سلام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حدود سی کیلومتری رودباربود،عباس آباد،مجتمع آموزشی و پرورشی شهید کلاهدوز(همان که گزارش تصویریش در وبلاگ موجود هست) دم غروب بود و نور خورشید طلایی رنگ شاید بهترین زمان برای عکاسی،مشغول عکاسی از بچه ها بودم که نا گاه با او مواجه شدم جا خوردم کمی خودم را عقب کشیدم حقیقتش ترسیده بودم؛نکنه بیماریش مسری باشه،خیلی غریب نگاه میکرد،ساکت و آروم بود به خلاف اکثر بچه ها.چند تایی عکس ازش گرفتم و هنوز محتاط بودم،دوربین رو سمت یکی دیگه نشونه رفتم و غرق عکاسی از بقیه شدم،هنوز نگاه غریبش بهم ذل زده بود.در دل خودم را سرزنش می کردم که امام معصوم با جزامی غذا می خورد و ...،و از خدا طلب بخشش می کردم.خورشید تقریبا غروب کرده بود،ای بابا دوربین هم که داره شارژ تموم میکنه،چندتا عکس دیگه از بهناز گرفتم و تموم،برگشتیم خونه مهدی.
چند وقت بعد دوستی که رشته ی تحصیلیش پرستاری هست عکسا رو دید گفت؛که کمبود ویتامین داره.عکسا رو که مرور می کردم دیدم رو کتاب فارسیش نوشته بهنامِ ؟بهنام چی؟ فامیلش ناخوانا بود.
عکس با اندازه ی بزرگتر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به لینک زیر برید و تو قرعه کشی یه نیکونD7000شرکت کنید :
کد:
https://apcompetitions.ipcmediasecure.com/secure/competitions/60250/win-a-d7000-with-a-18-105mm-and-50mm-1-8-lens?ap