چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
Printable View
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
تا امان يابد به مكرم جانتان
ماند اين ميراث فرزندانتان
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم / دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد / تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم
نیستم از روان ها بر حذرم ز جان ها / جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم
ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت
بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت
ای جان و روشنایی به زین همی بباید
تو برکناری از ما، ما در میان کارت
با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی
یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت
گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد
یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت
انوری
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!:40:
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است ............ رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو ............. گردی و نسیمی و غباری و دمی است
عمر خيام نيشابوري
.
.
.
.
تا مگر همچو صبا باز به كوي تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله ي شبگير نبود
دوش آن غم دل که مینهفتم
باد سحرش ببرد سرپوش
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت خواهد از دوش
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آنكه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد