تا که اين ديوار عالى گردن است
مانع اين سر فرود آوردن است
Printable View
تا که اين ديوار عالى گردن است
مانع اين سر فرود آوردن است
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
این معبر زندگی محل گذر است
هر لحظه ی آن ز دیگری تازه تر است
تورا در آینه دیدند جمال طروت خویش .... بیان کنند که چه بودست ناشکیبا را
سعدی
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
آتش است این بانگ نای نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
مولوی
دلدار مرا در غم و اندوه بکاست ........ یک روز برم به مهر ننشست و نخاست
گفتنم: مگر این عیب ز دل سختی اوست؟ ... چون میبینم جمله ز بدبختی ماست
اوحدي
.
.
.
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی