نه راحت از فلك جويم نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسي چه مي خواهي ؟ ترا خواهم ترا خواهم
نمي خواهم كه با سردي چو گل خندم ز بي دردي
دلي چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
Printable View
نه راحت از فلك جويم نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسي چه مي خواهي ؟ ترا خواهم ترا خواهم
نمي خواهم كه با سردي چو گل خندم ز بي دردي
دلي چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب
سلام
اقايBamshad ممنون از شعرهايي كه گفتين
ولي اينو به ياد داشته باشيد كه اينجا تاپیک مشاعره هستش
ممنون میشم اگه رعایت کنید ...
ــــــــــــ
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رخت این خسته رنجور نماندست
تو کدام زاویه از دانایی هلالِ نازک ماه را رویت کرده ای
که حالا هی با کنایه به خواب باغچه و سکوت کوچه می گویی :
ترس از صدایِ رعد و برق ، پشت کردن به نگاه خیس باران است .
که دل گرفته گی از غروب خورشيد ، غفلت از آینده یِ طلوع صبحِ فرداست .
بگویم : من یکی مردودِ امتحان ِ دشوار ِ ابر ِ دل گرفته و
سوادِ آسمان ِ بی ستاره ام .
من کودن ِ شمارش ِ یک تا هزارِ از بی خوابی برای ِ عبورِ ترانه ام .
که من فقط رازِ گشودن پیراهن ِ علاقه را به یاد دارم ، همین .
....
نسازم خنجري نيشش ز فولاد
نزنم بر ديده تا دل گرده آزاد
سلام ال پاچينو عزيز .. خوشحالم دوبا ميبينمتون . 7 روز ديگه آموزشي من تموم ميشه . احتمالا اونوقت ديگه بيشتر ميتونم بيام .نقل قول:
نوشته شده توسط Alipacino
=========
دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
=========
نينيش جون شما بن كل ! شعر ها رو عوض ميكني ؟!ّ
يه پي سي ورلد دارم شاه نداره
فرومي داره ماه نداره
دوش از زلف سيه يار گره وا مي كرد
رنگ انگشت خود از خون دل ما مي كرد
چون برخ آن بت طناز فكندي گيسو
روز عشاق سيه چون شب يلدا مي كرد
دل از يوسف بري مجنون فريبي كوهكن سوزي
زليخا طلعتي ليلي وشي شيرين سخن گويي
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب مي سوختم پروانه وار
پاي آن سرو روان اشك رواني داشتم