میشوی...
تویی نازنینم
صمیمی ترینم
الهی بمیرم
غمتو نبینم
سرآغاز نام تو پایان نداره
تویی اولینم تویی آخرینم
تو میراث عشقی
پیام آوری تو
تو معصوم مایی چه نام آوری تو
تو رود زلالی
پر از شور و حالی
تویی نازنینم
صمیمی ترینم
الهی بمیرم
غمتو نبینم
تو آیینه داری در آن چشم روشن
چه در سینه داری بگو با دل من
تو آیینه داره مسیحا ، تو پاکی
پری زاده ای تو، نه از جنس خاکی
تویی نازنینم
صمیمی ترینم
الهی بمیرم
غمتو نبینم
تقدیم به همسرم