لتر من : این چیه پوشیدی؟چرا اینجوری لباس پوشیدی؟
لیدی گاگا: هیچی من خیلی از ژاکت خوشم میاد برای همین تصمیم گرفتم غیر از ژاکتم چیزی نپوشم...
:31:
late show with david letterman
Printable View
لتر من : این چیه پوشیدی؟چرا اینجوری لباس پوشیدی؟
لیدی گاگا: هیچی من خیلی از ژاکت خوشم میاد برای همین تصمیم گرفتم غیر از ژاکتم چیزی نپوشم...
:31:
late show with david letterman
یه دیالوگ که دیشب از پاورچین یادم اومد ... : دی
داونه و فرهاد در شرکت پشت میز نشستن ... داونه داره صفحهی استخدام نیازمندیها رو میخونه ...
- سری دوز و زیگزال دوز خانم کار در منزل .... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(چشم غره ی فرهاد )
- خیلی خوب بید [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- تو سری دوزی ؟
- نه
- زیگزال دوزی؟
- نه
- خانومی ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- نه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- پس چرا میخونی اینو الان ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(با تشکر از هیوا Miss Artemis بابت ذکر دیالوگ دقیق)
یه زمانی آدم باید بجنگه، زمانی هم هست که باید شعر بخونه، الان موقع شعر خوندنه، بخون آنتونیوس...
Spartacus
سریال نوروزی مرد هزار چهره
پدر مهران مدیری (بعد از اینکه یکی از فالهای حافظش اشتباه از آب در اومد): این حافظ دیگه جدیدا خوب کار نمیکنه باید برم تو کار سعدی و اینا !
(تو این صحنه موسیقی خیلی دلنشینی هم در حال پخش بود)
همسر ابراهیم: مالک اشعار مادرم، مردی خنده رو بود در حالی که غمی بزرگ در سینه داشت...
ابراهیم: مالک مرد بزرگی بود، راحله. عشق به علی مالک را مالک کرد... او خوشرویی را از علی آموخته بود.. حتی وقتی در خلزوم پای در رکاب لرزاند وجگرش به زهر پسر عاص تکه تکه شد تبسم به لب داشت و ذکر علی علی میخاند...
....
مختارنامه ، قسمت 21
قهوه تلخ قسمت (؟)
وقتی که مستشار داشت با مامورها بحث میکرد بعد بلوتوث اومد با چرب زیونی مسئله رو حل کرد
بلوتوث (با همون لحن فیلمهای هندی!) : دیدی مستشار ؟! چگونه با علت برخورد میکنند ، نــــــــــه با معلول؟؟؟؟!!!
تریسی: شما چه دینی دارید؟
لیز: کلا من هر چی "اپرا (وینفری)" بگه گوش می دم.
30rock
همه حساس شدن روي نيما براي حرف زدن درباره ي سلامت رواني جامعه : دي
نيما افشار _ آخه من حرفي نزدم ... من فقط درباره ي مسائل زناشويي حرف زدم ! : دي
پدر نيما_ اگه يه دفعه ديگه جلو مادرت ازين حرفاي مستهجن بزني من ميدونم و تو : دي
ساختمان پزشكان
یه دیالوگ از قهوه تلخ میخواستم بنویسم اینجا!
هنوز هم دو دل هستم که میتونید حس کنید جمله رو یا نه اما به هر حال! : دی
نیما : نازخاتون!
شما نمیدونی!
من سوار یه وسیله ای میشدم که پرواز میکرد!
بهش میگفتن هواپیما ...
من یه MP3 Player داشتن چقد گیگ رم داشت!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[مکثی میکنه و با حالت خاصی میگه :]
من! ... پاستیل خوردم!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابا اتی در قهوهی تلخ:
این بود آرمانهای ما؟! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مادر نيما_ تو فاميل ما مد شده همه ي دكتر ها با مريض هاشون ازدواج ميكنند ! :دي
پدر نيما _ خانوم شانس آورديم تو فاميل دامپزشك نداريم : دي
ساختمان پزشكان
یک دیالوگ زیبا و احساسی از سریال توطئه ی فامیلی
زیباییش چند برابر میشه وقتی اونو امیر جعفری میگه... سرشو میندازه پایین، انگار شرمش میاد... چشم هاش بدون گریه هم غمناکه...
