-
قیافه های غم زده
آدمک های پر زده
چشماشون از عشق کور شده
نمیدونن چه ها شده
بازم شکسته قلباشون
از دست یك بی معرفت
کسی که ذره ای نداره
توو وجودش درک و فهم
نمی فهمه که من واسش می خونم
نمی فهمه که من به پاش می مونم
نمی فهمه که من عاشق شدم
نمی فهمه که قلبم واسه اونه
نمی تونه تنها بمونه
نمیشه از عشق بی تو بخونه
کاش میشد دوباره چشماشو ببینم
چشماشو ببینم
کاش میشد دوباره دستاشو بگیرم
کاش می فهمید که بدون اون میمیرم
نمی فهمه که من واسش می خونم
نمی فهمه که من به پاش می مونم
نمی فهمه که من عاشق شدم
نمی فهمه که قلبم واسه اونه
نمی تونه تنها بمونه
نمیشه از عشق بی تو بخونه
-
عشق، هر جا رو كند آنجا خوش است.
گر به دریا افكند دریا خوش است.
گر بسوزاند در آتش، دلكش است.
ای خوشا آن دل، كه در این آتش است.
تا ببینی عشق را آیینه*وار
آتشی از جان خاموشت برآر!
هر چه می*خواهی، به دنیا در نگر
دشمنی از خود نداری سخت*تر!
عشق پیروزت كند بر خویشتن
عشق آتش می*زند در ما و من.
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو، خورشیدوار.
عشق هستی*زا و روح*افزا بود
هر چه فرمان می*دهد زیبا بود.
-
از فکر و خیال دلبرکم
خواب در چشم ترم می شکند...
-
بعد از این خوب و بدش باشد پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان
این وآن هیچ مهم نیست که چه فکری بکنند
غم نداریم بزرگ است خدای خودمان
بی خیال همه با فلسفه شان خوش باشند
خودمان آیینه هستیم برای خودمان
ما دو رودیم که حالا سره دریا داریم
دو مسافر همه در آب و هوای خودمان
احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره های خودمان
درد اگر هست برای دل هم میگوییم
در وجود خودمان هست دوای خودمان
دوست داریم که نفهمند.. بیا بعد از این
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
-
آنکه سوگند من و توبه ام بشکست
کجاست!؟.....
....
..
.
-
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشانکرده بیدِ وحشیِ باران
یا نه! دریاییست گویی، واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو میبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شب های وحشت را
تواند شُست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمه ها خشکند
روشنی ها محو در تاریکیِ دلتنگ
هم چنان که نام ها در ننگ
هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
آهْ باران! ای امید جان بیداران
بر پلیدیها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
-
دارم حست می کنم لحظه لحظه با منی
تو تموم لحظه هام تو هوام پر میزنی
این چه احساسیه که واسه من مقدسی
تا دلم تورو میخواد تو به دادم می رسی
-
حاصل عشق مترسک به کلاغ ، مرگ یک مزرعه است....
-
گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حـــــالم
حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم
-
بوی باران می دهد باز ، لحظه های خداحافظي
سلام بده به شب ، به خواب ، دم دمای خداحافظي
دست هایت را موقع رفتنم خوب نگاه کن
ببین چقدر پاک و روشن هستند برای خداحافظي!
سایه های شور سایه افکندند و باعث جداییم میشنود...
تا یک ماه خدانگهدار...
General Mehran - P30 World
90/3/1
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]