تو را با غير ميبينم صدايم در نمي آيد
دلم ميسوزدو كاري زدستم بر نمي آيد
تو را با غير ميبينم صدايم در نمي آيد
دلم ميسوزدو كاري زدستم بر نمي آيد
پروانه دل من...
در تاری افتاده استـــــ که عنکبوتش سیر استـــــ...
نه میتواند پرواز کند...
و نه بمیرد...
دلم مي خوست بهانه اي باشي براي فراموش كردن همه چيز...
اما حالا دلم مي خواهد بهانه اي باشد براي فراموش كردن تو ...
افسون توام
مجنون توام
اين عاشقي رو مديون توام
اقفال توام
دنبال توام
اگه بخواي نخواي من مال توام
لبت صريح ترين آيه ي شکوفائي ست
و چشمهايت شعر سياه گويائي ست
چه چيز داري باخويشتن که ديدارت
چو قله هاي مه آلود محو و رويائي ست
چگونه وصف کنم هيئت نجيب ترا
که در کمال ظرافت کمال ِ والا ئي ست
تو از معابد مشرق زمين عظيم تري
کنون شکوه تو و بهت من تماشائي ست
در آسمانه ي در ياي ديدگان تو شرم
شکوهمند تر از مر غکان در يائي ست
شميم وحشي گيسوي کوليت نازم
که خوابناک تر از عطر هاي صحرائي ست
مجال بوسه به لب هاي خويشتن بدهيم
که اين بليغ ترين مبحث شناسائي ست
پناه غربت غمناک دستهائي باش
که دردناک ترين ساقه هاي تنهائي ست .
انکه تاج سرمن خاک کف پاییش بود
پادشاهی کنم گر به سرم باز اید
هيچ وقت
خياط خوبی نخواهی شد
ببين باز هم دلم را تنگ کرده ای...
منبع: وبلاگ چريك پير
http://oldchirik.blogfa.com/
خدایا کمکم کن تا آه نکشم برای کسانی که دلم را شکستند...
وصبرم ده تا فراموش کنم آنچه را که با من کردند...
و امیدم ده تا باز به سوی تو برگردم...
آرامـــــــ در ساحل دریا نشسته ایـــــ
دل به دریا بزن
تا بفهمی چرا طوفانــــــی ام