+ شهاب خوابید؟
- ها.
+ طفلک، بچه م شام درست درمونیم نخورد...
دلش پیتزا میخاست...
خیلی سخته که بچت یه چیزی بخاد و . . .
(جمله ش همینجوری ناتمام بود)
پ ن:
سریالش که همچین تحفه ای نیست؛ اما به خاطر امیر جعفری عزیز، دیدنش خالی از لطف نیست.
چه جنگ نفس گیری بود این جنگ کازرون.....
دایی جان ناپلئون - ناصر تقوایی
سیاوش خیرابی (بهرام): میتونی بفهمی شبا با بغض خوابیدن و صبحا با گریه بیدار شدن چه دردی داره؟!
... ترانه مادری...
woman : thank you so much،i'm gonna get you a gift or something...
house : sometimes the best gift is the gift of never seeing you again.
House MD
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مارلن دیتریش با مرحوم آقای بزرگ آبگوشت بزباش خورد...
دایی جان ناپلئون - ناصر تقوایی
پ.ن:چقدر این سریال دیالوگ خاطره انگیز داره:40:
خانوم شيرزاد_ ببخشيد اينجا دستشويي مردونس؟! : دي
نيما_ نه خانوم !!
خانوم شيرزاد_ آخه شما مگه نگفتي دستشويي زنونه نيست؟!
نيما_ خب ... چرا...چطور؟
خانوم شيرزاد_خب اگه جايي دستشويي زنونه نباشه ... حتما دستشويي مردونس ديگه :31:
نيما_ چه ربطي داره خانوم؟!
خانوم شيرزاد_ همونطور كه هر كسي اگه زن نباشه ... حتما مرد هستش :31:
ساختمان پزشكان
House : you dont have to lie to me،we're not married....
House MD
هوس : لازم نیست به من دروغ بگی ، ما زنو شوهر نیستیم....
شمعی در باد
بعد از اینکه پدر فوت میکنه :دی و برادر بزرگتر فرزین ( حسام ) برای مراسم 40ام اومده ایران
حسام : میدونی چرا همیشه از نور فرار میکنی
چرا همیشه اون عینک به چشمته ؟
واسه اینکه فک میکنی اون قرصا مردمک چشمتو گشاد کرده
حتی یه لکه نور هم چشمتو میزنه
ولی مسئله این نیست مسئله چیز دیگه ایه
تو نور نمیری که خودتو نبینی نبینی به چه ریخت و قیافه ای در اومدی
مثل خفاش از نور فرار نمیکنی بدتر از اون بدتر از اون داری از خودت فرار میکنی
بهرام رادان ( فرزین ) : { دست میزنی جلو صورت برادرش } سخنرانیه شما تموم شد بنده ام براتون کف زدم خداحافظ
حسام : واقعا برات متاسفم
فرزین : متاسفی ؟
آقای دکتر که با دلارهای 7تومن که بابا گرگر واست میفرستاد شدی دکتر و به قصد خدمت به جامعه بشری از سایز سینه و باسن خلق الله و کوچیک و بزرگ میکنی من واسه حرفات یه ذره که زیاده سهله نصف ذره هم ارزش قائل نیستم شما هم بهتره به جای نصیحت این خفاش حقیر برگردین به ولایتتون کازینوای لاس وگاس منتظر شمان مریض هاتون خیلی نگرانن میخوان بهشون کمک کنین تازه ژاپنیا و چینیای بدبخت میخوان که چشمشونو وا کنید که بعدش با یه رنگ مو بشن آدم هزاره سوم
حسام : خیلی بچه ای فرزین داری مغلطه میکنی
فرزین : مغلطه میکنم پس هستم ، زیر بمب و موشکش بودم پس هستم ، اختلاف ، جدایی ، زمین گیر شدن بابا ، چاپ نشدن کتاباش اینارو من دیدم من دیدم پس هستم چون هستم باید حرف بزنم
حسام : خیلیا موقعیت تورو داشتن ولی حالا مثل تو نیستن
فرزین : کودنن نمیفهمن حساسیتشون کمه چون شعورشو ندارن
حسام : حق نداری به مردم توهین کنی
فرزین : اِاِاِ نمیدونستم دکترای حقوقم داری وکیل وسیع مردمی یا مدعی العموم
یکمی زیاد شد :دی
دیالوگی که توی خیلی از فیلم ها هست:به اعصابت مسلط باش!
