تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
Printable View
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو، مرا ببخش، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم، دوباره، تا خدا خداست
دوباره....
... تا خدا خداست
تا خدا خداست... تا خدا خداست... تا خدا خداست...
خواهش می کنم سایه جون
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
اي مهرباني تو
آبادي آفرين تر از آب
از خاك من
اي ابر! اي ترانه پاي اجاق ها
همراه ساز قليان شب هاي خستگي
شب هاي انتظارم
تا صبح پاي پنجره ماندن
خواندن
تا صبح سوي دورترين پاره ابر
اي ابر مهرباني ! اي مهربانترين ابر
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
دلي چون لاله بي داغ غمت نيست
بر اين دل هم نشان بگذار و بگذر
مرابا يك جهان اندوه جانسوز
تو اي نامهربان بگذار و بگذر
دوچشمي را كه مفتون رخت بود
كنون گوهرفشان بگذار و بگذر
رفتی تو و بی تو ذوقِ می نوشی نیست
کاریم به جز سکوت و خاموشی نیست
دانی تو و عالمی سراسر دانند
گر از تو خموشم از فراموشی نیست.
تو مپندار از اين در به ملامت بروم
دلم اينجاست بده تا به سلامت بروم
...
می گریم بی تو همچو بیمار به تب
می خندم با یاد تو چه روز و جه شب
باران و گل است و من بهاری دارم
با فکر تو در این همه طوفان تعب
بگشا بند قبا تا بگشاید بند دلم
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود