-
هميشه اشتياق تكرار ترانه ها با من بودى
هميشه اين من بودم
كه براي پرسشي ساده پا پيش مي گذاشتم!
هميشه حنجره من
هواخواه ِ خواندن آواز آرزوها بود!
هميشه اين چشم بي قرار...
ای بابا کی لوت داده بگو کلشو بکنم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فرانک بینه اون پسته منو تو یه پسته سپیده جون بود که الان نیست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم شکلات می خواد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
رنگ الفبای طبیعت است.
گاهی خورشید از روشن کردنت ناتوان است
و شمعی تو را روشن می کند!
پروانه
چمدانی است که رنگ می برد.
سیاه در میان رنگها
از همه مادی تر است
اما بیش از هر رنگی ، نماد عالم غیب است!
زمان در شادی شناور می شود
و در اندوه رسوب می کند!
گل قایقی است شناور در هوا
با یک سرنشین: عطر!
همه مخلوقات به سمت مرگ می روند
مگر انسان
که مرگ به سویش می آید!
زندگانی سنگ بی پایان است
چون مرده می زید!
عشق ، ابدیتی است که لحظه ای می پاید
نفرت ، لحظه ای است که انگار ابدی است!
تو خودت قند و نباتی شکلاتی شکلاتی مونیکا جونم
-
تازه فهميده ام كه رؤيا،
نام كوچك ترانه است!
تازه فهميده ام،
كه چقدر انتظار آن زن سرخپوش زيبا بود!
تازه فهميده ام كه سيد خندان هم،
بارها در خفا گريه كرده بود!
تازه غربت صداي فروغ را حس كرده ام!
تازه دوزاري ِ كج و كوله آرزوهايم را
به خورد تلفن ترانه داده ام!
پس كنار خيال تو خواهم ماند!
مگر فاصله من و خاك،
چيزي بيش از چهار انگشت ِ گلايه است،
بعد از سقوط ِ ستاره آنقدر مي ميرم،
كه دل ِ تمام مردگان اين كرانه خنك شود!
ولي هر بار كه دستهاي تو،
(يا دستهاي ديگري، چه فرقي مي كند؟)
ورق هاي كتاب مرا ورق بزنند،
زنده مي شود
و شانه ام را تكيه گاه گريه مي كنم!
اما، از ياد نبر! بيبي باران!
در اين روزهاي ناشاد دوري و درد،
هيچ شانه اي، تكيه گاه ِ رگبار گريه هاي من نبود!
هيچ شانه اي!?
قربونت فرانکم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شکلاتم توییی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می گم پایه ای تا فردا صبح مشاعره کنیم؟ فردا هم جمعه ست دیگه سره کار که نمی ری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخرش یکیمون می ترکیم دیگه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
ياد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود
ياد باد آن مهرباني هاي باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
دشت با اندوه تلخ خويش تنها مانده است
زان همه سر سبزي و شور و نشاط
سنگلاخي سرد بر جا مانده است!
آسمان از ابر غم پوشيده است،
چشمه سار لاله ها خوشيده است،
جاي گندم هاي سبز
جاي دهقانان شاد،
خارهاي جانگزا جوشيده است!
مي بينم كه دوستان خيلي لاو هم هستن
-
تو بانوي تمام غزلها بودي
و من تنها شاعر ِ شادِ اين حوالي ِ اندوه!
هميشه مي گفتم،
كسي كه براي اولين بار گفت:
«سنگ مُفت و گنجشك مفت»
حتماَ جيك جيك ِ هيچ گنجشكِ كوچكي را نشنيده بود!
حالا،
سنگ ِ تمام ترانه هاي من مُفت و
گنجشك ِ شاد و شكار ناشدني ِ چشمهاي تو,
آنسوي هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم!?
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
من نيز چو خورشيد ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم كه نپويم
هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مي نگرم ، او همه من ، من همه اويم!؛
او روشني و گرمي بازار وجود است.
در سينه ي من نيز، دلي گرم تر از اوست.
او يك سر آسوده به بالين ننهادست
من نيز به سر مي دوم اندر طلب دوست.
-
تنديسهاى باغ ما
زندگى را از سر خواهند گرفت
پيكرههاى آپولون در باغچه ياسمن
دَم برخواهند كشيد.
در باغها، چه شيرين و مِهآلوده
هوس
بر لبهاى همسران
روشنى بلورين مىنشاند.
ا دیر رسیدم به پیغامت مونیکا جونم
کوشی پایه ام از نصف شب بیای مشاعره تا خود ظهر
-
درون معبد هستي
بشر در گوشه ي محراب خواهش هاي جان افروز
نشسته در پس سجاده ي صد نقش حسرت هاي هستي سوز
به دستش خوشه ي پر بار تسبيح تمناهاي رنگارنگ
نگاهي مي كند سوي خدا- از آرزو لبريز-
به زاري از ته دل يك "دلم مي خواست" مي گويد.
شب و روزش "دريغ" رفته و "اي كاش" آينده ست.
-
-
تا كوچه دومين پرنده تنها
راه دوري نيست!
كنج دنج كوچه مي نشينيم!
من برايت از تراكم تنهايي اين سالها مي گويم
و تو برايم از حضور ِ دوباره بوسه!
ديگر «كبوتر باز برده» صدايت نمي زنم!
بر ديوار ِ بلند كوچه مي نويسم,
«كبوتر با كبوتر، باز با باز»
باور ميكنم كه عاقبت ِ علاقه به خير است!
كف ِ دست ِ راستم را نشان فالگير ِ پير پُل گيشا مي دهم،
تا ببيند كه خط ِ عمرم قد كشيده است
و ديگر مرا از نزديكي نزول نفسهايم نترساند!
آنوقت، ما مي مانيم و تعبير ِ اين همه رؤيا!
ما مي مانيم و برآوردِ اين همه آرزو!
ما مي مانيم و آغوش ِ امن علاقه...
بيا و سرزده برگرد!
سلام فرانک نازم ... بزن بریم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]