مارشال داره بهترین همبرگری رو که خورده برای رابین توصیف میکنه...
فقط يه همبرگره؟فقط يه همبرگره رابين؟...خيلي بيشتر از يه همبرگره...منظورم اينه ... توي اولين گاز...اوه، چه بهشتيه اولين گاز...نون، مثل سينه ي كنجد زده ي يه فرشته که به آرامي توي سس كچاپ و خردل خوابيده،با طعمي آميخته به چاشني هاي گمراه كننده... و بعد...يه خيارشور ...خيارشور كوچيك بازيگوش و بعد يه برش گوجه... يك برگ كاهو و يه تيكه گوشت... بسيار دلپذير...توي دهانت مي چرخه تكه تكه ميشه و دوباره مثل يه موسيقي بسيار لذت بخش از شيريني و لذيذي مخلوط ميشه... بسيار لذت بخش...اين يه ساندويچ محض از گوشت سرخ شده و نون تست نيست رابين ، اين خداست كه به شكل غذا با ما حرف ميزنه...
:31:
HIMYM
مدرسه مادربزرگ ها :
این دیالوگ رو من از بچگی یادمه هنوز ... ولی امروز که از شبکه تهران دیدم واسم دوباره زنده شد :
- خانوم معلم رو به پسته خانوم : خب پسته خانوم ... شما یه کلمه با " الف" بگو !
- پسته خانوم : خانوم اجازه ... خانوم ما بگیم ؟ خانوم کلمه با حرف الف ... خانوم .... خانوم .... آهان ! خانوم اجازه " علف " !
- کافیه خانوم همکلاسیه پسته خانوم : آره علف .... درسته علف !
- خانوم معلم : نه .... علف با " ع " .... با " اَ " بگو پسته خانوم !
- پسته خانوم : خانوم اجازه .... خانوم " عر عر اسب " ! : دی
- کافیه خانوم : آره درسته ... عر عر اسب ! درسته !
- خانم معلم : نه .... غلطه ! اشتباهه !
- پسته خانوم با حالت بغض و گریه همیشگیش : غلطه خانوم ؟ ... میدونستم ... میدونستم من هیچ وقت سواد دار نمیشم !
یادش به خیر ...
Californication - Season 4محتوای مخفی: دایلوگ به انگلیسی
هنک : چه جوری کارمون به اینجا کشید ؟
کارن : نمی دونم اما مطمئنم تقصیر توئه
هنک : بدون شک ، من الان تمام سرزنش ها رو برای همه چی می پذیرم : اتشفشان ها ، زمین لرزه ها ، نشت های نفت ، استروید موسیقی رپ .... همه اش تقصیر منه
کارن : تو منو گول می زدی می دونی ؟ گولم می زدی ، صدای زنگ در رو که می شنیدم به سمت در می دویدم. با خودم فکر می کردم " من حتی از این ادم خوشم نمی یاد ، این فقط یه خوشگذرونی احمقانه است." بعد من در رو باز می کردم و همه ی اون خیالات ناپدید می شد ( از بین می رفت ) ، چون لبخندت رو می دیدم و فنا می شدم. من به اون لبخند تکیه می کردم.
