-
مي خواهم بروم براي آيينه گريه كنم
گاهي كه صبح و ستاره به ديدنم مي آيند
و آسمان بنفش مي شود
يادم مي افتد كه چه نسبت محرمانه اي با كلمه دارم و ياد تو مي افتم كه هميشه حال مرا از آيينه مي پرسيدي
بعد از تو كسي بي ابهام از كنار باران عبور نمي كند
مثل تمام پنج شنبه هايي كه قد مي كشند و جمعه مي شوند
و من فكر مي كنم آخرين بوسه ات
روي كدام انگشتم بود
باز صدايت راه مي افتد و نام من پرنده مي شود
باز آيينه دست هايش را براي گريه هاي من تعبير مي كند
حالا تو هي بهانه بياور
كنار هميشه نيامدنت باران به لكنت مي افتد
و با بونه و بوسه سبز مي شود
چه قدر آواز ، كف گلويم
چه قدر قمري كف دستم
ديگر نبودنت را بهانه نمي گيرم
به جان همين چراغ ، مخاطب ، به جان همين شعله
ديگر نه بي قراري من و كلمه
و نه بي تفاوتي كسي كه تويي
اهميت دارد
نه لب بي تبسم دي ماه
نه سكوت بي روزن اين جمعه
فقط بگذار ببوسمت
نمي داني چه قدر آواز ، كف گلويم
و چه قدر قمري ، كف دستم
اگر دي ماه سيگار بخواهد تعارفش مي كنم
چون خواب ديده ام زمستان نوزاد آغوش من بزرگ مي شود
صداي ساز مي آيد
صداي انگشت هاي تو روي نت هاي سكوت
نمي داني چه قدر اضطراب پشت پلك هايم يخ زده
اصلا بگذار اعتراف كنم كه مي ترسم
هم از مرگ فنجان لب طلايي ام
هم از مرگ عنكبوت ماده
و هم از اين شب كه سرگيجه گرفته و هي مي چرخد
از همان وقتي كه سبز مي پوشم مي ترسم
از همان وقتي كه سبز مي نوشم مي ترسم
و ترس پشت پلك اين شمع شكل تو مي شود
و باز رؤياي خيس آمدنت و باز باران پشت هميشه ي آسمان
اصلا چه كسي گفته هفت آسمان بالاي سر من باشد ؟
اگر من آسمان نخواهم بايد پيش كدام خدا بروم ؟
به فرض كنار همين شب ديوانه
رو به پنجره بميرم
كدام آسمان كدام خدا سياه مي پوشد ؟
چه كسي مي پرسد چند سال قبل از مرگش مرده بود ؟
اما دلم مي خواهد
تو شب هفت مرا در آسمان هفتم بگيري
و رنگ چشم هايت لباس بپوشي
و دست هايت بوي ترانه و موسيقي بدهد
آيينه به خواب رفته است مخاطب
ديگر براي كه گريه كنم ؟
دوم دي ماه ، پنجم پنجره ، هفتم آسمان ، نهم آبان
اين روزها در تقويم هيچ خدايي ثبت نشده
فقط تو مي داني و من
بگذار ببوسمت
لب هايم پر از ستاره و دوستت دارم است
لب هايم پر از حروف اشاره ، حروف نام تو
حالا مرا ورق بزن ... دختر صفحه ي بعد سطر اول مي نشيند
آن قدر منتظر تا به سطر دوم بيايي بي بهانه ، بگويي دوستت دارم و نقطه
مرا ورق بزن
-
نه دود منی کز اتشم بگشایی
نه آتش من، که آتشم افزایی،
ای دود من و آتش من هر دو زتو
با دودت و آتش، ز چه رخ ننمایی؟
-
یک گل بهار نیست
صد گل بهار نیست
حتی هزار باغ پر از گل بهار نیست
وقتی
پرنده ها همه خونین بال
وقتی ترانه ها همه اشک آلود
وقتی ستاره ها همه خاموشند....
-
در شولاي مه پنهان، به خانه مي رسم گل كو نمي داند مرا ناگاه
در درگاه مي بيند به چشمش قطره
اشكي بر لبش لبخند، خواهد گفت:
بيابان را سراسر مه گرفته است... با خود فكر مي كردم كه مه، گر
همچنان تا صبح مي پائيد مردان جسور از
خفيه گاه خود به ديدار عزيزان باز مي گشتند
----------
اواتارووو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
در جستجوی نا کجا آبادها یم
چشمان تو تنها دلیل قاصدک بود!
سوزی وجودم سالهای سال سوزاند
ـ سوزی که تنها در نوای نی لبک بود ـ
از دستها ، از چشمها بیزار بودم؛
وقتی که دستان صداقت بی نمک بود
حالا هزاران سال بعد از چشمهایت؛
پی میبرم در هر نگاهت صورتک بود!
به نظرت عوضش کنم یا نه ؟
-
در بنفشه زار چشم تو
برگ هاي زرد و نيلي و بنفش
عطر هاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي نا شنيده ساز مي كنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
-
از لای برگهای زمان ريز ريز ريز
تف شو به زندگی خودت احمق عزيز
انبوه مرگهای مرتب بدون درد
انبوه زخمهای گرانقيمت تميز
دارند می برند تو را نعش نعش با
اسبان پير و خسته و شمشيرهای تيز
بعدش کنار می روی از هستی خودت
در تکه های کاغذ خونی روی ميز:
من...دوست...عاشق...من از اول...من عاشق
...و واژه واژه می خوری از دست مرد ليز
اقدام کن به مرگ خودت (زندگی نو)
حالا! و تکه تکه خودت را به هم بريز
← تبديل می شويم به اجساد رو به رشد
تبديل می شويم به يک نامه ی عََََََََََََََََََََََََ ََََََََََََََََََریض
بد نیست خانومی اما خب قبلی فکر کنم خوشمل تر از این بود ... به نظرم ببین احساسه خودت چه طوره نسبت بهش :بوسه کوچولو:
فرانک آخرین شعری که نوشتیو کاملشو برام پی ام می کنی؟
-
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کین باقی عمر را بها پیدا نیست
بذار یکی دیگه را امتحان کنم
-
و تو!
- دختر بي بازگشت ِ گريه ها! -
از ياد نبر كه ساده نويسي،
هميشه نشان ساده دلي نيست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهي گريه ها در دفترم مي نويسم:
« باز مي گردي»
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباه ِ مشترك ِ تمام شاعران ِ اين است،
كه پيشگويان خوبي نيستند!?
-----------
این باحاله
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شبیه خودتم هست بلائه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
ديگر مسافران گرامي سفر بخير
بر صندلي نشسته بخوابيد تا پگاه !
حالا غروب آمده پرواز مي کند
دلفين مهربان سپيد از فرودگاه
هر چی منتظر شدم شعرتا تصحیح نکردی عزیزم منم با همین ادامه دادم دیگه
پس قیافه ام لو رفت :laughing: :laughing: