ما زنده ایم چون بیداریم
ما زنده ایم چون می خوابیم
و رستگار و سعادتمندیم
زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم
خوشبختیم زیرا هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
Printable View
ما زنده ایم چون بیداریم
ما زنده ایم چون می خوابیم
و رستگار و سعادتمندیم
زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم
خوشبختیم زیرا هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
تو اي كه قصه ي عشقي و عاشقانه ترين
براي زندگيم اين تو اي ، بهانه ترين
صداي حنجره ي مرغ عشق ام و هر بار
براي خواندن لحن تو اي ترانه ترين
نسخ وتعلیق من از سرمشقیست
که مرا حک شده بر پیشانیست
قصه عشق بپرس از مجنون
که غم بی سر وبی سامانیست
تن خسته که من نه بیشمارت بوسم
دل رنجه که من نه خسته وارت بوسم
ای کاش دل و تنم چنان بود به کار
تا هر نفسی هزار بارت بوسم
میسرایم ولی چاره ای نیست
من تو را دوست دارم وجودم
می میرم صد بار پس مرگ تنم
می گرید باز هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم!
ما راز غمت به کس نگوییم اگر
بوی جگر سوخته رسوا نکنند
در صميميت سيال فضا خش خشي مي شنوي
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟ ؟
تنمُ طعمهي کوسه ميکنم براي تو !
توي نينيِ نگاهت يه ستاره روشنه !
پريِ کوچيکِ من ! حرفي بزن چشماتُ واکن !
من صداتُ ميشناسم ، تنها يه بار منُ صدا کن !
نادان ترسد کجا چه اش باشد کم
وآنگه ز کم و کاست درافتد درغم
دانا ترسد که اندر این معرکه کی
نادان بیفزایدش به سرباری هم.