دلتنگـے من تمامــ نمـےشود
همین کــ ِ فکر کنمــ
من و تو
دو نفریمــ ..
دلتنگتر مـےشومــ براے تو
عباس معروفـے
Printable View
دلتنگـے من تمامــ نمـےشود
همین کــ ِ فکر کنمــ
من و تو
دو نفریمــ ..
دلتنگتر مـےشومــ براے تو
عباس معروفـے
پس از توفان
پس از تندر
پس از باران،
گل آرامش آوازی به رنگ چشمان روشنت دارد
نسیمی کز فراز باغ می آید،
چه خوش بوی تنت دارد
من اینک در خیال خویش،
خواب خوب می بینم
...
تو می آیی و از باغ تنت صد بوسه می چینم!
میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو
لنگری ست-
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند.
این بار تو بگو که
دوستت دارم
نترس..........
من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید
در فراسوي زمان به دنبال تو گشتم
اما تو را نيافتم
تو رفته بودي
بي انكه بگويي
تو تنها رفتي
و من تنها ماندم
در تنهايي ام
سكوت را ميهمان كرده
اما
تو را نيافتم
در جنگل عشق
درختان سر به فلك كشيده را ديده
اما تو را نيافتم
در كنار امواج دريا نشستم
اب زلال و پاك بود
اما تو نبودي
در جاده ي بي كسي
به دور دستها خيره شده
تا شايد گم شده ام را بيابم
اما باز هم تو را نيافتم
به اسمان نگريستم
ستاره تو را نيافتم
تو رفته بودي
و مرا تنها
در بيهوته اي رها كرده بودي
من تنها شده بودم
بي هيچ واژه اي
بي هيچ رازي
پر می کشــــد دل در هوایش
وقتیکه دلتنگــــــــــم بــرایش
درخاطراتم چون نسیمی است
رقص دل انگیـــــــز صدایش
بر جـــاده های باد باقی است
چـــون قاصدکهــــــا ردّ پایش
می بینمش آه این خود اوست
کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ...
اشک ....
فاصله ....
بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻡ... ﺍﻓﺴﻮﺱ... يادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم
چه نا برابر است ، جنگ ِ من و تو
قبول ندارم
به جنگ آمده ای و تیغ عشق آوردی
حساب نکردی که من
به جز تو
هیچ ندارم ؟
تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست
محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست
از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت
كه در اين وصف زبان دگري گويا نيست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست كه در قولي از آن ما نيست
تو چه رازي كه بهر شيوه تو را مي جويم
تازه مي يابم و بازت اثري پيدا نيست
شب كه آرام تر از پلك تو را مي بندم
در دلم طاقت ديدار تو تا فردا نيست
اين كه پيوست به هر رود كه دريا باشد
از تو گر موج نگيرد به خدا دريا نيست
من نه آنم كه به توصيف خطا بنشينم
اين تو هستي كه سزاوار تو باز اينها نيست