دياري كه در آن نيست كسي يار كسي .............يارب ايكاش نيفتد به كسي كار كسي
Printable View
دياري كه در آن نيست كسي يار كسي .............يارب ايكاش نيفتد به كسي كار كسي
یک عمر باید بسازم با تنهایی و حسرت ----- عاشق همیشه تنهاست این رسم روزگار است
نمیروم قدمی راه بی اشارهی دل .................که خضر راه نجات است استخارهی دل
علاج کودک بدخو ز دایه میآید ...............کجاست عشق، که در ماندهام به چارهی دل
دهیم کام فقیران و تلخ کامان را............... که تا به هر دو جهان شاد و کامران باشیم
لب بر لب کوزه بردم از غایت آز
تا زو طلبم واسطه عمر دراز
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می خور که بدین جهان نمی آیی باز
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسیم گل چو دل اندر پی هوای توست
تنگی می لعل خواهم و دیوانی
سد رمقی خواهد و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوش تر بود آن ز ملکت سلطانی
تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است ...........بر ما ره آمد شد بستان نتوان بست
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
و بگو ماهی ها حو ضشان بی آب است
تو از خواری همی نالی نمیبینی عنایتها ........... مخواه از حق عنایتها و یا کم کن شکایتها