هنک : اون پسر خوبی بود، اون لبخند. من دیگه خیلی اون رو این دور ورا نمی بینم. دلم براش تنگ شده
کارن : عجیبه ، خیلی زود تغییر کرد . زمانی اینده ام بودی اما بعد مایه عذاب ام ....
هنک : چه خوب ....
کارن : حالا دیگه تقریباً گذشته ام هستی
هنک : تقریباً
Dean Winchester : I'm not gonna die in a hospital where the nurses aren't even hot.
من در بیمارستانی که پرستاراش جذاب نباشند نمیمیرم :31:
فقط اینه که اگه یه لحظه وایسی و
و با خودت فکر کنی که شروع دوباره چقدر سخته
خودت رو مجبور می کنی که ...
. نخوای ادامه اش بدی
. ولی او آرزو هميشه هست
... و تا وقتی که بهش نرسي ، همیشه
ناتمام هست.
تد موزبی , HMYM
سایمون و بچه ها میخوان شب برن بار سایمون میترسه بخاطر زیر سن قانونی بودنش بهش سرویس ندن و جلوی دختر آرزوهاش ضایع شه...Will : She might not get served.
Simon : Girls always get served.As soon as they get tit*s, they get served.And fit(British for hot) girls like her definitely always get served.
Simon : If we don't get served, I'll be humiliated in front of the girl I've lusted after since she was eight.
Neil : You fancy eight-year-olds?!
Simon : No, Neil...Our families are friends,we were both eight.
Neil : You still fancied an eight-year-old.
Will'mom : He seems nice.
Will : He's the school psycho who just threatened to kill me.
Will'mom : I'm glad you're making friends.
Will : Do mums ever listen?
The Inbetweeners S01E01 First Day
سایمون و ویل رفتن خونه کارلی،سایمون برای اینکه باهاش در مورد احساسش حرف بزنه و ویل برای اینکه تا او نا دارن با هم حرف میزنن مراقب برادر کوچیک کارلی باشه البته این دوتا قبل از رفتن سگ مست کردن چون جی به سایمون میگه اینجوری بهتر میتونی رو کارلی تاثیر بزاره...
برادر کارلی 7 سالشه و نشسته با ویل تلوزیون نگاه میکنه ...
Will : Oops! There goes the tallest building in London. That'll be a few thousand dead.
+ : My mum and dad are in London tonight. Would they be killed?
Will : Oh, yes.
Not only killed but obliterated.Merely a scorched shadow. on the pavement. Dust.
+ : So they are dead forever?
Will : Yep, dead forever.
+ : My mummy! My daddy!
Will : No. Shh.
+ : Mummy! Mummy!
The Inbetweeners S01E02 Bunk Off
Simon : I'm not gonna risk our necks for some random girls.
Jay : Well, I'd give a left bollock for 'em.So get a fu**ing move on.
با این دو قسمت اندازه یه ماهم خندیدم...
Simon : I thought she was seeing someone in our year.
Jay : Yeah, I heard she was seeing Donovan.
Neil : No, who is it?
Simon : Is it Donovan, Neil? Because he's a nutter and we should warn Will.
Neil : It's someone.
Jay : Is it Donovan?
Neil : I can't think.
Simon : Donovan?
Neil : Let me think.
Jay : Donovan?
Neil : That guy...
Simon : Donovan.
Neil : What's his name?
Jay : Was it Donovan, Neil?
Neil : I'm trying to think who it was.
داناوان میاد از جلوشون رد میشه....Oh, yeah, it was Donovan.
Chase : I Hate This Kid
House : I Like This Kid
Chase : You Haven't Met Him
House : You Hate Him What Else I Need to Know?
House
شاید تکراری باشه!
ولی من خیلی این جملشو دوست دارم :40:
You're Going To Tell Me What I Want To Know , It's Just A Matter Of How Much You Want It To Hurt!
