کتاب نوستراداموس پیشگوی بزرگ هم کتاب خیلی زیباییه پیشنهاد می کنم حتما بخونین راجع به سرگذشتش هست .
Printable View
کتاب نوستراداموس پیشگوی بزرگ هم کتاب خیلی زیباییه پیشنهاد می کنم حتما بخونین راجع به سرگذشتش هست .
سلام دوستای عزیز . من کتاب زیاد می خونم کتابهای مشهور با نویسنده های قوی و تو خط رمان خصوصا از نوع عاشقیش هم که اصلا نبودم تا اینکه تو سفری که نوروز امسال عازم سفر بودم یکی از دوستام کتاب بامداد خمار رو بهم داد که تو راه بخونم با اینکه تعریف این کتاب رو از خیلی ها شنیده بودم وسوسه نمی شدم که بخونمش منم ضد حال نزدم ازش گرفتم و بردم وسطهای راه که تنهایی به جاده زل زده بودم گفتم یکی دو صفحه از کتاب رو بخونم ببینم چیه ..... همین رو فقط بگم که کتاب سیصد و چهل وخرده ای صفحه رو تو دو روز تمومش کردم کتاب خیلی زیبایی بود دقیقا موضوعش زندگی من بود انگار که من نوشته بودمش با جزئیات کامل ...
یه دختری عاشق یه پسر می شه که هم از الحاظ فرهنگی هم طبقاتی خیلی با هم فرق دارن یعنی پسره پایین تره ... دختر به خاطر اون به هر دری میزنه از خانواده رانده می شه و خیلی عذابها می کشه عوضش پسره خوب مزدشو می زاره کف دستش ..... آخرشو خودتون بخونین .... من که کلی گریه کردم ( بلور اشکهای من همان آغاز تنهاییست / مرور خاطرات دل عجب تکرار زیباییست)
من خیلی گشتم تا یه نسخه از اون کتاب بخرم و تو خونه داشته باشم تا همیشه درس عبرتی برام باشه ولی گفتن قدیمی شده پیداش نکردم . منم متحول شدم نمی خوام آخر قصه ی من هم مثل اون کتاب باشه :41::41:
صید قزل آلا در آمریکا
ریچارد براتیگان
هوشیار انصاری فرد
به نظر من نمی شد بهش گفت رمان هر چند ظاهرا رمان می نامندش و البته برخی نیز آن را ضد رمان گفته اند .
کتاب به صورت تکه تکه است . هر تکه یک داستان کوتاه چند صفحه ای از زبان راوی است که ربطی به قزل آلا نیز دارد . و البته این تکه ها که ارتباط خاصی نیز با هم ندارند از نظرم داستان نیستند بلکه روایاتی فانتزی و آمیخته به طنز و تا حدی یاداور شعر می باشند
به عنوان رمان که بهش نگاه نمی کنم اما به عنوان کتاب بامزه و جدید بود . سبک خاصی داشت ، به نظر من بین شعر و داستان بود . از ترجمه اش البته خیلی خوشم نیومد یک سری کلمات نامتعارف داشت.....
جلد کتاب چیز فوق العاده ای هست . یک عکس سیاه و سفید از نویسنده و خانم همراهش در کنار مجسمه بنجامین فرانکلین... همین ..... حتی اسم کتاب یا نویسنده هم روی اون قید نشده ....
براتیگان تا قبل از انتشار این کتاب خیلی فقیر بوده و کنار خیابان به مردم شعر می فروخته اما با نشر این اثر در دنیا معروف می شه و در سال 1948 هم با شلیک گلوله خودکشی می کنه
من بهترین کتابی که خوندم اسمش
بن هور اثر لویس والاس
این داستان افرادی که درمنطقه غرب غرب اسیامثل فلسطین وقسمت ازاروپا که اون زمان وقت اون کشورمعروف بود به اسم روم که بعدها فرستاده خداحضرت مسیح میاد وداستان دگرگون میشه اخه قبلازاون مردم سختی های خیلی زیادی میکشیدند
ببخشیدمختصرتوضیح دادم
حاظرم سوگند یاد کنم دفه قبل اسم تاپیک بهترین کتاب بود حالا چگونه شد کتابها نمی دانم! بیخیال!!
یه کتاب عتیقه هست مال سال 1340!!!
به نام زوربای یونانی(zorba the greek)
نویسندشم نیکوس کازانتزا کیس ه!!!
حکایت مردیه که سراسر زندگیه و بسیار سخت می شه فهمید چطور به این بینش رسیده .
مردی که به ظاهر زن باره است ولی کافیه به قسمتی که در مورد قطع کردن انگشت و اشاره به دلفین هاست دقت کنی تا عظمت این مرد را بفهمی!
زوربای یونانی:
حکایت مردی سرسخت که می گوید:
به کوه ها و دشت ها بنگر خداوند در هیچ کدامشان جای نمی گیرد اما در قلبت چرا !
