-
در هر باد طنين صداي تو بود
بر هر خاک رد پاي تو فرو رفته بود
و در هر آب انعکاس سيمايت
در هر آتش گرمي دستانت
آنگاه که من
کوچه به کوچه
خانه به خانه
نشان تو مي خواستم
سلام مونیکای گل خوشگلم
نصف شب حتما می یام اما الان نمی دونم اخه مامان اینا راهی سفرن نصف شب سرم گرمه
اما از نصف شب پایه ام اگه بیدار بودی خوشگلم
-
ميگه : « من رنگِ شبم اما شبُ دوس ندارم ،
اين صداي منِ که خورشيدُ بيدار ميکنه ! »
اااااااااا .... دلت تنگ نمی شه واسشون؟من دق می کنم ... باشه خانوم گل اگه جون داشتم تا 3 شب بیدار بمونم که بیای حتما :دی
-
هر جا که من را با آن کوله بار همیشه ی اندوهم ببینی
باز هم اسمان برای من همان رنگ است
رنگی شبیه به همین حالای تو ...
راستی ..
تازگیها در شعرهایم به پسوند دریا پیوند خورده ای
میدانم ....
این یکی را دیگر نمیدانستی
حالا بنشین و بیهوا دستت را به موهایت بکش و خود را ناگزیر رفتن بدان و به من بگو برو ...
چرا خیلی اما چی کار کنم
فعلا که هستم بزن تا بریم خانمی ( مشاعره را می گم )
-
مگرای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدا را
----------------
حالا چرا اخطار یک شعر شئخی گفتم
ببخشید
بای بای
-
ای بابا من جواب اون میم را داشتم میدادم چه قدر زود به زود دادید شعر بازم ببخشید
-
و كبوتر كدام آسمان،
فضله بر شانه ام انداخت!
سرزمين من كفشهاي من است!
كفشهايي كه هرگز،
ا حصار مهرابن گربه اين خفته خارج نشدند!
گربه اي كه دوستش دارم!
وقتي با نوازشم به خواب مي رود!
وقتي با صدايم بيدار مي شود!
وقتي خميازه مي كشد،
گشنه مي شود،
خود را به خواب مي زند!
اوکی فرانکم ... جاشون خالی نباشه .. امیدوارم زودی برگردن
-
ديگه از صبر و تحمل تو دل من خبري نسيت
صحبت دشت و جنون و قصه دربه دري نيست
نفساي قيمتيمو زير پاهاي تو ريختم
پس كو اون هواي تازه بگو كه هيچ اثري نيست
باورت مي شه ديگه اون بيگناه ساده نيستم
ديگه اون دختر تنها با پاي پياده نيستم
ديگه اون ديوونه اي كه وسط آفتاب مرداد
گل سرخاي قشنگو دست تو مي داده نيستم
مرسی عزیزم خودت چه طوری خانمی ؟
-
دور خواهم شد از این خاک غریب
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کس نیست که در بیشه ی عشق
قهرمانان را بیدار کند
بای بای
-
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر می ۀید در باد
وای چرا تند تند پست میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بای بای
-
در اين آتش هر آنکس بيشتر سوخت
چراغش در جهان روشن تر افروخت
نواي عاشقان در بي نوايست
دام عاشقي ها در جدايست
قربونت عسلم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می گم موسیو شما یه تنه همه چیو ریختی به هم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی فرانک شعره تو امضاتو از اون دو تایه قبلی خیلی بیشتر دوست دارم :قبل: البته اینم خوبه که ک مست نبودی که مرا جار زدی ......