نويسنده : رضا خداداديتاجگذاري واعظي در كاخ سعدآباد
از افطار گذشته اما از استقلاليها خبر نيست. قريب و ايرواني به جامانده از نسلهاي قبل مديريت در استقلال بدون حضور ميزبانها روزه را باز كردند. آنها سوژه جذابي براي عكاسها نيستند تا بالاخره صاحبان مجلس از راه ميرسند. واعظي آشتياني به نشانه احترام جلوي در منتظر زريبافان و دانشجو مانده. انصاري هم آنها را همراهي ميكند. آنها خيلي زود از محل استقرارشان ميز قريب و ايرواني را رصد ميكنند و بالاخره جمع مديران آبي دور يك ميز جمع ميشود. سالن تنها متعلق به استقلاليها نيست مشتري ميزهاي ديگر با تعجب به مردان صاحبنام ميز مجاور نگاه ميكند و شايد كمتر كسي از آنها دليل اين گردهمايي را بداند.
شوخيهاي مردان ديپلماتيك و ورزشي هم در نوع خودش جالب است. واعظي رو به ديگران به دانشجو اشاره ميكند و ميگويد: «ايشان رييس هيات مديره هستند من از اين ميترسم.»
اميدوار رضايي و ديگران ريز ميخندند. از فتحا...زاده خبري نيست. نبايد هم باشد حكمش را زدند زير بغلش و ردش كردند رفت. چه توقعي ميتوان از او داشت كه با اين سبك از بركناري شاد و شنگول در جلسه توديع خود شركت كند.
برادر بزرگتر دانشجو يعني استاندار تهران هم ميرسد هنوز سر ميز ننشسته كه او هم وارد شوخيها ميشود:«اين سريال داداشي رو شبها ميبينيد. ما هم مثل اون هستيم و به عنوان برادر بزرگتر احتراممان واجب است.»
بعد از افطار و در فاصله رسيدن به شام يك پيادهروي كوتاه در دستور كار قرار دارد. در اين فاصله قلعهنويي هم رسيده. البته او زياد دم پرمديران حاضر نميشود و همراه همراهان هميشگي كه هميشه در سايه او هستند روي تخت ديگري جلوس ميكند. فاصله در شمالي كاخ سعدآباد تا كاخ ملت فرصت خوبي براي خبرنگارهاست كه مصاحبه بگيرند. جالبترين نقل قول در اين فاصله مربوط به زريبافان است كه گفته: « به اين كادر مديريت هم تا فصل بعد مهلت ميدهد.» يعني يك مدير كمتر از يك مربي زمان دارد.
سالن سينماي كاخ ملت محل معارفه رسمي است. واعظي آشتياني مثل صاحبان عزا(!) جلوي در مجلس ايستاده و به همه خوشامد ميگويد. زريبافان كه زودتر از بقيه رسيده تلفني از ديگران سراغ ميگيرد:« آقا ميهمان دعوت ميكنيد و خودتان نميآييد »
اولين برنامه شنيدن سرود است. همه سرپا بلند ميشوند اما از سرود خبري نيست. تامل پنج دقيقهاي هم فايده ندارد. دستگاههاي سالن مربوط به همان دوران طاغوت است و سي دي را پلي نميكند. اميري، معاون اجرايي باشگاه كه به خاطر سابقه همكاري با خانم عشرت شايق كه اين روزها مدير كاخ موزه سعد آباد است اين سالن را هماهنگ كرده خيلي زود توپ را به زمين روابط عمومي از همه جا بي خبر مياندازد تا از خودش سلب مسووليت كرده باشد. بالاخره همه رضايت ميدهند و مينشينند و مراسم بدون سرود شروع ميشود. يك نفر از پشت صحنه خودش را يواشكي به دانشجو ميرساند و از او امضا ميگيرد بعدا معلوم ميشود اين همان حكم آقاي مديرعامل است كه تازه يادشان افتاده امضايش را بگيرند.
سخنرانها هر كدام با اين جمله كه اهل سخنراني نيستند شروع ميكنند و دقايق زيادي از فاكتورهاي موفقيت و بزرگي استقلال ميگويند و اينكه چه كارهايي نكردند و چهها كه خواهند كرد و بالاخره صف طويل آقايان كه روي صحنه ميروند و حكم مديرعاملي را تقديم واعظي آشتياني ميكنند.