مردی به نام زوربا
این کتاب میتونه نگرشتو به زندگی عوض کنه
حتی اگه دید زوربا رو به زندگی قبول نداشته باشی
خیلی خلاصه گفتم نه؟ همینه که هست!
زندگی و زمانه مایکل ک
جی . ام کوتسیا
مینو مشیری
مایکل ک فرزند زنی فقیر است . او از بدو تولد با لبی ناجور و ذهنی کند و ابله وار به دنیا می آید . این پسر در عین سادگی و حماقت خود به زندگی ادامه می دهد . سعی می کند وظایف خود را انجام دهد ، انچه دیگران از او انتظار دارند ..... سعی می کند دور از آنها و به آرامی زندگی کند با گیاهان و حیوانات و.... در مجموع موضوع داستان همینه زندگی ساده یک ادم ابله بین مردم عاقل دنیا ...... یک جورایی شدیدا منو یاد فیلم فارست گامپ می انداخت ....
مایکل ادم ساده ای است با جهان بینی مخصوص و بکر خودش ...انسان ساده ای که در نهایت سادگی هیچ نی خواهد جز عزت و احترام انسانی آزاد
راحت و روون نوشته شده بود و من که خیلی خوشم اومد ازش . البته دو فصل آخر که یک جورایی فلسفی تر به زندگی مایکل نگاه می کرد را دوست نداشتم به نظرم نباید نویسنده خودش تفسیرگرداستانش هم می شد ...
این کتاب برنده جایزه بوکر و فمینا نیز شده است
در مورد کوتسیا هم جالبه بدونید در حقیقت دکترای رشته کامپیوتر را داره و در سال 2003 نوبل ادبیات را گرفته و تنها نویسنده ای هست که دوبار جایزه بوکر را برده . خیلی ادم ارامیه و ترجیح می ده ارتباط خاصی با مردم برقرار نکنه . او برای دریافت دو جایزه بوکر شخصا به لندن نرفت و در سال 2003 هم پس ازاعلام برنده شدن نوبل حاضر به مصاحبه با خبرنگاران نشد. او در جایی نوشته راه سومی میان حرف زدن و سکوت وجود دارد و آن ادبیات است.
سهم سگان شکاری
امیل زولا
محمد تقی غیاثی
داستان درباره زندگی یکی از خانواده های اشرافی فرانسه است . رنه دختری زیباست که به دلیل خطایی دخترانه و جهت سرپوش نهادن بر این ننگ با مردی مسن و پول پرست ازدواج می کند و پسر مرد را بزرگ می کند . زندگی انها پر از فساد است . مرد به خاطر پول حتی از زن و فرزند خود نیز می گذرد و پسر به خاطر هوس حتی از پدر خود گذشته و با نامادری رابطه برقرار می کند .....
یک داستان کلاسیک اما یک داستان کلاسیک ساده هم نیست خیلی سعی داره نحوه پول دار شدن توی جامعه و فساد شدید طبقه اشراف فرانسه توی اون دوران را نشون بده و به نظرم موفق بوده خیلی قشنگ می تونید تصور کنید یک جامعه تا چه حد می تونه به انحطاط اخلاقی نزدیک بشه .... داستان کلاسیکیه. به نظر شخصی من از نظر سبک داستان نویسی و ... جالب نیست اما آخر داستان را خیلی قشنگ جمع کرده و خیلی دقیق و بدیع آخرین حد سقوط اخلاقی را نشون داده و دیگه اینکه خوب نوشتن چنین داستانی در زمانی که توی همون دوران بوده شهامت زیادی رو می خواسته
از نظر زولا همون طور که جراح جسم مریض را بررسی می کنه نویسنده هم باید روح شخصیت های داستانش را مورد کاووش قررا بده . بر مبنای همین نظریه تصمیم گرفت رمان های خود را به صورت یک سری رمان مرتبط بنویسه . این دسته از رمان های او 20 جلد هستند با نام تاریخ طبیعی و اجتماعی خانوادهای در زمان امپراتوری دوم که عنوان دیگرش له روگون ماکار Les Rougon-Macquart است . او چندین نسل از یک خاندان را در نظر گرفته و در شرایط اجتماعی و انقلابی مختلف رمان خود را برای یکی از شاخه های این خاندان به رشته تحریر در می آورد . در حقیقت داستان رمان ها ربطی به هم نداره اما شخصیت رمان ها فامیل و ادامه دهنده هم هستند .
خرمگس
نوشته اتل لیلیان نمی دونم چی چی!
داستان در مورد فعالیت سازمان ایتالیای جوان تو سالای 30 تا 40 قرن نوزدهمه.
بعد از قلع و قمع ارتش ناپلئون سراسر ایتالیا در اشغال ارتش اتریش بود و پاپ رم هم از اشغالگران حمایت می کرد.