Jack Bauer:40:
wilson:هاوس از چی عصبانی هستی؟خودت خالی کن...حس بهتری بهت دست میده
هاوس بعد اینکه با ماشین رفت تو خونه ی کادی و وقتی اومد بیرون گفت:آره درست گفتی...حالا حس خیلی بهتری دارم...
House : Anybody can hate humanity after getting shot.
Takes a big man to hate it before...
هاوس : هر کسی میتونه بعد از اینکه بهش شلیک کردن از آدما متنفر شه.
فقط یه مرد واقعی میتونه از قبل ازشون متنفر باشه...
دنیل فارادی: من خیلی وقتم صرف تمرکز روی ثابت ها کردم و متغیر ها رو فراموش کردم.
ما متغیر ها هستیم.ما فکر میکنیم دلیل میاریم انتخاب میکنیم.اختیار عقل خودمون رو داریم.
ما می تونیم سرنوشتمون عوض کنیم...
LOST
هاوس : هی بیگ لاو ، تو نیم ساعت گزشته مسخرت کردم؟
بیگ لاو : نه
هاوس : ایمیلاتو چک کن
هاوس
جولز : عزيزم ،وقتي من مردم ميخوام بدونم که تو ديگه هيچ وقت نميتوني به زندگي عاديت برگردي!
تراويس : اين چطوره،براي چند ماه دپرس ميشم بعد تو هر دختري که باهاش قرار ميزارم دنبال تو ميگردم.
جولز : قبوله
کوگر تاون
Someone at work: Question ... You are not dating anybody ... are you?
Chandler : No I'm not
Someone : Do you wanna date saturday?
Chandler : yes please
someone :ok ... He is cute ... he is funny ...he is ...
Chandler :He?!! He is a he? !!
someone: oh ... god I just thought you are ... :D ... sorry
Friends
پ.ن:
Someone : Female
مارشال : اگه دهه نوده چرا شبيه سال 86 به نظر مي رسه ؟؟
رابين : دهه هشتاد سال 93 رسيد به كانادا
How I Met Your Mother
Ted : We have Many things in common and The similarities Go on an on
.
. She Hate phonies , I Totally Hate phonies
and She is a Dermatologist and ... so I Have Skin : D
How I Met Your Mother _ Episode 7
معني كلمه ي بولد : دكتر پوست ... و معني كلمه ي دوم : پوست : دي
تو این دنیا هیچ چیز آسان به دست نمیاد!!!
یه دیالوگ از سریال تاریخی فرار از زندان
پ.ن:واقعا که جمله قشنگیه من هر وقت مشکلات سراغم میاد یاد این جمله میوفتم.
Barney : When I get Sad , I Stop being Sad and be Awesome instead ... True Story
How I Met Your Mother _ Season 2-episode 1
پشت تلفن :
تد - بارني ....
بارني - هي من بارني نيستم !! ولي شنيدم اون يارو معركس !!
How I Met Your Mother
خانوادهای (شامل فرهاد آییش، سیروس گرجستانی، مائده طهماسبی و ...) رفتن خواستگاری !
پدر عروس (مرحوم منوچهر نوذری) با همون تیپ خاصش نشسته جلوی اینا :
- تو رو خدا بفرمایید! 400 تومن پول دادم بابت این سیب گندیدهها !!
- نه آقای منفرد، ممنون، صرف شده!
- والا بنده رو منفرد صدا میزنن، اما تو شناسنامه فامیلیم نجابته !
- چطور؟
- دو سال پیش کف خیابون یه بسته کارت ویزیت پیدا کردم به نام منفرد، بعد دیدم حیفه، تا همین امروز با این اسم صدام میزدن، تا اینکه امروز تموم شد ... میتونید نجابت صدام کنین ... :)
:دی
سریال باجناقها ...
Marshall : She Likes me ... She Likes Italian Food.I Also Like Italian Food.
She Likes Billy Joel ( American Musician ). I Also Like ... Music : D
How I Met Your Mother _ Season 2 - Episode 7