این کتاب یه جورایی تم سیاسی داره اما اون چیزی که باعث شد تا اخرش دووم بیارم کل کل قهرمانای داستان بود!
یه مرتد و یه یک کشیش
کتاب در ظاهر شخص مرتد و رفتار هاشو بررسی میکنه اما در اصل اون چیزی که بررسی می شه شباهتهای رفتاریش با کشیشه!
مثلا کشیشه که حسابی تریپ زاهد و پارسا داره عامه مردم خاطرشو می خوان و حتی دشمناشم قبولش دارن!
این وسط مرتده هم زندانباناشو مجذوب کرده و همه نگهبانا اونو نماد خودشون می دونن!
آخرشم خواننده نمیاد یکی از اونا رو سرزنش بکنه از بس شبیه هم ان! در حالیکه اوایل جبهه گیری می کرد.
لطفا گوسفند نباشید !
نویسنده محمود نامنی
کتابی جامع درباره ی مسائل زندگیه و برای تاثیر بیشتر روی خواننده از زبان عامیانه استفاده کرده...
از سخنان بزرگان مثل سقراط ، جبران خلیل و... هم استفاده شده
بهترین کتاب نیس ولی خوب به نظرم ارزش یه بار خوندن رو داره
اگر بتوانم از شکستن یک دل جلوگیری کنم
اگر بتوانم یک زندگی را از درد تهی سازم و یا رنجی را فرو نشانم
اگر بتوانم سینه سرخ مجروحی را کمک کنم تا دوباره به لانه خویش بازگردد
آنگاه زندگی ام بیهوده نبوده است.
( امیلی دیکسون )
پولین
امیل زولا
محمدعلی خندان
این رمان هم از سری رمان های خانواده روگن است که اسم اصلیش "شور زندگی" است .
پولین پس از مرگ پدر و مادرش بنا بر وصیت انها برای زندگی نزد خانواده شانتو می رود . او دختر شاد و قوی و مهربانیست که خانوده شانتو با خوشحالی او را پذیرا می شوند، به خصوص که ارث زیادی دارد و هزینه ای به آن خانواده تحمیل نمی کند . خانم شانتو شدیدا مراقب سرمایه پولین است تا از بین نرود . اما به مرور زمان روند تغییر می کند . او برای اولین بار از پولین قرض می گیرد و این کار تبدیل به عادت می شود .... با مصرف پول های او ، حس نفرت خانواده هم از او زیادتر می شود ...لازار پسر خانوده نامزد پولین است اما مادر پسر بعد از مدتی سعی می کند فرزندش را جلب دختر ثروت مند دیگری به نام لوییز کند .......پولین دختری فداکار است و سعی می کند مشکلات را از سر بگذراند...
داستانش بد نیست البته به نظر شخصی بنده شباهت هایی هم به داستان های عامه پسند دارد:دی اما روی شخصیت لازار خیلی خوب کار کرده . یک پسر مردد که دائم از این شاخه به اون شاخه می پره باهوشه اما عدم پشتکار و همچنین بلندپروازی های او راه را بر وی سد می کنند . لازار نمونه خوبی از یک انسان مردد و بلاتکلیف است ...... همین طور توی تصویر کردن پولین هم برخی نقاط را خوب کار کرده مثلا نشون می ده پولین فداکار هست و گذشت می کنه اما واقعا حس گذشت نداره ناراحته گریه می کنه دعا می کنه اوضاع جور دیگه بشه . دو تا صحنه را هم راجع بهش خیلی دوست داشتم یکی انتهای داستان که دیگه لازار آخرین کنایه را هم به پولین می زنه و پولین همچنان داره لطفهای خودشو ادامه می ده ، بعد پولین فکر می کنه دیگه راحت شدم هر کار می تونستم کردم و هیچ نتیجه ای نداد هر کار تونستند با من کردند .... این حس را قبول دارم خیلی وقت ها بدترین کارها را می کنیم نه به امید نتیجه بلکه به امید لحظه ای که دیگه تموم شه و بدونیم کاری از دستمون بر نمی یاد هر چی شد کردیم و نشد ..... و دیگه اینکه وقتی پولین از لازار می خواد با لوییز ازدواج کنه لازار ابتدا قبول نمی کنه و چندین روز بعد پذیرشش را اعلام می کنه ، پولین اون زمان فکر می کنه نه اینو دیگه نمی تونم ببخشم چرا به من فرصتی دادی که امیدوار بشم منو دوست داری و به خاطر عشق من داری امتناع می کنی! چرا گذاشتی خودمو فریب بدهم ........
جالبه بدونید زولا در بيستم سپتامبر 1902 در پاريس مستقر گشت و در آپارتمان سردش بر اثر مسدود شدن لوله بخاري، به اختناق دچار شد كه هيچگونه درماني سودمند نيفتاد. او در 29 سپتامبر همان سال درگذشت